امام روزگار ما صفحه 67

صفحه 67

زمینه سازی

عالمی سرشناس بود و عاشق شهادت. چون پروانه ای گِرد شمع شهدا و خانواده هایشان می گشت. این بار من همراهش بودم. از ماشین پیاده شدم تا به صاحبخانه بگویم مهمان دارند. بوی اسپند و خاک آب خورده، کوچه و حیات جارو شده و طنین گرم کلامِ «چرا دیر کردید؟!» مادر شهید، گوش و چشم و شامّه ام را نوازش داد.

متعجّب گفتم: «از کجا می دانستید حاج آقا به دیدارتان می آید؟» گفت: «دیشب فرزند شهیدم از من خواست تا منتظرشان باشم.»

حرف انتظار که به میان آمد، دلم لرزید. با خودم گفتم: «ببین این شهید و مادرش، چگونه انتظار را با عمل شان معنا می کنند. تو هم منتظری؟!»

اشک در چشمانم حلقه زد. منتظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودن و خانه ی دل حتی یک آب و جاروی ساده به خود ندیدن؟!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه