داستانهای سوره حمد صفحه 255

در دل عطش عشق خدایی ماراست

دیوانه وصلیم و جدایی ما راست

هرچند در این جهان غریبیم همه

خود از سر غربت آشنایی ماراست

هدایت الهی

(مرحوم فخر الاسلام ) ابتدا یکی از کشیش های بزرگ و معروف مسیحی بود، امّا پس از مدّتی پی به حقانیت اسلام بُرد و چون مَردی آزاده بود، مسلمان گردید و چند کتاب نیز در ردّ مسیحیّت و یهود نوشت . او مقدّماتِ مسلمان شدن خود را چنین تعریف می کرد:

(وطنِ من آمریکا است ) پدرانم همگی کشیش و از علمایِ مسیحی بودند؛ از ابتدایِ جوانی ، شوقِ تحصیل علوم دینی داشتم ، بنابراین سرگرم علوم دینی شدم و کم کم مدارج علمی را طی کردم ، تا اینکه کوچ کرده و خود را به مجلس درس (پاپ اعظم ) رسانیدم .

در مجلسِ درس او چهارصد نفر شرکت داشتند و من در میانشان از هوش و استعداد بیشتر برخوردار بودم ، به همین دلیل مورد علاقه پاپ شدم به طوری که تنها کسی بودم که اجازه ورود به حَرَم پاپ را داشتم .

روزی به مجلس درس پاپ رفتم ، او نیامده بود، گفتند: امروز پاپ مریض است و نمی آید، شاگردان خودشان بحث می کردند، صحبت راجع

به کلمه (فارقلیط) بود که این لفظ در (انجیل ) آمده است ، هر کس آن را طوری معنی می کرد و چیزی می گفت .