نهی از قیام در بوته نقد و تحلیل روایی صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

برخي، چنين مي‌انديشند كه پيش از ظهور حضرت مهدي‌عليه السلام نبايد قيام كرد و نهضتي اصلاحي به راه انداخت و آن كس كه انقلاب كند، طاغوت است.اينان، براي اثبات عقيده‌ي خويش، به چند روايت كه از قيام پيش از ظهور حضرت مهدي‌عليه السلام نهي كرده است، تمسّك مي‌كنند.نوشتار حاضر، نقد و بررسي روايي و دَلالي اين چند حديث براي اثبات نادرستي چنين انديشه‌اي است.گاهي شنيده مي‌شود كه مذاق شرع، خودداري از هر گونه تحرّكي عليه حكّام ظالم و تا بيش از ظهور امام زمان عليه السلام است،. برخي، به رواياتي هم در اين باره استناد مي‌كنند، و در نتيجه، به شدّت، با هر گونه نداي عدالت‌خواهانه مخالفت مي‌كنند و آن را طاغوت مي‌نامند، و بدين گونه، سكوت خود را توجيه مي‌كنند. ما، بر آن شديم تا روايات مورد نظر را بررسي سندي و دلالي كنيم.مرحوم حرّ عاملي در كتاب گران سنگ خود وسائل الشيعة، در كتاب جهاد، اين روايات را در يك باب آورده و عنوان آن را چنين قرار داده است: «بابُ حكمِ الخروج بالسيف قبل قيام القائم‌عليه السلام». همان طور كه ملاحظه مي‌فرماييد، ايشان فتوا و نظر نداده است؛ زيرا، اگر نظري داشت مي‌فرمود: «وجوبُ الخروج» يا «حرمة الخروج» و...، چنانچه در ابواب ديگر نظر و فتوا داده‌اند. ما، به دو روايت كه عمده و مهم‌ترين آنان است، از منابع اصلي، اشاره و بحث مي‌كنيم:

روايتي درباره خروج حضرت قائم (1)

اشاره

علي بن ابراهيم، عن أبيه، عن حمّاد بن عيسي، عن ربعي، رفعه عن علي بن الحسين‌عليه السلام قال:«و الله! لا يخرج واحد منّا قبل خروج القائم‌عليه السلام إلّا كان مَثَلُهُ مثلَ فَرخ طار من و كره قبل أنْ يستوي جناحاه، فأخذه الصبيان فعبثوا به.»؛ [1] .به خدا سوگند! احدي از ما، پيش از خروج حضرت قائم‌عليه السلام خروج نمي‌كند، مگر اين كه همانند جوجه پرنده‌اي باشد كه پيش از آن كه بال و پر او رديف شود، از لانه‌ي خود بيرون زده و پرواز كند. البته به زمين مي‌افتد آن را گرفته و كودكان ابزار بازي و سرگرمي خود قرار مي‌دهند. [2] .اين روايت، مرسل است. «ربعي»، ربعي بن عبدالله بن الجارود است. او، هر چند ثقه است، ولي از اصحاب امام صادق و امام كاظم‌عليهما السلام است و از نظر طبقه و سال، نمي‌تواند بدون واسطه، از امام زين العابدين‌عليه السلام حديث نقل كند. [3] مرحوم مجلسي از اين روايت، به عنوان «مرفوع» ياد كرده است. [4] واضح است كه «مرفوع»، از اقسام «مرْسَل» است.البته، اين روايت را، نعماني، با اندك تغييري، از امام باقرعليه السلام با سند ديگري نقل كرده است:«حدّثنا محمّد بن همام، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مالك، قال: حدّثني أحمد بن علي الجُعفي، عن محمّد بن المثنّي الحضرمي، عن أبيه، عن عثمان بن زيد الجهني، عن جابر، عن أبي جعفر محمّد بن علي الباقرعليه السلام قال: مَثَلُ خروج القائم منّا أهل البيت كخروج رسول الله‌صلي الله عليه وآله، و مَثَلُ مَنْ خَرَج مِنّا أهل البيت قبل قيام القائم مثل فرخ طار فوقع من وكره فتلاعبتْ به الصبيانُ.» [5] .خروج حضرت قائم ما اهل بيت، مانند خروج حضرت رسول الله‌صلي الله عليه وآله است. و مثال كسي كه از ما اهل بيت، قبل از قيام حضرت قائم‌عليه السلام خروج كند، مثال جوجه پرنده‌اي است كه از لانه‌ي خود به پرواز درآيد و مورد سرگرميِ كودكان مي‌شود.»اوّلاً سند اين روايت هم مورد اشكال است؛ زيرا، اوّلاً، چند نفري از رجال آن، مجهول و يا مهمل هستند، همانند احمد بن علي جعفي و محمد بن مثنّي حضرمي و عثمان بن زيد جهني. [6] .ثانياً، جعفر بن محمّد بن مالك، (جعفر بن محمد فزاري) به تصريح نجاشي، ضعيف الحديث و فاسد المذهب است. ابن الغضائري مي‌گويد: كذّاب، متروك الحديث جملةً. و كان في مذهبه ارتفاع. يروي عن الضعفاء و المجاهيل و كل عيوب الضعفاء مجتمعة فيه [7] ايشان، دروغگو است و تمامي احاديث او مورد اعراض و بي‌اعتنايي است. در عقيده‌ي او، غلو است. يعني او، از ضعفا و مجهولان روايت مي‌كند. تمامي عيب‌هاي افراد ضعيف، در او جمع شده است.بالاخره، بزرگاني مانند ابن الوليد، ابن نوح، مرحوم صدوق، ايشان را تضعيف كرده‌اند، هر چند شيخ طوسي و علي بن ابراهيم، ايشان را توثيق كرده‌اند، ولي چون با تضعيف‌هاي قبل تعارض دارد، نمي‌توان حكم به وثاقت او كرد، مرحوم خويي، صريحاً، اين مطلب را فرموده‌اند. [8] .بنا بر اين، اين طريق نيز مورد اشكال جدي است و قابل اعتماد نيست. مرحوم تستري نيز مي‌فرمايد: «اين شخص، مورد اختلاف است و جارح، در اين جا، مقدّم است. [9] .

دلالت و توجيه روايت‌


1- شايد، اين روايت، در مقام خبر دادن از يك امر غيبي باشد؛ يعني، امام‌عليه السلام طبق علمي (إخبار غيبي) كه دارد، مي‌فرمايد، قيام‌هاي قبل از ظهور، به هدف نمي‌رسد، هر چند ممكن است آثار مثبت و مطلوب بر آن مترتب بشود. بنابراين، مقصود، از روايت، اين نيست كه قيام‌ها را تخطئه كند و آن را مورد تأييد قرار ندهد. چه گونه اين معنا را امام قصد كرده باشد و حال آن كه قيام زيد شهيد و قيام مختار و از همه درخشان‌تر، قيام سيد الشهداءعليه السلام اتّفاق افتاد و مواضع ائمه‌ي اطهارعليهم السلام در باره‌ي آن، كاملاً، مثبت بود؟!2- رواياتي داريم كه امام معصوم، در مقام تشويق به قيام عليه حكام جور، مي‌فرمايد: «مخارج خانواده‌ي قيام‌كنندگان را بر عهده مي‌گيرم.»ابن ادريس، در سرائر آورده است:عن كتاب أحمد بن محمّد بن سيّار، أبي عبدالله السياري، عن رجل، قال: ذكر بين يدي أبي عبدالله‌عليه السلام من خرج من آل محمدصلي الله عليه وآله فقال:«لا زال أنا و شيعتي بخير ما خرج الخارجي من آل محمدصلي الله عليه وآله و لوددت أنّ الخارجيّ من آل محمد خرج و عليّ نفقة عياله.» [10] .هنگامي كه در محضر حضرت امام جعفر صادق‌عليه السلام سخن از قيام و انقلابيان از آل محمدعليهم السلام به ميان آمد، ايشان فرمود: «من و شيعيان من، در خير سلامت خواهند بود، تا زماني كه كسي از ما، عليه اينان قيام كند و آرزو دارم كه يكي از آل محمدصلي الله عليه وآله خروج كند و مخارج اهل و عيال او را، من، بر عهده بگيرم.»البته، دو اشكال به اين روايت وارد مي‌شود:اوّلاً، اين روايت، مرسل است و «عن رجل» دارد. راوي اين حديث، يعني «سياري»، فاسد المذهب و كثير المراسيل و مجفوّ الرواية است. نجاشي [11] به اين نكته، اشاره كرده است. ابن الغضائري هم او را ضعيف و غالي و متهالك شمرده است، هر چند، نظرمان نسبت به تضعيفات كتاب ابن الغضائري منفي است. از طرفي، بعضي، مانند مرحوم حاجي نوري، تلاش در توثيق اين شخص دارد. او، اين نكته را كه كليني از او زياد روايت نقل مي‌كند، دليل بر وثاقت گرفته است. [12] .ثانياً، اين روايت نيز در مقام تأييد تمامي قيام‌ها نيست، بلكه اشاره به واقعيّتي دارد و آن، اين كه نتيجه‌ي اين قيام‌ها، اين است كه ذهن حكومت وقت، متوجّه آنان مي‌شود، و آزار و فشار بر ائمه‌عليهم السلام و شيعيان، كم‌تر مي‌شود.اين اشكال، خالي از تأمل نيست، زيرا، امام تعبير، «الخارجي منّا» كرده و اگر نص در تأييد نباشد، قطعاً، ظهور خواهد داشت.3- اين روايتِ كليني و نعماني به قيام فاطمي‌ها در افريقا و پيروزي آنان و به دست گرفتن زمام حكومت و هم نيز قيام بعضي از علويان در يمن و ايران، مورد نقض است. بنا بر اين، اين اِخبار غيبي و پيشگويي، مورد نقض و اشكال است. از اين اشكال، پاسخ‌هايي داده شده است:الف) اين پيشگويي، حمل بر غالب مي‌شود؛ يعني، نوع قيام‌ها، به هدف نمي‌رسند و منافات با به هدف رسيدن بعضي از قيام‌ها ندارد.ب) اين نقض‌ها، وارد نيست، زيرا، تمامي بلاد را تسخير و تصرّف نكردند!ج) ايشان، علوي نبودند. بعضي از مورّخان بدان اشاره كرده‌اند. [13] .البته پاسخ سوم، وارد نيست، زيرا، اين معنا (علوي نبودن) زاييده‌ي تبليغات دستگاه عباسي‌ها بوده و مي‌خواستند چنين وانمود كنند كه ايشان ربطي به اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله ندارند، تا بدين طريق، افكار عمومي را عليه خود نشورانند. و ذهن مردم متوجه آنان نشود.پاسخ دوم نيز وارد نيست؛ چون، روايت نهي از قيام، سخن از تسلّط بر تمامي نقاط جهان به ميان نياورده است. اما پاسخ «الف»، شايد مقبول و بدون اشكال باشد.4- مراد از «أحد منّا» كه در روايت آمده، قيام يكي از ائمه‌ي طاهرين‌عليهم السلام است. اين، در واقع، پاسخ به اصرار بعضي از شيعيان به ائمه‌ي طاهرين‌عليهم السلام براي قيام عليه حكومت است و امام‌عليه السلام در پاسخ مي‌فرمايد: «قيام ما، قبل ظهور حضرت قائم، با توجّه به نبودن نفرات و سلاح، توفيقي در بر ندارد». براي مثال، به يك نمونه‌ي تاريخي اشاره مي‌كنيم. مأمون رقي مي‌گويد:خدمت حضرت امام صادق‌عليه السلام نشسته بودم، ناگهان، سهل بن حسن خراساني وارد شد و بر امام سلام كرد و گوشه‌اي نشست، سپس عرض كرد: «يابن رسول الله: لكم الرأفة و الرحمة و أنتم أهل بيت الإمامة. ما الذي يمنعكَ أنْ يكونَ لكَ حقّ تقعد عنه؟»؛ شما اهل بيت، سزاوار پيشوايي و امامت هستيد، چه چيز مانع مي‌شود كه از حق خود دفاع نكنيد، و حال آن كه صد هزار مسلح پيرو داريد كه در ركاب شما آماده‌ي جان نثاري هستند؟ حضرت فرمود: «بنشين.» سپس دستور داد تنور را روشن كردند. به او فرمان داد، تا وارد تنور شود و ميان شعله‌هاي آن بنشيند. خراساني، عذر آورد و عرض كرد: «اي سيد من، آقاي من! مرا در آتش، معذَّب مگردان و مرا ببخش و از آن چه گفتم، معاف دار.» حضرت، او را معاف داشت. در اين ميان، هارون مكّي يكي از ياران حضرت، در حالي كه كفش خود را به دست گرفته بود، وارد شد و به حضرت عرض سلام كرد.حضرت به او فرمود: «ألق النعل من يدك، و اجلس في التنور؛ كفش خود را رها كن و وارد تنور شو و آنجا بنشين.» او هم اطاعت كرده و فوراً وارد تنور شد و در آن نشست.حضرت، به سخن خود با آن خراساني ادامه داد و اوضاع آن جا، خطه‌ي خراسان، را چنان براي خراساني تشريح مي‌كرد، گويا حضرت در آن جا بوده است. سپس به آن شخص فرمود: «قم يا خراساني و انظر ما في التّنور؛ برخيز و به داخل تنور نگاه بينداز.»آن شخص مي‌گويد: «چون به داخل تنور نگاه انداختم، او را صحيح و سالم ديدم، در حالي كه راحت در آن جا نشسته! او، سپس از تنور خارج شد و بر ما سلام كرد.»امام، به خراساني فرمود: «كم تجد بخراسان مثل هذا؟ چند نفر همانند اين شخص هارون مكي در خراسان يافت مي‌شود؟». عرض كرد: «به خدا سوگند حتي يك نفر هم نيست.» حضرت فرمود: «أما إنّا لا نخرج في زمان لا نجد فيه خمسة معاضدين لنا. نحن أعلم بالوقت [14] زماني كه پنج نفر ياور نداشته باشيم، هرگز خروج نمي‌كنيم. ما، بهتر از شما مي‌دانيم كه چه زماني قيام كنيم.»بنا بر اين، هيچ بعيد نيست كه اين سنخ روايات، ناظر به اين گونه جريانات و پاسخ اين گونه افراد باشند.5- بعضي از اعلام، به طور قطع، مدّعي شدند كه اين روايات، از جعلّيات بني اميّه و بني عباس است و انگيزه‌ي آنان، بازداشتن علويان از قيام و خروج عليه حكّام است. [15] البته به عنوان احتمال، مي‌توان آن را پذيرفت، چون، جعل احاديث از سوي حكّام، بالاخص امويان، امري عادي و شايع بوده است، ولي ادعاي قطع و يقين، مشكل است.

روايتي درباره خروج حضرت قائم (2)

اشاره

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه