- مقدمه محقق 1
- معنی لغوی و اصطلاحی رجعت 6
- در بیان معنی رجعت 6
- در آیات وارده در اطراف این موضوع 8
- آیه نخست 8
- آیه دوم 14
- آیه سوم 15
- آیه چهارم 20
- آیه پنجم و ششم 21
- آیه هفتم 23
- آیه هشتم 25
- آیه نهم 26
- آیه دهم 28
- آیه یازدهم 28
- آیه دوازدهم 29
- آیه سیزدهم 30
- آیه پانزدهم 31
- آیه چهاردهم 31
- آیه شانزدهم و هفدهم 32
- آیه هیجدهم 34
- آیه نوزدهم 35
- آیه بیستم 36
- آیه بیست و یکم 37
- آیه بیست و دوم 38
- آیه بیست و سوم 38
- در اخبار وارده در رجعت است 40
- حدیث دوم 42
- حدیث چهارم 43
- حدیث سوم 43
- حدیث ششم 44
- حدیث پنجم 44
- حدیث هشتم 45
- حدیث هفتم 45
- حدیث نهم 46
- حدیث یازدهم 47
- حدیث دهم 47
- رجعت در زیارت های مأثوره و دعاهای منقوله 50
- در گفتار علمای امّت و نواب ائمه علیهم السلام در اطراف موضوع رجعت 60
- احیاء عزیر یا أرمیا 67
- حضرت مسیح مردگان را زنده می کرد 69
- تذییل 83
- احتجاج سیّد حمیری 87
- احتجاج شیخ مفیدرحمه الله 91
- پاسخ دیگر 94
- [پاسخ سیّد به شبهات] 97
- سیّد گوید 104
- تحقیق ایمان 106
- فائده 116
- می گوییم 119
پس ملاحظه کن و بیندیش. و کسی که بخواهد بر اخبار وارده در اطراف تفسیر این دو آیه که بدانها اشاره شد آگاهی و اطلاع یابد بایستی کتاب البرهان فی تفسیر القرآن (طبع طهران) را ملاحظه نماید.
آیه هفتم
قول خدای متعال در سوره قصص (جزء بیستم) آیه 85: «اِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدی وَمَنْ هُوَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ». «به درستی که آن کس که قرآن را بر تو واجب گردانید یقین که تو را به سوی بازگشت گاه خودت بر می گرداند. بگو ای پیغمبر پروردگار من داناتر است به آن کس که به راه راست و طریق هدایت رفته و به آن کس که او در گمراهی آشکار است».
جماعتی از ائمه مفسرین مانند قمی و محدث کاشانی و دیگران در این آیه استدلال به رجعت نموده اند.
مولانا علی بن ابراهیم قمی رحمه الله در ص 294 از تفسیر خودش به سند او از حریز، از حضرت ابی جعفرعلیه السلام روایت کرده و گوید: درباره جابر [بن عبد الله انصاری] از او پرسیدند، فرمود: خدا رحمت کند جابر را که پایه دانش او به اینجا رسیده بود که تأویل این آیه را شناخته بود که: «الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ» یعنی رجعت.(1)
1- 40. البرهان، چاپ بعثت، ج 4، ص 254 - 255؛ تفسیر صافی، ج 4، ص 107؛ الایقاظ، ص 233؛ نورالثقلین، ج 4، ص 144؛ الزام الناصب، ج 2، ص 348.