- مقدمه 1
- نجات شناسي در اديان بزرگ 1
- آيين زردشت 1
- ضرورت مطالعات تطبيقي 1
- نقاط اشتراك و افتراق 2
- نجات شناختي، در اسلام و مسيحيت 2
- نجات از ديدگاه مسيحيت 2
- آيين يهود 2
- نجات از ديدگاه اسلام 2
- مصلح كل و منجي مطلق، مردي الهي است 3
- نقاط مشترك 3
- زمان ظهور، مخفي است 3
- علايم ظهور 3
- غيبت منجي 4
- علايم ظهور منجي در اسلام 4
- جهان پس از ظهور (موفقيت منجي) 4
- علايم ظهور منجي در مسيحيت 4
- پاورقي 5
- نقاط اختلاف 5
اشاره
«نجات بخشي» اسلامي و مسيحي، در نقاطي با هم مشترك و دراموري با هم اختلاف دارند.
نقاط مشترك
اميد به آيندهي جهان و بشريت (غلبهي حق بر باطل)
آينده، از آن «خوبيها» است و آن چه ميماند، «خير و حق» است و باطل، رفتني است، گر چه جولان اندكي نيز داشته باشد: (فأمّا الزبد فيذهب جفاءاً و أمّا ما ينفع الناس فيمكث في الأرض) و (إنَّ الباطل كان زهوقاً).گفتني است كه بشارت اديان الهي مبني بر پيروزي حق و نابودي باطل، تاكنون در تاريخ تجربه نشده و صرف ادعا است؛ زيرا، با نگاهي به تاريخ، روشن ميشود كه همواره، اهل باطل، نسبت به اهل حق، اكثريّت داشتهاند.به اين سؤال، جوابهايي داده شده است، امّا اعتقاد به «مهدويّت» نقش مهمي در حلِّ اين شبهه دارد؛ زيرا، غلبهي نهايي در پايان تاريخ، از آنِ حق است. تاريخ، گرچه شاهد جولان باطل است، امّا شكست ظاهري حق، موجب شكفتگي آن خواهد شد و باطل، در اوج جولان خود، مانند فوّاره، هزيمت خواهد يافت.قرآن مجيد، به صراحت ميفرمايد: (و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أنّ الأرض يرثها عبادي الصالحون) و نيز (و نريد أن نمنَّ علي الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين).اين اميد در فرهنگ اسلامي، آن گاه پر فروغ تر ميشود كه خاتم رسولان ميفرمايد:«لو لم يبق من الدهر الا يوم واحد لطوّل اللهُ ذالك اليوم حتّي يبعث فيه رجلا من ولدي»؛ [21] اگر فقط يك روز از عمر جهان باقي بماند، مأيوس نباشيد كه وعدهي فرجام نيك و غلبهي خير بر بدي، حتمي است و مهدي و منجي موعودعليه السلام خواهد آمد».در فرهنگ مسيحي نيز همين اعتقاد (غلبهي حق بر باطل در واپسين دورهها)، به وضوح و روشني وجود دارد.در «مزامير داوود» - كه به گفته برخي از محقّقان، همان زبور ذكر شده در [22] قرآن است - ميخوانيم:نزد خدا ساكت شود و منتظر او باشد!... و امّا حليمان، وارث زمين خواهند شد و از فراواني نعمت و سلامتي متلذذ. [23] .مسيح ميآيد و جهان، پس از ظهور آن منجي، در صلح و صفاي كامل به سر خواهد برد و زمين ايشان، از نقره و طلا پر خواهد گشت و خزائن ايشان را انتهايي نيست. (اشعيا، 2 :7)شهرهاي ويران شده، آباد ميشود و آسايش همگاني تأمين ميگردد. گرگ با برّه سكونت خواهد داشت، و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد وگوساله و شير با هم، و طفل شير خواره بر سوراخ مار، بازي خواهد كرد. (اشعيا، 11 :7)پاپ ژان پل دوم ميگويد:وقتي پسر انسان خواهد آمد، روي زمين را ايمان خواهد گرفت و وقتي مسيح ميآيد كه تمام زمين ايمان رابيابد. [24] .
مصلح كل و منجي مطلق، مردي الهي است
اين نيز يكي از نقاط مشترك هر دو دين است و از منظر آن دو، بشر عادي و معمولي، قدرت اجراي كامل قانون عادلانه را ندارد.بشر، نه تنها قدرت وضع قانون جامع را ندارد، بلكه قدرت و توان اجراي آن را نيز ندارد و اين انديشه كه «مصلح در پايان جهان، «عقل جمعي بشر» است نه اين كه شخص خاصي منظور باشد»، - با تصريح و نص انديشهي ديني (اسلامي و مسيحي)، تنافي دارد.از ديدگاه هر دو مكتب، «عقل جمعي بشري» فاقد اين توان و نيرو است؛ چرا كه از اجتماع ناقصها، كامل، و از اجتماع صفرها، عدد درست نميشود. سلسله جنبان حركت اصلاحي آخر الزمان، مردي الهي است كه درانديشهي مسيحيت «عيسي» [25] و درانديشهي اسلامي، «مهدي»(عليه السلام) است.مسيح بار ديگر ميآيد براي كساني كه منتظر او ميباشند و او ظاهر خواهد شد به جهت نجات. (عبرانيان، 9 :28)در حقيقت شنيدهايم كه مسيح نجات دهندهي عالم است. (يوحنا، 4: 42)در روايات، اين نكته مورد قبول همهي فرقههاي اسلامي است كه «رجل من أهل بيتي»، منجي آخرالزمان است، گر چه در خصوصيات آن اختلاف هست، امّا در اين كه مردي الهي از سلالهي پيامبرصلي الله عليه وآله منجي كلِّ است، اتّفاق نظر وجود دارد، چنان كه از اهل سنّت و شيعه نقل شده كه پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: «يخرج في آخر الزمان رجل من ولدي اسمه اسمي... يملا الأرض عدلاً كما ملئت جورا». [26] .«رجل من ولدي»، نميخواهد فقط اثبات شجره نامهاي كند (از نژاد او است)، بلكه اين منجي موعود، از «او» و اهلبيت او است. كلمهي «منّي» نيز بيانِ اين است كه، مأموري الهي از سلالهي نبيصلي الله عليه وآله قيام ميكند. از ديدگاه مسيحيت، منجي كل، «مسيح» است و در روايات ما نيز به حضور آن حضرت در انقلاب جهاني اشاراتي شده است. از اين رو لازم است نقش و حضور عيساي مسيح، در حركت نجات بخش آخر الزمان از ديدگاه روايات اسلامي بررسي گردد.از منظر روايات اسلامي، حضرت عيسيعليه السلام در انقلاب جهاني آخر الزمان شركت و حضور دارد و براي اقامهي قسط و عدل از آسمان فرو ميآيد، امّا زير لواي مهديعليه السلام است و مستقلاً عمل نميكند.عيسيعليه السلام در سرزمين فلسطين به زمين فرود ميآيد و به امامت بر مهديعليه السلام سلام ميكند و پشت سر آن حضرت نماز ميگزارد و او را در كشتن دجّال نا به كار، كمك ميكند.طبق بعضي از روايات، دجّال، به دست امام مهدي(عليه السلام) و طبق روايت ديگري به دست حضرت عيسيعليه السلام كشته ميشود، امّا بر اساس حديث ديگري - كه وجه الجمع روايات اين باب نيز هست - عيسيعليه السلام، امام مهدي(عليه السلام) را در كشتن دجّال كمك ميكند. [27] .نكتهي مهم اين كه حضرت عيسيعليه السلام زير لوا و پرچم و به امر امام مهدي(عج) در حركت نهايي شركت ميكند.البته، عدّهاي از اهل سنّت، به امامت مهدي (عج) بر عيسي عليه السلام - كه پيامبر و صاحب شريعت و معجزه بوده - اشكال ميكنند، [28] امّا طبق عقيدهي شيعه، اين تقدّم و افضليّت وجود دارد.يجتمع المهدي و عيسي بن مريم فيجيء وقت الصلاة فيقول المهديّ لعيسي: «تقدّم!». فيقول عيسي: «أنت أولي بالصلاة.». فيصلّي عيسي وراءه مأموماً؛ [29] حضرت مهدي و عيسي باهماند. هنگام نماز فرا ميرسد، مهدي (عج) به عيسي ميگويد: «جلو بايست براي نماز.». عيسي ميگويد: «شما، اولي و سزاوارتريد.». سپس عيسي به حضرت مهدي اقتدا ميكند.پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله فرموده است: «كيف أنتم إذا أنزل ابن مريم و إمامكم منكم؛ [30] چه حالي داريد هنگامي كه عيسي نازل شود، امّا امام شما از خودتان باشد!»علاوه بر اين، عدّهاي گفتهاند، رجعت عيسيعليه السلام به نبوّت نيست؛ چرا كه شريعت او نسخ شده و آن حضرت به نبوّت رجعت نميكند، بلكه براي اتمام حجت و تأييد حضرت مهدي (عليه السلام) رجوع ميكند. [31] .
زمان ظهور، مخفي است
يكي ديگر از نقاط مشترك هر دو مكتب، اين است كه براي ظهور منجي، وقت خاصّي مشخّص نشده است. عدم تعيين وقت خاص (عدم توقيت) براي هميشه، مشعل اميد را پرفروغ و نوراني نگه ميدارد و مردم هيچ عصري از آمدن منجي مأيوس نميشوند. اصولاً، وقت ظهور منجي را كسي جز خدا نميداند و از مصاديق علم غيب به شمار ميآيد.حضرت عيسيعليه السلام، به طور مكرّر در كتاب مقدس، اشاره ميكند كه زمان ظهور، مشخَّص نيست و هيچ كس غير از خداوند آن را نميداند.امّا از آن روز و ساعت، هيچ كس اطّلاعي ندارد، حتي ملائكهي آسمان جز پدر من(!) و بس. (متي، 24: 36)پس بيدار باشيد؛ زيرا كه آن روز و ساعت را نميدانيد. (متي، 25: 13)در حوزهي تفكّر اسلامي نيز به وضوح اين نكته بيان شده كه زمان ظهور، مخفي است و هيچ كس از آن اطّلاعي ندارد. در روايات زيادي نيز «توقيت» رد شده است، امّا اين ابهام و نامعلوم بودن، نبايد مايهي دل سردي منتظران «منجي» باشد. امر فرج، ناگهاني است و هر آن، بايد منتظرش بود.امام رضاعليه السلام از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل ميكند:مثله مثل الساعة التي لايجلّيها لوقتها إلا هو عزّوجلّ لا تأتيكم إلّا بغتة؛ [32] زمان قيام موعود، مانند قيامت است كه كسي جز خداوند آن را نميداند و فرا نميرسد، مگر ناگهاني.و نيز پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: «المهدي منا يصلح الله له أمره في الليلة؛ [33] مهدي ما، كارش در يك شب، به سامان ميرسد.».گفتني است مخفي بودن زمان ظهور، نبايد باعث افسردگي، يأس و قساوت مؤمنان شود و آنان هر لحظه - حتّي در اوج نااميديها نيز - اميد داشته باشند.حضرت عليعليه السلام ميفرمايد: «و لا يطولن عليكم الأمد فتقسُو قلوبُكم؛ [34] زمان آن را دور نپنداريد كه دل هايتان سخت و بي اميد شود.».