از تولد تا بعد از ظهور صفحه 58

صفحه 58

و إنی نظرتُ فیه فکان کما قال.»

و قال علیه السلام: «هل رُزقت ولداً؟»

فقلت: لا. فقال: «اللهم أرْزُقْه ولداً یکون له عَضُداً، فنِعْمَ العَضُد الوَلَد. ثمّ تمثّل علیه السلام:

«مَن کان ذا ولدٍ یُدرک ظلامَته

إنّ الذلیل الْذی لیست له عَضُدُ» قلت: «ألک ولد؟ قال علیه السلام: «إی واللَّه سیکون لی ولد یملأ الأرضَ قسطاً، فامّا الآن فلا - أی فلیس لی ولد» - ثم تمثّل:

«لعلَّک یوماً أن ترانی کأنّما

بَنیَّ حَوالیَّ الأُسوُدُ اللوابِدُ

فإنَّ تمیماً قبل أنْ یلد الحصا

أقامَ زَماناً و هو فی الناسِ واحدُ.

عیسی بن صبیح گفت: امام حسن عسکری علیه السلام بر ما در زندان داخل شد، در حالی که من ایشان را می شناختم.

حضرت به من فرمود: «شصت و پنج سال ویک ماه و دو روز از عمرت می گذرد.»

کتاب دعایی داشتم که تاریخ تولدم را در آن نوشته بودم در آن نگاه کردم و دیدم همان گونه است که حضرت فرموده اند.

فرمود: «آیا فرزند داری؟»

گفتم: «خیر.»

فرمود: «بارالها! فرزندی به او بده که پشتوانه او باشد و فرزند، چه خوب پشتوانه ای است.»

سپس فرمود: «هر کس فرزند داشته باشد، حق خود را می گیرد و کسی ذلیل است که پشتوانه ای ندارد.»

گفتم: آیا شما فرزند دارید؟

فرمود: «بله به خدا قسم! بزودی دارای فرزندی خواهم شد - که زمین را پر از عدل و داد می کند - ولی الان فرزندی ندارم.» سپس فرمود:

روزی را ببینی که پسرانم مانند بچه های شیر، دور من آماده و مهیا باشند؛ چون «تمیم»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه