- « درس یکم : خودسازی » 1
- 1 _ اشاره: 1
- 3_ هشدار: 2
- 2_ شناسه: 2
- 4_ معنای امامت: 4
- 5 _ دستور خداوند: 5
- 6 _ نگاهی دوباره: 7
- «درس دوم: نشانه های دوران نادانی» 9
- 1 _ ملاک برتری 9
- 2 _ نخوت عربی 10
- 3 _ دست آورد بزرگ 11
- 4 _ خطای استان دار 12
- 5 _ نفی اشرافی گری 15
- 6 _ نگاهی دوباره: 18
- 1 _ یاری امام 20
- «درس سوم: پیشوایی، پرهیزگاری، وارستگی» 20
- 2 _ خانه ی آخرت 22
- 3 _ هدف پلیدی 24
- 4 _ پروای پیشوایان 26
- 5 _ نگاهی دوباره 28
- «درس چهارم: دوری از دنیا» 30
- 1 _ یادکردی از فدک 30
- 2 _ گور آرزوها 32
- 3 _ نَفْس زیاده خواه 33
- 4 _ ریاضت نَفْس 35
- 5 _ نگاهی دوباره 36
- 1 _ غلبه بر خواسته ی دل: 38
- «درس پنجم: پیشوایی و خویشتن داری» 38
- 2 _ پیشوای بیدار 39
- 3 _ هم دردی با گرسنگان 41
- 4 _ پیشوای هشیار 43
- 5 _ نگاهی دوباره: 46
- «درس ششم: پیشوای شجاع» 47
- 1 _ پندار پوچ 47
- 2 _ سختی و سازندگی 48
- 3 _ هم ریشه با پیامبر 51
- 4 _ ستیز با ستمگران 52
- 5 _ نگاهی دوباره 55
- 1 _ رهایی از دنیا 57
- «درس هفتم: نکوهش دنیا» 57
- 2 _ فریب خوردگان 59
- 3 _ تنبیه دنیا! 60
- 4 _ هشداری دیگر 61
- 5 _ نگاهی دوباره 63
- 1 _ وارستگی 65
- «درس هشتم: فرجام فرخنده» 65
- 2 _ سوگند سخت 66
- 3 _ زندگانی حیوانی! هرگز! 68
- 4 _ راه رستگاری 70
- 5 _ گروه خداترس و رستگار 72
- 6 _ نگاهی دوباره 74
5 _ گروه خداترس و رستگار
در پایان، آن حضرت از گروهی نام می برد که همان کسانی اند که با پرواپیشگی و یاد خداوند، فرجامی فرخنده دارند. نامه ی یک پیشوای پرهیزگار، بلکه پیشوای همه ی پرهیزگاران، این گونه به پایان می رسد:
فِی مَعْشَرٍ أسْهَرَ عُیُونَهُمْ خَوْفُ مَعادِهِمْ وَ تَجافَتْ عَنْ مَضاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِکْرِ رَبِّهِمْ شِفاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفارِهِمْ ذُنوبُهُمْ أولئِکِ حِزبُ اللّهِ، ألا إنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
فَاتَّقِ اللّهَ یَاابْنَ حُنَیْفٍ ، وَلْتَکْفِکَ أقْراصُکَ، لِیَکوُنَ مِنَ النّارِ خَلاصُکَ.
معنای واژه ها:
مَعْشَر: گروه.
أسْهَرَ: بیدار نگه داشت.
تَجافَتْ: دور شد.
مَضاجِع جمع مَضجَع: بسترهای خواب، خوابگاه ها.
جُنُوب جمع جَنب : پهلوها.
هَمْهَمَتْ: آرام سخن گفت، نجوا کرد، همهمه کرد.
شِفاه جمع شفه: لب ها.
تَقَشَّعَتْ: پراکنده گشت، مانند پراکنده شدن ابر. پراکنده شدن ابر را با این لغت بیان می کنند.
لِتَکْفِکَ: باید تو را کفایت کند.