دیدار در عصر غیبت؛ از نفی تا اثبات صفحه 296

صفحه 296

2. دیدار آیت الله سید محمد مهدی عبدالصاحب لنگرودی

آقای سید عباس موسوی مطلق، نویسنده کتاب پادشه خوبان، خود این حکایت را از صاحب آن شنیده و در کتابش آورده است. متن کتاب از زبان آیت الله لنگرودی چنین است:

بیست و هشت سال پیش که تشرّف اولم به بیت الله بود، در حال طواف هر وقت خواستم طبق دستور مذهب جعفری طواف کنم مقدور نبود؛ چون سودانی های اهل سنّت و بعضی از عوام، رعایت طواف را نمی کردند و حجاج را به این طرف و آن طرف منحرف می نمودند، لذا به هیچ وجه نمی توانستم طبق دستور طواف کنم. گاهی تا پنج شوط طواف می کردم در شوط ششم، مرا منحرف می کردند.

چندین بار این کار تکرار شد، دیگر از خود بی خود شدم. به گوشه ای از «مسجدالحرام» رفته و با حزن و اندوه شدید، های های گریه کردم.

در حال گریه به حضرت حق جلّ و علا توسل یافته عرض نمودم: پروردگارا تو را به ارواح مقدّس انبیا و ائمه اطهار

- علیهم افضل التحیّه والثناء - قسم می دهم، ولیّ الله اعظم حضرت حجه بن الحسن - روحی له الفداء - را امر نما، تا مرا صدا کند و من با آن حضرت طواف انجام دهم.

چندی نگذشت که دیدم شخصی چهل ساله که یک موی سفید هم در سر و محاسن شریفش نبود، مرا به اسم صدا کرد و فرمود: می خواهی طواف کنی؟ عرض کردم: آری. فرمود: بیا با ما طواف کن.

شخص پیری که محاسنش با حنا خضاب شده، با ایشان بود. این جانب به هیچ وجه توجّه نداشتم که آن حضرت، ولیّ عصر و امام زمان علیه السلام می باشند. لذا به ایشان عرض کردم: طواف طبق

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه