دیدار در عصر غیبت؛ از نفی تا اثبات صفحه 297

صفحه 297

دستور به هیچ وجه مقدور نیست. فرمود: چرا مقدور است، بیا با ما طواف کن.

فوراً به قلبم خطور کرد که تقاضایی از ایشان بنمایم و آن این که: پس آقا اجازه بدهید من احرام شما را بگیرم و پشت سر شما به همان نحوی که شما طواف می کنید طواف کنم.

فرمود: مانعی ندارد، احرام مرا بگیر. عرض کردم: در این صورت پیرمرد عقب بنده قرار می گیرد، چه باید کرد؟ فرمود: عیبی ندارد. شما فرزند پیغمبر هستید، او راضی خواهد بود.

من احرام آن سید را گرفتم. من در وسط و آن سید بزرگوار در جلو و آن پیرمرد در عقب بنده شروع به طواف نمودیم.

در حین طواف مشاهده نمودم که در جلو و طرفین ما هیچ کس وجود ندارد و مثل این که خانه خدا را برای ما قُرق کرده اند، ولی باز متوجه نشدم که این شخص بزرگوار کیست. تا این که فرمود هفت شوط تمام شد، استلام حجر کن.

عرض کردم: آقا مثل این که شش شوط تمام شده نه هفت شوط.

یک مرتبه هردو از نظرم غایب شدند، ولی صدایی به گوشم رسید که: «با امام زمان خود و خضر طواف نمودی، شک مکن و وسوسه را از خود دور کن».

در این حال، حزن و اندوه من بیش از پیش شدید شد و با خود گفتم: ای کاش امام زمانم را می شناختم و با آن حضرت بودم و در کنارشان نماز طواف را انجام می دادم و با ایشان سعی صفا و مروه می نمودم.

بعد با خود گفتم: تأثر بی جاست، بیش از این نصیب تو نبوده، چون بیش از طواف نخواسته بودی. (1)


1- پادشه خوبان، ص50 - 52.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه