سیمای (چهره) ملکوتی یوسف علیه السلام صفحه 212

صفحه 212

ص:231

ذکر می کنند که این مسائل نشان می دهد که او عاقبت به خیر شد، ولی چون سند ندارد و از امامان معصوم نقل نشده است، بر آن تکیه نمی توان کرد.

درباره بعد از قطع رابطه او با یوسف علیه السلام سکوت دارم؛ چون نمی دانم آخر و پایان کار او به کجا کشید. بحث ما متوجه اوج هیجانات شهوات این زن است که غیر از لذت جنسی، هیچ محوری را در زندگی نداشت و جز به بدن و عوارض مربوط به آن نظری نداشت، که پروردگار عالم با همین مقدار، درس های عظیمی به بندگانش داده است، البته اگر بندگانش اهل درس گرفتن باشند:

« لِمَنْ شٰاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ» (1)

یوسف صدیق

اما خدا کلمه ای که درباره حضرت یوسف علیه السلام دارد، کلمه «صدق» است.

«صدیق» یعنی دوست و رفیق، وقتی که در عربی تشدید دار می شود؛ «صدّیق» یعنی آن انسانی که باطنش - البته بعد از معرفت به تمام حقایق هستی و باور کردن - این باور را در اعمال، منش، رفتار و ظاهرش نیز ظهور دهد. یعنی هم ظاهر حضرت مؤمن واقعی بود و هم باطن او. روح و بدن او در ایمان یکی و واحد شده بود. ظاهر و باطن او افق تجلی نور خدا بود و «نُورٌ عَلیٰ نُورٍ» شده بود. این معنای صدّیق است. (2)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه