داستانهای آموزنده از حضرت یوسف علیه السلام صفحه 55

صفحه 55

61 : او خواست خواب خود را تکذیب کند ؟

بعد از آنکه حضرت یوسف علیه السلام وجود و یکتائی خدا را برای دو رفیق زندانی خود ثابت و حجت را بر آنان تمام نمود که این خود یک نوع درس بزرگی برای هر کسی که خود را مسلمان و متعهد به اسلام عزیز می داند ، بعد از بیان این مطلب به تعبیر خواب دو دوست زندانی خود پرداخت و فرمود : ای دو دوست زندانی من ! تعبیر خواب یکی از شما این است که نجات می یابید و ساقی شراب برای ارباب خود خواهد شد و به مولی و مالک خود یعنی پادشاه بود که نجات خواهد یافت .

حضرت یوسف علیه السلام پس از تعبیر خواب آن شخصی که آبدار باشی شاه بود به تعبیر خواب آن شخصی که مسئول طعام و غذای پادشاه بود پرداخت و فرمود : آن دوست دیگر زندانی من بر فراز دار زده می شود و بعدا پرندگان از سر او خواهند خورد و اما الاخر فیصلت فتاکل الطیر من راسه فتاکل الطیر قرینه بر این است که این تعبیر ناخوش آیند مربوط به خواب مسئول غذای پادشاه بود ، سبب اینکه یوسف علیه السلام به هنگام تعبیر خواب هر یک از آنان به نامشان تصریح ننمود ، این بود که مسئول غذای شاه از شنیدن آن تعبیر ناراحت و ماءیوس نگردد .

آورده اند همین

که این خبر ناگوار را شنید در مقام تکذیب گفتار خود بر آمد و گفت : من دروغ گفتم ، چنین خوابی ندیده بودم ، شوخی کردم ، به گمان اینکه اگر خواب خود را تکذیب کند این سرنوشت دگرگون خواهد شد ، لذا یوسف به دنبال این سخن فرمود : آنچه درباره آن از من نظر خواهی و استفتاء کردید تغییر ناپذیر است .

قضی الامر الذی فیه تستفتیان .

در حدیث نبوی آمده : خواب تا تعبیر نشده بر پر مرغی بسته شده و تعبیرش واقع می شود و خواب جزئی از چهل و شش جزء پیامبری است و باید خوابی که می بینی جز با صاحبان رای بازگو نشود .

و هم چنین روایت شده : چون سه روز از این تعبیر گذشت اطرافیان شاه آنها را از زندان بیرون بردند . (69)

62 : حضرت یوسف گوشه زندان چه دید ؟

حضرت یوسف علیه السلام به یکی از دو جوان که می دانست از زندان نجات خواهد یافت فرمود :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه