- إهداء 1
- تمهیدِ ترجُمان 3
- 1. إسلامِ ناب: إسلامِ ثَقَلَیْن 3
- 2. مَهدیِّ الأُمَم و جامِعِ الکَلِم (علیه السَّلام) 9
- 3. غَیبت و مَهدویّت در نگرشها و نگارشها 12
- 4. چهلْ حدیث و چهلْ حدیثْ نگاری 22
- اشاره 40
- پیشگفتار 40
- از خاصّه 41
- نخستین کسی که درباره حضرتِ مهدی (عج) تألیف کرده است 41
- از عامّه 42
- اشاره 46
- حضرتِ مَهدی (عج) در باورِ إمامیّه 47
- مَهدی (عج) نزد أهلِ سنّت و جماعت 57
- اشاره 71
- اشاره 72
- پینوشتها 79
- اشاره 84
- پینوشتها 87
- اشاره 88
- پینوشتها 92
- اشاره 93
- پینوشتها 95
- اشاره 96
- پینوشتها 99
- اشاره 101
- پینوشتها 103
- اشاره 104
- پینوشتها 111
- اشاره 113
- پینوشتها 116
- اشاره 117
- پینوشتها 120
- اشاره 121
- پینوشتها 123
- اشاره 124
- پینوشتها 136
- اشاره 141
- پینوشتها 144
- اشاره 146
- پینوشتها 147
- اشاره 148
- پینوشتها 152
- اشاره 154
- پینوشتها 162
- اشاره 164
- پینوشتها 166
- اشاره 167
- پینوشتها 168
- اشاره 169
- پینوشتها 175
- اشاره 178
- پینوشتها 180
- اشاره 181
- پینوشتها 183
- اشاره 184
- پینوشتها 186
- اشاره 187
- پینوشتها 188
- اشاره 189
- پینوشتها 201
- اشاره 205
- پینوشتها 209
- اشاره 211
- پینوشتها 217
- اشاره 219
- پینوشتها 221
- اشاره 222
- پینوشتها 227
- اشاره 230
- پینوشتها 231
- اشاره 232
- پینوشتها 237
- اشاره 240
- پینوشتها 242
- اشاره 243
- پینوشتها 248
- اشاره 251
- پینوشتها 254
- اشاره 256
- پینوشتها 264
- اشاره 268
- پینوشتها 269
- اشاره 270
- پینوشتها 272
- اشاره 273
- پینوشتها 274
- اشاره 275
- پینوشتها 277
- اشاره 278
- پینوشتها 279
- اشاره 280
- پینوشتها 282
- اشاره 283
- پینوشتها 286
پینوشتها
(1) کمال الدّین و تمام النّعمه / 285 <و نگر: پهلوان، 1/484 _ 487؛ و: کمره ای: 1/371 372.>
(2) <«رَبّ العِزَّه» یعنی «خداوند [= مالکِ] عزّت و منعت» (روض الجنان، ط. آستانِ قدس، 16/246). إضافه «ربّ» به «عزّت» یا به سببِ اختصاص بدان است؛ گوئی که فرموده باشد: «ذوالعزّه»، و یا ازآن رو که هرکه را عزّتی هست، خدایِ متعال مالکِ حقیقیِ آن عزّت است؛ که به فرموده خودش _ در: س 3 ی 26 _ «تُعِزُّ من تَشَآء» (نگر: جوامع الجامع، تحقیق گُرجی، 3/424).
مَزیدِ آگاهی را، نگر: تفسیر الصّافی، تحقیق: الحُسَینّی الأمینّی، 6/210.>.
(3) <یعنی: بزرگ است شکوهمندیِ او>.
(4) <«عِتْرَت» که جمعِ آن «عِتَر» می شود _ ، در زبانِ عربی چند معنا دارد و در اینجا همان معنایِ معروفِ آن، که «زاد و رود، ذُرّیّه و أولاد، نزدیک ترین خویشان» باشد، مناسبتِ تام دارد.
البتّه در تناسبِ این کاربرد (یعنی: کاربردِ «عترت» درباره أئمّه طاهرین _ علیهم السّلام _ ) با پاره ای از دیگر معانیِ این واژه هم تأمّلاتِ باریک و لطیفی صورت بسته که خواندنی است.
نگر: مجمع البحرینِ طُرَیْحی، إعداد محمود عادل، 3/115 و 116؛ و: غریب الحدیث فی بحارالأنوار 3/18؛ و: الفائقِ زَمَخشَری، 1/170 (ذیلِ «ثقل / الثَّقَلَیْن»؛ و: مفردات نهج البلاغهیِ قُرَشی، ص 700 و 701؛ و: نُزهه النَّظَرِ بَدْری، ص 539 و 540.>.