- مقدمه 1
- نجات شناسي در اديان بزرگ 1
- آيين زردشت 1
- ضرورت مطالعات تطبيقي 1
- نقاط اشتراك و افتراق 2
- نجات شناختي، در اسلام و مسيحيت 2
- آيين يهود 2
- نجات از ديدگاه مسيحيت 2
- نجات از ديدگاه اسلام 2
- مصلح كل و منجي مطلق، مردي الهي است 3
- نقاط مشترك 3
- زمان ظهور، مخفي است 3
- علايم ظهور 3
- غيبت منجي 4
- علايم ظهور منجي در اسلام 4
- جهان پس از ظهور (موفقيت منجي) 4
- علايم ظهور منجي در مسيحيت 4
- پاورقي 5
- نقاط اختلاف 5
مقدمه
انسان، در هميشهي زمان و همهي جاي زمين، با دل خستگي و دل بستگي روبهرو بوده، خسته از ديروز و امروز و دل بسته به فردا و در انتظار منجي!«نجات» از مفاهيم زيبايي است كه ريشهاي عميق در تاريخي كهن دارد و انسانها، همواره، به اميد نجات و رهايي، در انتظار منجي بودهاند و آرزوي رؤيت طلوع خورشيد را داشتهاند. و در پرتو اين اميد، هميشه تيرگي ظلم و ستم تيره صفتان را به سخره گرفتهاند.اين قلم بر آن است كه «نجات» را در بستر تفكّر اسلامي و مسيحي، به صورت تطبيقي مورد كاوش قرار دهد.
ضرورت مطالعات تطبيقي
مطالعات تطبيقي، ضرورت زندگي عصر ما است كه از تحوّل شگرف ارتباطات ناشي ميشود. در گذشته، با عدم توفيق انسان در عرصهي ارتباطات، اين مهم، چندان ضرورتي نداشت، امّا در عصر ارتباطات، هر فكر و اطّلاعي كه در گوشهاي از دهكدهي بزرگ جهاني طرح شود، لحظاتي بعد، تمام مردم جهان، امكان دستيابي به آن را دارند.در آستانهي جهاني شدن، مطالعات تطبيقي در همهي زمينهها - بويژه در عرصهي دين و حوزهي عقايد - بسيار لازم است؛ چرا كه مقولهي فرهنگ و دين، نقش ممتازي را در روند جهاني شدن ايفا ميكند و در اين زمينه هم چون ساير زمينههاي ديگر، برگ برنده در دست كسي است كه بهترين و عقلانيترين سخن را عرضه كند؛ زيرا، انسان، به مقتضاي فطرت خود، از بهترين گفتارها استقبال ميكند. [1] اين نگاه تطبيقي هم ميتواند در حوزهي اصول اديان و هم در حوزهي آموزههاي آن صورت پذيرد.يكي از آموزههاي مهم، حياتي و نقطهي مشترك همهي اديان كه از رهاورد تطبيق آن، دستاوردهاي عظيم فكري و كاربردي نصيب جوامع بشري خواهد شد، مسئلهي «نجات و انتظار منجي» و چگونگي نگرش به فرجام جهان و تاريخ است.
نجات شناسي در اديان بزرگ
اشاره
همهي اديان بزرگ، در بستر ظهور و بروز تا مرحلهي كمال خود، مدّعي نجات بخشي بشر بودهاند و اساساً يكي از رمزهاي توفيق اديان، همين زنده كردن مشعل اميد در قلب و جان پيروان خود بوده است كه از وضعيّت رقّت بار كنوني، به فرداي روشن، اميد ببندند و دل خستگي امروز را با دل بستگي به فردا، التيام بخشند.جان هيك (دين پژوه و فيلسوف شهير معاصر) ميگويد:در همهي اديان بزرگ و متكامل جهان، به نوعي، اعتقاد به رستگاري و مبحث «نجاتشناختي» وجود دارد. در اين اديان، عقيده به انتقال از يك حيات معصيّت بار به وضعيت بهتر، وجود دارد؛ زيرا كه حيات كنوني، حياتي است «هبوط زده» و بيگانه از خدا و بايد منتظر «حيات الهي» بود. [2] .براي اثبات اين ادعا، اشارهاي كوتاه و گذرا به برخي از اديان بزرگ جهان ميشود:
آيين زردشت
در كيش «زردشتي»، مسئلهي نجات - با توجّه به منظومهي عقيدتي آن، به نحو خاصي مطرح ميشود. در اين دين، يك قدرت كيهاني يا «روح خير»، به نام «اهورا مزدا» و يك قدرت كيهاني متضاد يا «روح بزرگ شرّ» به نام «اهريمن»، خودنمايي ميكند. [3] در طول تاريخ، اين دو نيرو با هم تا آخر الزمان - كه با ظهور «سوشيانس» آغاز ميشود. در ستيزند. در آن زمان، خوبي بر شرّ غلبه ميكند و دورهي صلح و پاكي و اعتلاي «اهورامزدا» فرا ميرسد و با ظهور سوشيانس، آخر الزمان آغاز ميشود. [4] .وظيفهي اين نجات دهنده، حفاظت جهان راستي و پاكي است. و جهاني كه اندكي قبل از رستاخيز آراسته خواهد شد، در آن، راستگو بر دروغگو چيره ميشود، نور بر ظلمت و خير بر شرّ غلبه مييابد. بدين سبب، سوشيانس ناميده شده كه به سراسر جهان مادي، سود خواهد رساند. [5] .