- مقدمه چاپ دوم 1
- مقدمه چاپ اول 4
- اشاره 6
- فصل اول: جنبش دجال ها در عراق 6
- 1- جنبش همزمان هفت دجال 7
- اشاره 7
- یک: جنبش جند السماء به رهبری قرعاوی 8
- اشاره 14
- فصل دوم: جنبش احمد اسماعیل دجال بصره 14
- 1- اعتراف ناخواسته به همکاری با اطلاعات صدام! 15
- 2- نسبت دادن خودش به امام زمان(علیه السّلام)! 15
- 3- اعتراف به اینکه در حوزه درسی نخوانده است 16
- 4- رد تهمت احمد دجال به حوزه علمیه نجف اشرف 17
- 5- او و قرعاوی به دنبال پشتوانه مالی بودند 19
- فصل سوم: احمد اسماعیل، حیدر مشتت را نیز خرید! 21
- اشاره 21
- 1- احمد اسماعیل، حیدر مشتت را نیز خرید! 22
- 2- قیام حیدر مشتت و رسوا کردن شریکش 24
- 3- کشته شدن حیدر مشتت 30
- اشاره 31
- فصل چهارم: تلاش این دو دجال برای همراه کردن من با خودشان! 31
- 1- سفرهای حیدر مشتت به قم 32
- 2- دجال و اصحابش پرهیزی از تهمت زدن ندارند 34
- فصل پنجم: قیام احمد دجال در بصره 37
- اشاره 37
- 1- پانصد نیروی مسلح با حقوق 38
- 2- سحر و شعبده 38
- 3- علامت ستاره داوود 39
- اشاره 42
- فصل ششم : چگونه سخنان باطل دجال هارا ردّ کنیم 42
- 1- از آنان معجزه بخواهید 43
- 3 - معجزه های همه پیامبران نزد اوست 44
- 2 - چرا پسر امام زمان(علیه السّلام) قبل از پدر آمده است؟ 44
- 4 - امام زمان شکست که نمی خورند چگونه فرزندش شکست خورد؟ 45
- 6- ادعا می کند فرزند امام زمان است اما عربی هم نمی داند! 46
- 7- چگونه امامی است که تمام زبانهای جهان را نمی داند؟ 46
- 5- ادعا می کند فرزند امام زمان(علیه السّلام) است اما قرآن خواندن بلد نیست! 46
- 9 - حیله استدلال به استخاره 47
- 8 - خشونت و تکفیر در سخنان خود و پیروانش 47
- 10- حیله استفاده از خواب 49
- 11- دستبرد در روایت 52
- 12- استفاده از ستاره اسرائیل! 54
- 13. بنیاد دینش بر اساس یک خواب است! 58
- نقد و بررسی 60
- اشاره 63
- فصل هفتم: کینه سیاه نسبت به مرجعیت و اهل عراق 63
- 1- دلیل دشمنی دجال با مراجع شیعه چیست؟ 64
- 2- نامه او به مقام معظم رهبری و دیگر علما 66
- 3- توهین و ناسزاگویی به عراقی ها 73
- 4- خشم او بر عراقی ها به خاطر انتخابات 77
- 5- نقد و بررسی 78
- اشاره 82
- فصل هشتم: بقیه ی دلایل واهی احمد دجال 82
- 1- تحریف در روایات معانی آن ها 83
- 2- دلایل خنده دارش برای اثبات اینکه پسر امام زمان است! 86
- 3- بطلان استدلالش به روایت وصیت پیامبر 87
- 4- روایت دوازده فرزند از فرزندان امام زمان(علیه السّلام) 88
- 5- استدلال به دو روایت درباره اصحاب امام زمان(علیه السّلام) 90
- 6- استدلال به روایتی دیگر 91
- 7- تحریف در روایت نَسَب امام مهدی(علیه السّلام) 92
- 8- چرا دجال استخاره و خواب را انتخاب کرده است؟ 93
- 9- استدلالش به خواب! 95
- 10- استدلال به استخاره! 100
بزرگان قبیله سَلَمی است؛ همان قبیله ای که احمد اسماعیل (دجال بصره) نیز از همان قبیله است. از او خواستم تا مختصری از شخصیت و خاندان دجال بصره را برایم بنویسد و او نیز چنین نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
دجال، معروف به احمد حسن
نام او احمد بن اسماعیل بن حاج صالح بن حسین بن سلمان از قبیله ی ابوسُوَیلِم (یکی از قبایل صیامر) است.
صیامر یک اتحاد قبیله ای قدیمی است که حدود چهل قبیله را در برمی گیرد و همه را باهم «عشایر صیامر» می نامند. ریاست این اتحاد در زمان شیخ حمود الجابر، به عهده قبیله ی الإماره بود؛ سپس فرند او شیخ حمید الحمود الجابر و سپس نوه اش شیخ جریح حمید، ریاست را بر عهده گرفت. هرکدام از این قبایل نیز رئیس مخصوص خود را دارند.
قبیله ابوسویلم از دوازده خاندان تشکیل شده است. عده ای از مردم قبیله، نام خانوادگی شان را از نام اتحاد گرفته اند، مانند مرحوم شیخ مجید الصَیمَری که از قبیله ابوسویلم و از خاندان آل ابومَنجَل است. عده ای دیگر نیز که ساکن بصره بودند، نام خانوادگی شان را از قبیله خود گرفته اند و ازآنجاکه اساس اتحاد قبیله ای بر قبیله بر بنی سلیم بوده و بنی سلیم نیز نزدیک ترین ارتباط فامیلی را با آل مظفر و آل بوشاوی دارد، به همین خاطر [دو قبیله آل مظفر و آل بوشاوی]، شهرت سَلَمی را برای خود برگزیدند. شیخ عباس مظفر معتقد است که سویلم و شاوی و مظفر برادرانی بودند از یک پدر. خداوند بهتر می داند.
اما این شخصِ مدعی، از قبیله ابوسویلم و خاندان هنبوش است. پدرش اسماعیل پسر حاج صالح، به همراه برادر خود کاظم پسر حاج صالح، به شهر بصره آمدند و در تنومه در ناحیه شط العرب ساکن شدند. سپس در حمام سبتی(1) در منطقه عِشار نزد حاج هاشم الشلال، دلاکی را آموخته و بدان مشغول شدند. کاظم که برادر بزرگ تر بود به همراه برادران و پسرانش، خادم حسینیه عشار هم بودند. زمانی که شیخ باقر مَقدِسی در آن حسینیه سخنرانی و عزاداری می کرد، کاظم به وی نیز خدمت می نمود؛ اما عاقبت فریفته شد و نزد یک زن یهودی که مالک یک حمام در محله سیف در بصره قدیم بود، مشغول بکار شد و سرانجام با او ازدواج کرد.
پدرش اسماعیل، به شهر زبیر رفت و آنجا ساکن شد و در حمام مَربَد به همان حرفه دلاکی مشغول شد.
اسماعیل چند فرزند داشت:
1- داخل: که قبلا سرهنگ ارتش بود و الآن مدتی است بازنشسته شده و فعلا در دانشگاه بصره مشغول کار است.
2- طالب: دارای تابعیت سوئدی است و الآن استاد دانشگاه بصره است.