داستانهای آموزنده از حضرت یوسف علیه السلام صفحه 21

صفحه 21

جبرئیل به صورت یعقوب سر یوسف را به کناری گرفت ، یوسف چون بهوش آمد ، سر خود را در کنار پدر دید بلند شد و هر دو دست در گردن روح الامین جبرئیل در آورد و فریاد بر کشید که ای پدر کجا بودی که برادران با من چه ها کردند ، مرا از تو جدا کردند و تو را بفراق مبتلا کردند و مرا سر و پای برهنه در بیابان دوانیدند ، آب و نان به من ندادند و مرا گرسنه و تشنه گذاشتند ، سیلی به صورتم زدند و گیسوی مرا با خاک و خون ممزوج کردند و لگد بر پشتم زدند و پیراهنی که شما به دست خود بر من پوشانیدی از تنم بیرون کشیدند و در چاه آویختند پدر جان جای سیلی و زخم صورتم را ببین و اثر جراحات را ببین ، یوسف می گفت و از در و دیوارهای چاه صدای ناله و آه می آمد ، جبرئیل می خروشید و ملائکه می گریستند آخرالامر جبرئیل بی طاقت شده و گفت : ای یوسف من یعقوب نیستم من روح الامینم و سلام الهی را به او رسانید و از طعام و شراب بهشت به او خورانید و مژده نجات و رهائی از چاه و رسیدن به سلطنت به او رسانید . (26)

28 : پیراهن غرق به خون او را نزد پدر آوردند

برادران وقتی که پیراهن آغشته بخون یوسف را نزد پدر آوردند ، گفتند : این همان خون یوسف است که در وقت دریدن گرگ به پیراهن او

ریخته است .

بعضی گفته اند : بزغاله ای را کشتند و خون او را به پیراهن یوسف ریختند و بعضی گفته آهوئی را کشتند و خونش را به پیراهن او ریختند ولی فراموش کردند که پیراهن یوسف را پاره پاره کنند همچنان پیراهن سالم به دست یعقوب دادند و فکر نکردند که اگر گرگ انسانی را بخورد جامه اش را می درد .

بعضی گفته اند : یعقوب علیه السلام به آنها فرمود : پیراهنش را به من بدهید چون پیراهن را نشانش دادند ، آن را صحیح و سالم دید گفت : به خدا تا به امروز گرگی حلیم و بردبار از این گرگ ندیده ام که فرزند مرا خورده ولی پیراهنش را پاره نکرده است .

در حدیث دیگر است که پیراهن را به صورت خود انداخت و گفت : ای یوسف براستی که گرگ مهربانی تو را خورده است که گوشت تنت را دریده و خورده است ولی پیراهنت را ندریده . (27)

بقول ملای رومی که می فرماید :

یوسفان از رشک زشتان مخفیند

کز عدو خوبان در آتش می زیند

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه