‏‌اصحاب کهف و لقمان حکیم و حوادث تاریخی بعد از مسیح (ع)‏ (تفسیر موضوعی المیزان) صفحه 63

(116) اصحاب كهف و لقمان حكيم

مرگ اصحاب كهف و بناي مسجد يادبود آن‌ها

بعد از آن‌كه فرستاده اصحاب كهف به شهر آمد و اوضاع و احوال شهر را دگرگون يافت و فهميد كه سه قرن از خواب رفتن آن‌ها گذشته است، (البته اين را نفهميد كه ديگر شرك و بت‌پرستي بر مردم مسلط نيست، و زمام به دست دين توحيد افتاده است،) لذا چيـزي نگـذشت كـه آوازه ايـن مـرد در شهـر پيچيـد، و خبـرش در همـه جـا منتشـر شـد، و مـردم همـه جمـع شـدند و به طرف غار هجوم و ازدحام آوردند، و دور اصحاب كهف را گرفتند، و حـال و خبـر مي‌پـرسيدند.

بعــد از آن‌كــه دلالــت الهيه و حجت او به دســت آمــد، خداونــد همه‌شــان را قبض روح كــرد، پــس، بعــد از بيـدار شـدن بيـش از چنـد ساعـت زنـده نمــانــدنــد.

مرگ اصحاب كهف و بناي مسجد يادبود آن‌ها (117)

اين‌قـدر زنـده بـودنـد تـا شبهـه‌هـاي مـردم در امـر قيـامت بـرطـرف گــردد، بعد از آن همـه مـردنـد، و مـردم گفتنـد: بنـائي بـر غـار آنـان بسـازيـد، كـه پروردگارشان اعلم است! از اين‌كه گفتند: «پرودرگارشان اعلم است!» اشاره است كه اين‌كه جمعيت وقتي آنان را در غار ديدند باز بين خود اختلاف كردند و اختلافشان هر چه بود بر سر امري مربوط به اصحاب كهف بود، زيرا كلام، كلام كسي است كه از علم يافتن به حال آنان و كشف حقيقت حال مأيوس باشد. گويا بعضي از ديـدن آن صحنـه شبهه‌شان نسبت به قيامت زايل گشته و آرامش خاطر يافتند، ولي بعض ديگر آن‌طور كه بايد و شايد قانع نشدنــد، لذا طرفين گفتند: بالاخــره حرف ما يا حرف شمــا هر كدام كه باشــد بهتر اســت ديواري بر آنــان بكشيــم كه مستور باشنــد، خدا به حــال آنان آگاه‌تــر است!

(118) اصحاب كهف و لقمان حكيم

برخورد متفاوت موحدين و مشركين در امر اصحاب كهف

خداوند تعالي مي‌فرمايد:

«مردم درباره قيامت اختلاف نموده و سرو صدا راه انداخته بودند، كه ناگهان ايشان را از داستان اصحاب كهف مطلع ساختيم تا بدانند كه وعده خدا حق است، و قيامت آمدني است، و شكي در آن نيست، ولكن مشركين با اين‌كه آيت الهي را ديدند، دست از انكار بر نداشتند و گفتند: - ديواري بر آنان بسازيد تا مردم با آنان ارتباط پيدا نكنند، چه از امر آنان چيزي براي ما كشف نشد، و يقين پيدا نكرديم، پروردگار آنان به حال آنان داناتر است!