سیمای (چهره) ملکوتی یوسف علیه السلام صفحه 394

صفحه 394

ص:413

می رسد. عمامه حاجی مانند روحانیون دیگر نبود، بلکه شبیه عمامه روستایی های سبزوار، حالت عادی داشت.

با همین بقچه به مدرسه طلبه ها می آید، به خادم می گوید: به من جا بده. خادم نگاهی به او می کند و می گوید: جا نداریم، چون در وقفنامه این مدرسه نوشته شده بود که فقط اهل علم و طلبه ها می توانند در اینجا بخوابند.

خدمتگزاری حاجی سبزواری در حوزه علمیه کرمان

حاجی، کشتی علم، حکمت و عرفان بود، به او می گوید: ای خادم! من به تو راه شرعی نشان می دهم که مرا راه بدهی و آن این است که چند روزی که اینجا می مانم، برای کمک تو جارو می کشم و لباس طلبه ها را می شویم و دستشویی ها را تمیز می کنم. خادم قبول می کند.

چنان تمایلات را محدود می کردند، گویا اصلاً تمایلاتی نداشتند. او می توانست نزد مرجع تقلید شهر برود، بگوید که من چه کسی هستم، کسی که در تمام ایران کتاب منظومه حکمت و منطق و حاشیه های او بر اسفار صدرالمتألهین را درس می دهند، تا آن مرجع کرمانی، خاک کف پای او را روی چشمش بگذارد؛ چون حاجی اهل کرامت بود و با خدا خوب زندگی و رفتار کرده بود.

حاجی از آنهایی بود که راحت می توانست به خدا بگوید: من شصت سال است که حرف تو را گوش دادم، یک بار تو حرفم را گوش بده، خدا نیز قبول کند.

«عَبْدی اَطِعْنی اَجْعَلُکَ مِثْلی» (1)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه