زمزمه های انتظار : واگویه هایی با امام عصر (عج) صفحه 1

صفحه 1

پیش گفتار

سخن گفتن و بازنوشتن از وجود نازنینی که نمونه برجسته همه خوبی های زمانه خویش است، دوختن جامه کوتاهی را می مانَد که بر قامت شاهوار نمی گنجد، ولی هر کس با بضاعت مُزجاه ذهن و باور خود، واژه هایی را بُرش داده با چینش آنها و وصله بر هم، بر آن است تا این قامتِ ناپیدا را جلوه گر سازد. و امروزه، بایستگی این مهم بر عهده باورمندانِ توانمند، بیش از پیش شده است. چه، در روزگاری که بهره جویی از نوآمدهای صنعتی، انسان را از خود و حقایق متعالی و فراسویی می فراموشانَد و به راهی دیگر رهنمون می شود، می بایست که با طرحی دیگر از جنس زمان، نامه وجود نامبُردار انسان کامل و نیازمندی به او و لزوم سوگیری های دینی را پیوسته یادآور شد تا خدا که نخواسته، خلاف سویمندی زمان، از آن عزیز دور نمانیم. چون زمان، دوان دوان و نَفَس زنان به سوی او می رود تا در دامان حضور او خود را عاقبت به خیر سازد، که زمانه مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، هنگامه خاطراتِ خوشِ آفرینش است. بر پایه اعتقاد ما، بی گمان اگر او نمی بود لحظه های زمان نمی تپید و پویه ای نمی داشت و در کام ایستایی، همه چیز می پژمرد.

آری، شیرین تر و گواراتر از این لحظه نیست که انسان با دوست داشتنی ترینِ خود به سر بَرد و این گاهِ فرح بخش و بساط قرب را غنیمت شمرد، به زبان حال و بر پایه دل با او هم صحبت شود، رازهای ناگفته را بازگوید، از ویژگی های رمزآلودِ جهانی و قدسی او، از محنت های خود و از امواج گونه گون و غرقابه های سهمناک زمانه، از غربت و تنهایی، از تازش خیانت ها و سختی راه و دام های تنیده، شِکوه کند و با عرضه دلِ پُرخواهش، تن خسته و بال شکسته و گونه نمناک را گواه گیرد و سر بر دامنِ او نهد و با زبان ناز و نیاز، بودنِ با محبوب و گذرانِ با او را به درازا کشانَد و چشم مشتاق را در اشباع دل بی تاب، مدد رساند و آن گاه، دل و جان را در قلمرو دلجویی و نوازش او آرام ساخته، به شادمانی حقیقی دست یابد.

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند***تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

مصلحت دید من آن است که یاران همه کار***بگذارند و خم طُرّه یاری گیرند

خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی***گر فلک شان بگذارد که قراری گیرند(1)

«اَللّهُمَّ أِنّی أَسْئَلُک أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعادَهِ فَلا تَسْلُبْ مِنّی ما اَنَا فیهِ وَلاحَوْلَ وَلاقُوَّهَ أِلاّ بِاللهِ اْلعَلِیِّ الْعَظیمِ».(2) بارخدایا، من حقیقتاً از تو می خواهم (عمر) مرا با سعادت، پایان دهی. پس آنچه (اعتقاد و حالی را که) در آنم از من نستان. توان و نیرویی جز به خدای علیّ و عظیم نیست.


1- حافظ، ص125، غزل 185.
2- بخشی از زیارت نامه حضرت معصومه(س).
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه