- مقدّمه مؤلّف 1
- اشاره 7
- اشاره 19
- تفسیر کهیعص 26
- اشاره 44
- 1. 45
- 2. 46
- 3. 47
- 5. 48
- 7. 50
- 10. 52
- اشاره 54
- 1- زیارتِ ناحیه مقدّسه 55
- 2- ترجمه زیارت ناحیه مقدّسه 56
- اشاره 73
- خاطره ای از مرحوم ابوترابی رحمه الله 107
- ملاقاتِ علاّمه بحرالعلوم با امام زمان علیه السلام 113
- شفایِ مریض 114
- فضیلت زیارت عاشورا 130
مقدّمه مؤلّف
در سال چهل و نهم هجری، وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام به شهادت رسید، خوابِ پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، تعبیری کامل یافت. کرسی خلافت الهی، بازیچه دستِ خفّاشانی شده بود که مانعِ نورافشانی اخترانِ امامت بودند. آری! وقتی نور بیاید، ظلمت نخواهد ماند... .
از غدیر خم مدّتی نگذشته بود که چشم ها بسته شد و آینه ها غبار گرفتند...
علی علیه السلام که مولودِ کعبه و امام بر حق بود، رها گردید و ایمان های ظاهری با اندکی سیم و زر فروخته شد و اطرافِ سیاه دِلان شلوغ شد! منبرِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تبدیل به تختِ پادشاهی گشت و ارتداد جایگزین ایمان گردید...
همین جا بود که خاشاکِ زیرِ خاکسترِ جاهلیّت، روشن شد و علی علیه السلام و دخت پیامبرعلیها السلام تنها ماندند و انحراف، ریشه دوانید و آنچه نباید، اتّفاق افتاد...
نتیجه این چنین بود که شبِ سیاهِ حاکمیّتِ ظلم و فساد و انحراف، با شفقِ عاشورا آغاز شود و سرخیِ این شفق، خونِ مطهّرِ فرزندانِ رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد...
خورشیدِ تاریخ، طلوعی دوباره کرد و روشنایی و نور را بر دلِ مرده جاهلانی که زمینه سازِ حکومتِ امویان بودند، تاباند. چشم ها باز شد، دل ها نورانی گردید، فکرها روشن شد و دستی الهی از نیام، شمشیرِ عدالت گستری و دین محوری را بر کشید تا ریشه تباهی و انحراف