غرب و مهدویت صفحه 15

صفحه 15

با توجه به منطق و فلسفۀ حاکم بر تاریخ غرب، می توان چهار دورۀ تمدن مادی غرب را به سه دورۀ کلان تفکیک کرد؛

1. دورۀ غرب باستان

در صورت بندی تاریخیِ تمدن غرب، دورۀ باستان خود به دو مرحلۀ متفاوت تقسیم می شود: مرحلۀ ماقبل یونانی (ربانی) و مرحلۀ یونانی رومی (جهان مداری). در عصر ماقبل یونانی، بشر با حقایق، نسبت شهودی و حضوری برقرار می کند، به فطرت متعالی خود نزدیک است و به غیب و امور قدسی اعتقاد راسخ دارد، اما دیری نپایید که این دورۀ ربانی و توحیدی تاریخ بشر دچار هبوط معنوی و تاریخی می گردد و به تدریج فضای شرک آلود بر آن مستولی می شود و با افول این دوره، تفکر میتولوژیک و اسطوره گرایی شروع به رشد می کند. جهان نگری میتولوژیک (اسطوره ای) بر اعتقاد به خدایان متعدد و ملتزم به نسبت انضمامی میان انسان و طبیعت، مبتنی بود.

مرحلۀ دوم (دورۀ یونانی و رومی) از قرن هفتم و هشتم پیش از میلاد آغاز می گردد. در این دوره، تفکر فلسفی و متافیزیکی غالب شده بود. مسیحیان نیز آن را دورۀ «پاگاندیسم» عنوان کرده اند که در آن به جای خدا یا خدایان، به عالم واقع و طبیعت اصالت داده می شود و اولین شکل گرایش محض به حیات مادی و دنیوی بر اساس فرهنگ عقلانی و تفکر فلسفی دیده می شود.

2. دورۀ غرب کلاسیک (قرون وسطا)

این دوره از تاریخ مغرب زمین، به قرون میانه و قرون وسطا مشهور است که با بعثت حضرت مسیح علیه السلام و ظهور آیین مسیحیت همراه گردیده است. گرایش غالب فرهنگ اجتماعی و نظام فلسفی این دوره، ایمان به خدا با محوریت تثلیث است. غیب اندیشی، و به عبارت دیگر، آخرت محوری و دنیاگریزی، اساس و جوهر این دوره

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه