سیمای (چهره) ملکوتی یوسف علیه السلام صفحه 368

صفحه 368

ص:387


1- 1) - ویس و رامین: فخرالدین اسعد گرگانی.

صبح بعد آیت الله حجت، داماد خود را صدا زد و گفت: چند نفر از علمای بزرگ قم را بگو بیایند. آمدند، دور اتاق نشستند، مهرش را از گردنش درآورد و گفت:

جلوی چشم من این مهر را بشکنید. گفتند: این مهر را شما به نامه ها و رسیدهای سهم امام می زنید؟ گفت: بشکنید، معطل نکنید. مهر را شکستند.

فرمود: من امروز وقتی به سراغ قرآن رفتم، اول صفحه را باز کردم، آمده بود:

« لَهُ دَعْوَهُ اَلْحَقِّ» (1)

من تا اذان ظهر می میرم، مرا خواستند و دعوتنامه برای من آمده است. محبوب مرا خواسته است. هر چه آوردند، نخورد. نه چایی، نه نان، نه پنیر.

خودش می فهمید که باید برود، گفت: از کنار قبر حضرت ابی عبدالله علیه السلام تربت آورده ام، آن را بیاورید. ذرّه ای از آن را در آب ریخت و گفت: اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ! که آخرین لقمه من در این دنیا، تربت مولایم ابی عبدالله الحسین علیه السلام بود. بعد «لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ» گفت و رفت. نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم (2)

عجین بودن مبارزه با نفس با انواع بلاها

اشاره

خود را آماده کنید. ای که در کوچه معشوقه ما می گذری برحذر باش که سر می شکند دیوارش (3)

آماده باشید. از این حرفها خود من خیلی شنیدم، خیلی شیرین است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه