سیمای (چهره) ملکوتی یوسف علیه السلام صفحه 145

صفحه 145

ص:164


1- 1) - مولوی.
2- 1) - بحار الانوار: 23/67، باب 43، حدیث 23؛ مصباح الشریعه: 192؛ «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام حُبُّ اللَّهِ نَارٌ لَایَمُرُّ عَلَی شَیْءٍ إِلَّا احْتَرَقَ وَ نُورُ اللَّهِ لَایَطْلُعُ عَلَی شَیْءٍ إِلَّا أَضَاءَ وَ سَحَابُ اللَّهِ مَا یَظْهَرُ مِنْ تَحْتِهِ شَیْءٌ إِلَّا غَطَّاهُ وَ رِیحُ اللَّهِ مَا تَهُبُّ فِی شَیْءٍ إِلَّا حَرَّکَتْهُ وَ مَاءُ اللَّهِ یَحْیَا بِهِ کُلُّ شَیْءٍ وَ أَرْضُ اللَّهِ یَنْبُتُ مِنْهَا کُلُّ شَیْءٍ فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ أَعْطَاهُ کُلَّ شَیْءٍ مِنَ الْمَالِ وَ الْمُلْکِ.» بحار الانوار: 24/67، باب 43، حدیث 24؛ مصباح الشریعه: 196؛ «عن الصادق علیه السلام الْمُشْتَاقُ لَایَشْتَهِی طَعَاماً وَ لَایَلْتَذُّ بِشَرَابٍ وَ لَایَسْتَطِیبُ رُقَاداً وَ لَایَأْنَسُ حَمِیماً وَ لَایَأْوِی دَاراً وَ لَایَسْکُنُ عُمْرَاناً وَ لَایَلْبَسُ لَیِّناً وَ لَایَقِرُّ قَرَاراً وَ یَعْبُدُ اللَّهَ لَیْلًا وَ نَهَاراً رَاجِیاً أَنْ یَصِیرَ إِلَی مَا اشْتَاقَ إِلَیْهِ وَ یُنَاجِیَهُ بِلِسَانِ شَوْقِهِ مُعَبِّراً عَمَّا فِی سَرِیرَتِهِ.» حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید: هر که مشتاق لقای الهی شد، خواهش طعام و شراب و لذّت اینها از او قطع می شود، و میل خواب و استراحت بر طرف می شود، و به دوست و مصاحب و رفیق، انس نمی گیرد، و در منزل و خانه مأوی نمی کند، و در معموره ساکن نمی شود، و لباس نرم نمی پوشد، و به جایی قرار نمی گیرد، و در هیچ وقت از اوقات، از عبادت و ذکر الهی فارغ نمی شود، و همیشه آرزومند وصال الهی است، و تمنّای لقای رحمت الهی دارد، و آن چه در دل دارد از آرزوی لقای الهی، به زبان شوق مناجات می کند و به ألفاظ و عبارات تعبیر می نمایی.
3- 3) - الرحمن (55) : 26 - 27؛ «همه آنان که روی این زمین هستند، فانی می شوند. * و تنها ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی می ماند.»

همه چیز در فنا است؛ یعنی همین حالا آسمان ها، زمین و تمام موجودات در پرده فنا هستند و تمام این حرکت هایی را که می بینید، تمام، جلوه حیّ و قیّومی او هستند. پرده به عراقی بساز یا به حجازی نواز غیر یکی نیست راز، مختلف است گفتگو

یعنی عاشقان او «کالمیّت بین یدی الغسّال» (1)مانند مرده ای روی سنگ غسّالخانه هستند که تمام اختیارات و حرکاتش را تسلیم غسّال کرده است. عاشق خود را همچون مرده به دست معشوق رها کرده و اسماء و صفات او را در خودش جلوه داده است. دیگر پا، پای یوسف نیست.

از تنگی قافیه می گویند: خدا نور بی نهایت است، جسم نیست، شعر غیر از این سروده نمی شود، پا، دست، چشم و گوش برای یوسف نیست، بلکه برای خداست و از خدا این مطلب را عاریه دارد.

الگو بودن بندگی یوسف علیه السلام [1]

-2

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه