- دیباچه 1
- پیش گفتار 2
- میزان الهی 5
- سزاوارتر بودن پیروی از خدا 8
- حال بعضی از مؤمنان 10
- آغاز التقاط 14
- هجرت؛ راه برون رفت از زشتی ها 16
- روزی رسانی قطعی 18
- غیب گویی قرآن 20
- ترویج فساد با موسیقی حرام 22
- صفر در برابر بی نهایت 24
- پرسش گری بی جا 26
- نابرابری مؤمنان و فاسقان 28
- سازش؛ خطرناک ترین تهدید رهبران 30
- شخصیت سازی دروغین 32
- حکم فرزند خواندگی 33
- آزمایش در میدان نبرد 36
- بازشناسی منافقان 38
- منتظران شهادت 40
- فرصت گیری ازدشمن 43
- نکوهش زنان زیاده خواه 45
- خاندان پاک 47
- پاداش یکسانِ زن و مرد 49
- سنت شکنی در ازدواج 52
- پاداش بزرگ برای مؤمنان 54
- بندگی و اجابت 55
- آداب مهمانی و رعایت حریم ناموسی 57
- نقش نگاه دارندگی حجاب 59
- بدفرجامی قدر ناشناسان 61
- آسایش همیشگی در بهشت 63
- چون محک تجربه آید به میان... 64
- پایان کار گمراهان 66
- چشم بندی خدا! 68
- آفرینش؛ نخستین دلیل بر معاد 70
- تشویق و تهدید، دو ابزار تربیتی 73
- مناظره از سه راه تجربه، عقل و نقل 75
- کلمه رستگاری 77
- حال رفاه طلبان گریزان از جنگ 80
- بهترین سخن 82
- گَرَم تو دوستی، از دشمنان ندارم باک 84
- راه توبه باز است 86
- خداشناسی و گناه گریزی 88
- عالم محضر خداست 90
- جاذبه تلاوت و صوت قرآن 92
- ولایت، پاداش رسالت 94
- رفاه و طغیانگری 96
- گونه های وحی 98
- رهبری در نظام ارزشی 100
- بیهودگی بحث جدلی 102
- مدارا، اصل پایدار 104
- کتمان حقیقت 106
- چشم داشت ثروتمندان به قدرت 109
- روشی مؤثر در تبلیغ 111
- مُهر زنی خدا بر دل ها 114
- تأکید بر داشتن التزام عملی به رهبری 116
- صلح، استراتژی پیروزی 117
- بهشت، بهترین مژدگانی 120
- عذر بدتر از گناه 122
- اگر مرد جنگی، بسم اللّه 124
- صلح حکیمانه 126
- پیشی نگرفتن از رهبر 128
- آداب سخن گفتن با رهبری 130
- ضرورت اطلاع رسانی صحیح 132
- باغ سبز صلح و دوستی مؤمنان 134
- لقب های زشت ممنوع 136
- مثلث شوم سه گناه رایج 138
- برده دیروز، آقای امروز 140
- تقوا، ثمره ایمان واقعی 142
- آثار پند دادن همیشگی به مؤمنان 144
- پیامبر و تهمت های ناروا 146
- هر کس مسئول کارهای خویش است 148
- خنده و گریه هر یک به جای خود 150
- رد معجزه های الهی 151
- معرفی رحمان 153
- رسیدن به نعمت های بهشت؛ آرزویی شایسته 154
- شکر نعمت 155
- غفلت زدایی و نرمش دل 157
- رابطه ایمان و روشن بینی 159
- رعایت حدود الهی در طلاق 161
- منع گفت وگوهای محرمانه و گناه آلود 164
- احترام به پیش کسوتان در مجالس 166
- محدودیت آفرینی برای ثروتمندان در دیدار با حاکم اسلامی 168
- سخت کیفریِ در افتادن با خدا 170
- جهت گیری اقتصاد اسلامی 173
- ایثارگران، رستگاران 175
- همکاری همیشگی منافقان با دشمنان اسلام 177
- دوستی با دشمن ممنوع 179
- عدالت و قسط در احکام اسلام 182
- نکوهش گویندگان بی عمل 184
- تجارت و بازدارندگی از نماز جمعه 186
- حمایت خداوند از نوجوان راست گو 188
- زن و فرزند، اسباب امتحان 191
- تقوا، راه فرار از تنگ دستی 192
- چشم زخم 193
- سرانجام ولایت ستیزی 195
- بهشت را به هر کس ندهند 197
- رسالت سنگین تبلیغ 199
- رمز امنیت 201
- خود سازی و انقلابی گسترده 202
- اولویت خود سازی مبلغان 204
- تهمت های ناروا از کانون ثروت 206
- از ابرار شوید 208
- زندگی آن دنیا خوش تر است 210
- حفظ یاران 211
- هشدار به کاسبان 213
- پاسخ ریشخند، ریشخند است 214
- عاقبت سخاوتمند و بخیل 216
- رضایت به آخرت 218
- جایگاه قلم 219
- دقت در حسابرسی قیامت 221
- سوگندبه جهادگران بیدار 222
- بلای تکاثر و تفاخر 224
- یادآوری ابرهه به دشمن 226
- یک دلی و امنیت در سایه اسلام 228
- نشانه های انکار قیامت 229
- فاطمه و خیرکثیر 230
- موضع گیری شفاف 232
- مرگ بر دشمن 234
- یکتایی خدا 236
- کتاب نامه 237
چشم بندی خدا!
چشم بندی خدا!
شأن نزول آیه های 9 و 10 سوره یس
باهمه سختی ها، شکنجه ها و موانع، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در ابلاغ رسالت آسمانی اش تردیدی به خود راه نداد و از توحید و یکتاپرستی با جدیت فراوان سخن گفت. این اراده جدی، نشانه بر حق بودن راه پیامبر بود و سبب امیدواری مسلمانان و نومیدی کافران شد و بر خشم آنان می افزود. وعده های ثروت و مال و تهدید مشرکان نیز نتوانست بر اراده الهی پیامبر اثر بگذارد و او را از راهی که در پیش گرفته بازگرداند. سرانجام، دیوانه وار تصمیم گرفتند پیامبر را به قتل برسانند، ولی کسی از ترس، حاضر به اجرای این نقشه نمی شد. ابوجهل که این نقشه را پیشنهاد داده بود، برای اجرای آن، اعلام آمادگی کرد و همه مسئولیت ناشی از آن را نیز پذیرفت. او می دانست اگر محمّد کشته شود مکه روی آرامش به خود نخواهد دید و جنگ و خون ریزی همیشگی به راه خواهد افتاد و عده زیادی به دست قبیله بنی هاشم کشته خواهند شد. با این وجود، چنان از محمد کینه به دل داشت که به این بازی خطرناک تن داد و برای اجرای آن پا به میدان گذاشت. او می خواست کار را یکسره و برای همیشه خیال همه را آسوده کند. بهترین فرصت هنگام نماز بود؛ چون در این هنگام محمّد در کنار کعبه به نماز می ایستاد، در وجود بی نهایت خداوند غرق می شد و به چیزی جز خدا نمی اندشید، به ویژه هنگام سجده که تنها بزرگی و شکوه پروردگار در برابر چشمان او ظاهر می شد و دیگر هیچ نمی دید. حتی ابوجهل را با آن هیکل جهنمی که بالای سر او ایستاده و سنگی بزرگ در دستان گرفته و سر مبارک پیامبر را نشانه رفته بود. ابوجهل که تا لحظه ای دیگر کار را