- چگونگي صدور و تحويل توقيعات 1
- چگونگي خط و كتابت نامهها و توقيعات 1
- مقدمه 1
- مدت زمان صدور توقيعات 1
- تعريف لغوي و اصطلاحي واژه توقيع 1
- خرق عادت در صدور توقيعات 2
- نقش دستياران امام عصر در صدور توقيعات 2
- پاسخهاي شفاهي 2
- چگونگي دريافت توقيعات از امام عصر 2
- چگونگي تحويل توقيعات به وكلا و شيعيان 2
- استمرار صدور توقيعات و انقطاع آن 3
- پاورقي 3
- مضامين نامهها و توقيعات امامان شيعه 3
مقدمه
از مهمترين وظايف و مسؤوليتهاي «نائبان چهارگانه» در عصر «غيبت صغري»، دريافت و تحويل نامههاي شيعيان، به امام عصر (ع) و متقابلاً پاسخ آنها به شيعيان بود. البتّه در عصرهاي پيش از «غيبت صغري» نيز يكي از مهمترين راهها براي ارتباط شيعيان با امامان معصوم (ع)، نامهها و مكتوبات بود. به عنوان نمونه، «عبدالرحمان بن حجّاج»، وكيل امام صادق (ع) و امام كاظم (ع) در عراق، به علت رفت و آمدي كه بين عراق و مدينه داشت، گاهي به عنوان رابط، بين برخي از وكيلان - همچون «علي بن يقطين» - با امام كاظم (ع) ايفاي نقش ميكرد.در يك مورد، علي بن يقطين ضمن دادن نامهاي، از وي خواست كه آن را به امام كاظم (ع) در مدينه برساند. [1] در موردي ديگر، علي بن يقطين از دوتن به نامهاي «اسماعيل بن سلام» و «ابن حميد»، براي رساندن نامههاي شيعيان عراق به امام كاظم (ع) بَهره برد. [2] البته شيوه «ارتباط مكاتبهاي»، در موارد بسياري به عنوان ابزاري مطمئن، براي ارتباط ائمه (ع) با نمايندگانشان و بالعكس، پيش از عصر غيبت صغري مورد بهرهبرداري بود. نمونه يادشده درباره «علي بن يقطين»، نامه «عبدالله بن جندب»، به امام رضا (ع) و پاسخآن حضرت [3] و... از اين مقوله است. [4] اين روش ارتباطي، در مواقعي كه ائمه هدي (ع) در حبس يا تحت نظر بودند، بيشتر كارآيي داشت.امام كاظم (ع) از زندان، با يكي از وكيلانش به نام «خالد بن نجيح» به طريق مكاتبه، تماس گرفته، او را از نزديكي تاريخ وفاتش مطّلع ساخت؛ هم چنين فرمود كه امور خود را جمع بندي كرده و ديگر از كسي چيزي قبول نكند. [5] در موردي ديگر، شخصي به نام «علي بن سويد» به امام كاظم (ع) - كه در حبس بود - نامهاي نگاشته، مسائلي را پرسيد و حضرت نيز پاسخ آن را به طور مخفي، از حبس به وي ارسال فرمود. [6] البته حاصل بررسي تعداد مكاتبههاي امامان (ع)، اين است كه مكاتبات امام هادي و امام عسكريعليهما السلام - كه در پادگان نظامي، تحت نظارت و كنترل بودند - از تعداد بيشتري برخوردار است. در تأييد اين مطلب ميتوان به آمار نامهها و توقيعات ائمه (ع)، در كتاب «معادن الحكمة في مكاتيب الائمة (ع)» اثر فرزند مرحوم فيض كاشاني (محمد بن محسن، معروف به علم الهدي) به ترتيب زير توجه نمود:نامههاي امام علي (ع)، متعدد است؛ و جلد اول اين كتاب بدان اختصاص دارد. اين ناشي از وضعيت و شرايط خاصّ حضرت بود. اما نامههاي ديگر ائمه (ع)، به ترتيب 7، 8، 3، 2، 18، 9، 15، 5، 19، 21 و 22 است. بدين ترتيب تعداد نامههاي عسكريّينعليهما السلام در اين كتاب، 19 و 21 عدد است. البته موارد متعدد ديگري نيز - غير از آنچه در اين كتاب آمده - در منابع مختلف به چشم ميخورد. گفتني است تعداد نامههاي امام رضا (ع) (15 عدد) نيز ناشي از وضعيت خاص آن حضرت است كه به تبع انتقال به مرو و مسأله ولايتعهدي پيش آمد. تعداد نامههاي امام كاظم (ع) (9 عدد) نيز به علت محبوس بودن آن حضرت و شرايط سخت زندان است. البته با اين وجود، همان گونه كه اشاره شد، آن حضرت مكاتباتي از زندان، با برخي از اصحاب و وكيلانش داشته است.علاوه بر كتاب ياد شده، منابع ديگري نيز به نقل و معرفي توقيعات پرداختهاند؛ همچون: كمال الدين و تمام النعمة از شيخ صدوق؛ كتاب الغيبة از شيخ طوسي؛ الاحتجاج از طبرسي؛ كلمة الامام المهدي (ع) از شهيد سيد حسن شيرازي؛ الزامالناصب از علي يزدي حائري؛ توقيعات مقدسه از جعفر وجداني؛ مجموعه سخنان و توقيعات و ادعيه حضرت بقية اللّه، از خادمي شيرازي؛ توقيعات خارج شده از سوي ناحيه مقدّسه از مولي محمدباقر مجلسي و «توقيع الامام العسكري (ع) كه همراه با وصاياي پيامبر (ص) به امام علي (ع)، به وسيله سيد حسن نياز طباطبايي منتشر شده است. گذشته از آن كه، منابع و جوامع روايي همچون بحارالانوار، وسائل الشيعه، وافي و مستدرك الوسائل نيز مشتمل بر توقيعات و مكاتيب امامان معصوم (ع) ميباشند.بيشترين تعداد مكاتبهها و توقيعات، مربوط به عصر، غيبت صغري است. دليل كثرت توقيعات و مكاتبهها در اين عصر، آن است كه به علّت غيبت امام (ع)، روش ذكر شده، بهترين روش ارتباط شيعيان با امام (ع) به واسطه وكيلان و سفيران آن جناب بود. عنوان رايجي كه درباره مكاتبههاي امام دوازدهم (ع) و همين طور، مواردي از مكاتبههاي امامان اخير شيعه، در منابع روايي به كار رفته است؛ عنوان «توقيع» و «توقيعات» است. با توجّه به اهميت مسأله توقيعات در عصر غيبت صغري، و نقش مهم و اساسي نائبان چهارگانه و ديگر نمايندگان حضرت حجت (ع) در انتقال توقيعات از ساحت قدس امام (ع) به دست شيعيان، در اين نوشتار به بررسي ابعاد مختلف اين مقوله، خواهيم پرداخت.
تعريف لغوي و اصطلاحي واژه توقيع
«توقيع» از ريشه «وقع» و به معناي اثر نهادن بر چيزي است؛ چنانكه تعبير «وقّع الوَبَرُ ظهر البعير؛ يعني، اثر نهاد پشم شتر بر پشت او. [7] از اين رو، به كتابت و نامهنگاري نيز توقيع اطلاق شده است؛ زيرا كه در نتيجه اين عمل، قلم بر روي كاغذ اثر گذار ميشود. گاه اين واژه (توقيع)، علاوه بر اصل كتابت نامه، به عمل كاتب در حذف زوايد نامه نيز اطلاق ميشود؛ چرا كه با اين كار، هدف اصلي از كتابت، به شخص مكتوب اليه، انتقال داده شده و او تحت تأثير واقع ميشود. [8] آنچه كه بيشتر از موارد ديگر، از واژه توقيع، به اذهان متبادر ميشود و مورد استعمال بوده؛ الحاقاتي است كه در پاسخ به يك نامه، از سوي شخصيت برتري - همچون امام يا حاكم و سلطان - ضميمه يك نامه ميشود. اين الحاقات ممكن است به چند صورت باشد:1. امضا و مُهر وي در آن باشد؛2. شخص كاتب به يك صاحب منصب، براي رسيدگي به كارش ارجاع داده باشد؛3. عباراتي نظير «يُنظَر في أمر هذا»، در آن باشد كه امروزه با جملاتي نظير «بررسي شود»، «پيگيري شود»، «اقدام شود» و... بيان ميگردد؛4. يا پاسخ مجمل و كوتاه يا تفصيلي به سؤال يا درخواست موجود در نامه داده شود. معمولاً موارد ياد شده، در ذيل، حاشيه، لابهلاي سطور و يا پشت نامهها نوشته ميشد.مراجعه به منابع ادبي، مؤيد موارد ياد شده است. در موارد زير، توقيع به معناي «امضاي سلطان بر يك نامه» به كار رفته است. بنا به نقل لغت نامه دهخدا در تاريخ بيهقي چنين آمده است: «و «مواضعه» نويسم تا فردا بر رأي عالي عرضه كنند و آن را جوابها باشد به خطّ خداوند سلطان و به توقيع مؤكد گردد... و بونصر مشكان منشورش بنويسد و به توقيع آراسته گردد». چنان كه در دو بيت زير نيز همين معنا، از لفظ توقيع، اراده شده است:توقيع باد نامت بر نامه ظفر تاريخ يادگارت بر روزگار تيغ(مسعود سعد)هر كه از درگاه عزّت يافت توقيع قبول پيش درگاهش كمربندد به خدمت روزگار(سنايي)و در موارد متعددي، واژه توقيع به معني آنچه سلطان و رئيس، بر سر نامه يا پشت آن، در جواب نويسنده نويسند، يا دهند؛ و يا جواب حكمتآميز حاكم يا پادشاه به پرسش يا جواب دادخواهي كسي، به كار رفته است؛ كه از اين جمله است «توقيعات انوشيروان»، كه كتابي است شامل 173 بند، از مرقوع و توقيع يا پرسش و پاسخ كه دستوران و مؤبدان در امور مهم كشوري و اجراي عدل بين مردم، از وي به امر خود او سؤال كردهاند و جواب داده است. فردوسي نيز اشاراتي به آن دارد:چه بيمار زار است و ما چون پزشك زدارو گريزان و ريزان سرشكبه توقيع پاسخ چنين داد باز كه هستيم از لشكري بي نيازبه توقيع گفت آنچه هستند خرد زدست اسيران نبايد شمردچه آن نامه نزديك قيصر رسيد نگه كرد و توقيع پرويز ديد [9] .و نقل شده كه كاتبي ضمن نامهاي به «صاحب بن عبّاد»، نوشت: «ان انساناً هلك و ترك يتيماً و اموالاً جليلة لاتصلح لليتيم»؛ و مقصود كاتب آن بود كه «صاحب بن عباد» را بر تصرّف اين اموال تحريك كند؛ ولي صاحب، در پاسخ چنين «توقيع» نمود: «الهالكُ رَحمهُ الله واليتيم اصلحه الله والمال اثمره الله والساعي لعنه الله»! [10] .چنان كه در مقدمه گذشت، استعمال واژه توقيع، غالباً مربوط به مكاتبات «ناحيه مقدسه» در عصر غيبت صغري است؛ ولي پيش از آن نيز - به خصوص در عصر امام عسكري (ع) - اين واژه درباره نامههاي امامان (ع) استعمال شده است. [11] شيعيان معمولاً سؤالات فقهي، كلامي، ديني و يا مسائل و مشكلات شخصي را، در نامههايي نگاشته و به وكيلان و سفيران ائمه (ع) تحويل ميدادند. آنان نيز گاه خود اين نامهها را به امام (ع) تحويل ميدادند. و گاهي مجموع چند نامه و چندين سؤال و درخواست را يك جا نگاشته، به محضر امام (ع) ميرساندند. امام (ع) نيز پاسخ را در ذيل، حاشيه، پشت و يا لابهلاي خطوط سؤال كتابت ميفرمود. از اين رو، اصطلاح «توقيع» درباره اين گونه مكتوبات ائمه (ع) رايج شده است. البته اطلاق اين واژه، منحصر به مواردي نيست كه امام (ع) در پاسخ به سؤال يا درخواستي، چيزي بنگارد؛ بلكه چه بسا توقيعاتي - به خصوص از سوي ناحيه مقدسه - صادر شده و مسبوق به سؤال يا درخواستي نيز نبود؛ مثلاً امام دوازدهم (ع) به عنوان تعزيت رحلت سفير اوّل، توقيعي خطاب به فرزند وي (سفير دوّم) صادر فرمود كه مسبوق به سؤالي نيز نبود. همين طور، آخرين توقيعي كه خطاب به سفير چهارم صادر شد و ضمن آن، پايان دوره غيبت صغري اعلام گرديد، از اين قبيل توقيعات است. [12] .
چگونگي خط و كتابت نامهها و توقيعات
پس از بحث درباره معناي واژه توقيع، اين سؤال تداعي ميشود كه آيا توقيعات امام دوازدهم (ع) و همين طور برخي از امامان پيشين (ع)، به قلم و خطّ مبارك خود ايشان، كتابت ميشده و يا آن كه همچون روش معمول نزد حاكمان و سلاطين، اصل مطلب از آنان و كتابت از منشيان، سفيران و يا خادمان بوده است؟ بررسي روايات تاريخي، اين معنا را به دست ميدهد كه به طور يقين، در موارد متعددي، خود ائمه (ع) به قلم و خطّ شريفشان، نامهها و توقيعات را كتابت فرموده و گاه تصريح به اين نكته نيز ميكردند. به عنوان نمونه، امام هادي (ع) در ذيل نامهاش به «علي بن بلال» - پس از پايان سخن درباره نصب «ابوعلي بن راشد» به وكالت - چنين مرقوم فرمود: «وَكَتَبْتُ بخطّي». [13] چنان كه در موارد ديگر، تعابير «كَتَبَ» يا «فَوّقع بخطٍّ أعرفه» به كار رفته، كه صراحت در مباشرت امامان (ع) در كتابت نامهها و توقيعات دارد. [14] .مؤيد ديگر آن كه، امام عسكري (ع)، در پاسخ «احمدبن اسحاق اشعري» - كه دستخطي از آن جناب طلب نمود تا بدان وسيله، معياري براي تشخيص صحّت و اصالت نامههاي منسوب به حضرت داشته باشد - دست خطي نگاشت و به وي عطا فرمود. سپس قلم مبارك را پاك كرده و به «احمد بن اسحاق» داد؛ بدون آن كه وي نيّت باطنياش مبني بر طلب قلم را اظهار كرده باشد! [15] اين نقل، حكايت از آن دارد كه نامهها و توقيعات آن حضرت، معمولاً به خطّ شريف خود ايشان بوده است؛ چنان كه روايت «ابوالاديان» نيز نشانگر آن است كه امام عسكري (ع) به هنگام رحلت، نامههاي زيادي مرقوم فرموده و به وسيله وي، به مدائن ارسال نمود. [16] .با توجه به آنچه در بعضي از منابع كهن، درباره امام دوازدهم (ع) ميخوانيم - كه خط نامهها و توقيعات ايشان، عيناً شبيه خط پدر گراميشان بوده است - [17] ميتوان استنتاج كرد كه توقيعات «ناحيه مقدسه» نيز غالباً به خط شريف امام (ع) بوده است. [18] شباهت خطّ شريف امام دوازدهم (ع) به خط پدر گراميشان، موجب آن ميشد كه تشكيكات مربوط به صحّت انتساب توقيعات به حضرت، كمتر به ذهن بيايد. [19] گرچه گاهي، وجود زمينههايي، موجب بروز چنين تشكيكاتي ميشد؛ به عنوان نمونه، ميتوان به جريان صدور توقيع ناحيه مقدسه در لعن «احمد بن هلال» وكيل امام عسكري (ع) وصوفي معروف نزد شيعه، اشاره كرد. جايگاه وي موجب شده بود برخي از شيعيان، در اين باره تشكيك روا دارند؛ لذا مكتوب مفصّل ديگري، در تأييد مكتوب اوّل صادر شد كه اين تعبير در آن وجود داشت: «فانه لا عذر لأحد من موالينا في التشكيك فيما رَوي عنّا ثقاتُنا». [20] پس شناخته بودن خطّ حضرت، شايد يكي از اسباب نفي معذوريت در تشكيك بوده است.از ديگر زمينههاي تشكيك در صدور توقيعات ائمه (ع)، اقدام خائنانه برخي از وكيلان ائمه (ع) بود. اين افراد پس از مدتي وكالت، راه خيانت پيشه كرده و گاه به دروغ، توقيعي را به امام (ع) نسبت ميدادند! و يا خود را واسطه صدور توقيع امام (ع) معرفي ميكردند! براي مورد اوّل، ميتوان به توقيع دروغين «فارس بن حاتم» اشاره كرد كه مشتمل بر اعلام دريافت وجوه شرعي شيعيان منطقه «جبال» از سوي امام هادي (ع) بود. امام (ع) طي مكتوبي، به تكذيب اين امر پرداخت. [21] براي مورد دوّم نيز ميتوان به اقدام «شلمغاني» در انتساب توقيع صادر شده از سوي ناحيه مقدسه در جواب مسائل قمّيها، به خودش اشاره كرد! اين نيز طي مكتوبي، از سوي «ناحيهمقدّسه» تكذيب شد. [22] .طبق شواهدي كه گذشت، گرچه كتابت نامهها و توقيعات، غالباً به وسيله خود امامان (ع) صورت ميگرفت؛ ولي شواهدي نيز نشانگر آن است كه اين امر، گاهي به وسيله پيشكاران، خادمان و سفيران ائمه (ع) انجام ميگرفت. از شواهد دالّ بر اين مدّعا، روايت شيخ طوسي از «ابوغالب زراري» است. وي نامهاي مشتمل بر درخواست دعا از ناحيه مقدسه، براي رفع مشكل خانوادگياش، به واسطه «شلمغاني» به «حسين بن رَوْح» تحويل داد. او هنگامي كه از تأخير در پاسخ، به شلمغاني شكوه كرد؛ وي در جواب گفت: «غم مخور كه اين تأخير به نفع تو است؛ چرا كه اگر پاسخ زودتر داده شود، از ناحيه حسين بن روح است و اگر با تأخير همراه باشد، از ناحيه صاحب (ع) است». [23] .
چگونگي صدور و تحويل توقيعات
چنان كه در پيش اشاره شد، مكتوبات حاوي سؤالات و درخواستهاي شيعيان، از طريق وكيلان و سفراي امامان (ع)، به دست ائمه (ع) ميرسيد. در زمان حضور امام معصوم (ع)، پس از تحويل اين مكتوبات، امام (ع) اقدام به پاسخ گويي كرده، از طريق وكيلان يا پيكهايي مخصوص، آن را به شيعيان ميرساندند. در مواردي، امام (ع) به طريق خرق عادت، عمل كرده و به جهت رعايت جهات امنيتي، يا مصالح ديگر - با توجه به علم امامت - پاسخ سؤالات را قبل از آن كه به امام برسد، مكتوب فرموده و به محض تقديم سؤال، پاسخ را تحويل ميدادند؛ نظير آنچه كه درباره امام كاظم (ع) نقل شده است: آن حضرت، پاسخهاي از قبل آماده شده براي نامههاي ارسالي از عراق توسط «علي بن يقطين» را، به محض دريافت نامهها، به آورندگان آنها تحويل داد. [24] امام عسكري (ع) نيز نامههاي دربسته اهالي نيشابور را، بدون رؤيت آنها پاسخ دادند. [25] .در عصر غيبت صغري، مهمترين واسطه تحويل نامههاي شيعيان به امام عصر (ع)، سفيران ناحيه مقدسه بودند. البته در مواردي نيز نامههاي سؤال يا درخواست، به واسطه برخي از خادمان يا كساني كه به خانه حضرت رفت و آمد ميكردند، به محضرش رسانده ميشد. به عنوان نمونه، «محمدبن يوسف شاشي»، نامهاي را به وسيله زني كه به بيت امام (ع) رفت و آمد ميكرد؛ به نزد آن حضرت فرستاد و پاسخ گرفت كه بشارت به شفاي بيمارياش بود. [26] .