- سخن ناشر 1
- اشاره 3
- چرا«باقرالعلوم»؟ 4
- اشاره 6
- تبعید ناموفق! 7
- اشاره 10
- اشاره 14
- اشاره 19
- نجات جابر با راهنمایی امام باقر علیه السّلام 20
- محمدبن مسلم 23
- دوری برای دوستی 25
- اشاره 28
- پیش گویی و تأیید کار برادر 29
- کُمَیت شاعر 30
- اشاره 32
- اشاره 36
- اشاره 41
- اشاره 45
- تبعید به همراه پدر از مدینه به شام 46
- طاغوت های عصر امامت حضرت صادق علیه السّلام 47
- اشاره 49
- اشاره 52
- تأیید امام صادق علیه السّلام از قیام شهید فخّ 54
- اشاره 56
- نهی از همکاری 60
- اشاره 60
- احضار از مدینه به عراق 61
- نهی از منکر 62
- صراحت امام با منصور،حاکم جبّار عباسی 62
- اشاره 64
- اشاره 68
- اشاره 73
- تلاش بی ثمر 74
- اشاره 77
- اشاره 81
- اشاره 85
- وصیت سیاسی امام صادق علیه السّلام 86
- یاد خدا در همه حال 87
- اشاره 89
- نمونه ای از کلمات امام صادق علیه السّلام 90
- اشاره 93
- پاسخ به ابوحنیفه 94
- سخن گفتن در گهوراه 94
- ایمان عاریه ای 95
- اشاره 97
- در جست جوی امام 98
- نمونه ای از قساوت با اهل بیت 101
- اشاره 101
- امام موسی کاظم علیه السّلام در برابر مهدی عباسی 102
- تأیید امام موسی کاظم علیه السّلام از شهید فخّ 103
- اشاره 105
- فرمان هولناک 105
- تحقیر شدن هارون در مراسم حج 106
- اشاره 109
- نمونه ای از سیاست های امام علیه السّلام برای حفظ جان شیعیان 110
- اشاره 113
- دلیل خشم هارون از امام کاظم علیه السّلام 114
- سفر به حجاز،به بهانه حجّ 114
- اشاره 117
- سخاوت امام 121
- عزت نفس 122
- آراستگی برای همسر 122
- مشورت با غلامان 123
- کمک به کشاورز ورشکسته 123
- فرازهایی از وصیت امام کاظم علیه السّلام به هشام بن حکم 125
- اشاره 125
ص:27
5-شاگردان مکتب امام باقر علیه السّلام(1)
اشاره
امام باقر علیه السّلام اگر چه بر اثر سلطه حکّام عصر،از نظر سیاسی منزوی بود،اما آگاه بود که فرهنگ تشیع،طی ده ها سال در انزوا قرار گرفته و باید با یک انقلاب فرهنگی،آن را به میدان عمل آورد.برای تحقق این هدف،امام علیه السّلام با تشکیل حوزه علمیه شیعه،دست به تربیت شاگردان برجسته ای زد تا بتواند از طریق آنان خط فکری اهل بیت و مذهب تشیع را در میان جامعه گسترش دهد.پس از او فرزندش امام صادق علیه السّلام با استمرار کار پدر،توانست این دانشگاه بزرگ دینی را بسیار بیشترگسترش دهد و یک دانشگاه عظیم اسلامی را به وجود آورد.اینک به شرح حال بعضی از شاگردان آن حضرت توجه کنید.
جابربن یزید جعفی:جابر می گوید:امام باقر علیه السّلام هفتادهزار حدیث به من آموخت که آن همه حدیث را به هیچ کس نیاموخت.روزی به آن حضرت عرض کردم:بار سنگینی از اسرارتان را بر دوش من نهاده اید؛چه بسا سینه ام تاب تحمل آن را نداشته باشد و چه بسا حالت جنون به من دست دهد.امام باقر علیه السّلام فرمود:اگر چنین شد،به سوی صحرا برو و گودالی بکن و سرت را در آن بگذار و بگو محمدبن علی برایم این گونه و آن گونه حدیث کرد.
جابر می گوید:هجده سال در خدمت امام باقر علیه السّلام در مدینه بودم و از علوم او بهره ها بردم.هنگام وداع برای بازگشت به کوفه،تقاضا کردم تا برایم مطلبی بفرماید.امام علیه السّلام فرمود:بعد از هجده سال کسب علم و کمال،بس نیست؟!پاسخ گفتم:شما دریایی هستید که آبش تمام نمی شود و به عمق آن نمی توان رسید.امام علیه السّلام فرمود: