- مقدمه 1
- ترجمه فرمان مبارک امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر نخعی 4
- مقدمه ای بر تعریف سیاست و اهمیت آن از دیدگاه اسلام 20
- سیاست 20
- تعریف اجمالی سیاست 22
- نظری بر تاریخ سیاسی و تحقیق در مسائل اساسی آن 23
- نظری بر مقداری از تالیفات و تحقیقات مسلمین در مسائل سیاسی 26
- دلائل اثبات عدم تقلید فلسفه های سیاسی از طرز تفکرات یونانی 33
- آیا فرمان مبارک امام علی بن ابیطالب(ع) به مالک اشتر برای اداره یک جامعه انسانی دارای محتویات آرمانی غیرعملی است؟ 36
- پنجاه درد بی درمان به عنوان نمونه ای از ناتوانی سیاستها و سیاستمداران معمولی از مدیریت حیات معقول انسانها 38
- اشاره 65
- ضرورت اشتراک همه افراد جامعه در تنظیم حیات اجتماعی... 65
- قرآن کتاب الهی 66
- سنت پیامبر اعظم و ائمه معصومین 69
- اشاره 75
- اجماع 75
- حکم عقل 75
- مبادی تحقیق در فرمان مبارک 78
- یک مقایسه اجمالی میان فرمان مبارک و سایر فرمانهای سیاسی 78
- یک مقایسه اجمالی میان فرمان مبارک و اعلامیه جهانی حقوق بشر 80
- دریافت مالیات 82
- هدف از اجرای فرمان مبارک 82
- اشاره 82
- جهاد برای دفع دشمن 83
- اصلاح نمودن مردم پرمعنی ترین و با عظمت ترین 84
- آباد ساختن شهرهای مصر 86
- دو مبنای عمده مواد منشورها 87
- یک معرفی مختصر درباره صادرکننده فرمان مبارک 88
- تعریفی مختصر درباره مالک بن الحارث الاشتر 89
- دستور موکد امام به خودسازی مالک اشتر 94
- اشاره 94
- امره بتقوی الله «تقوای الهی را پیشه کند» 103
- اشاره 103
- توضیحی درباره تقوا و تقوای سیاسی و دیگر امور اداره کننده بشری 104
- تقوای سیاسی یک تکاپوی اضافه بر تقوای شخصی است 105
- حالت جامعه ای که از فرهنگ پویای سازنده و تقوای سیاسی اسلام برخوردار نباشد 108
- آیا با فرض تضاد حاکم در درون آدمیان امکان آن هست که مردم بتوانند حیات فردی و اجتماعی خود را با حاکمیت خرد اداره کنند و از این راه زمینه را برای به فعلیت رساندن یک سیاست صالح و سازنده آماده نمایند؟ 110
- تقوای سیاسی چه معنا دارد که بدون آن حیات اجتماعی مردم مختل است؟ 113
- تقوای منشهای اجتماعی دیگر و ملازمه آن با تقوای سیاسی زمامدار 115
- اساسی ترین عامل تقوی که برای همه مدیران و مسئولان لازم است 117
- اشاره 119
- و ایثار طاعته «اطاعت خداوندی را بر همه چیز مقدم بدارد» 119
- بحثی مشروح در ارتباط ماده و معنی در تفسیر اطاعت خداوندی 123
- تصویر دنیا و ماده و مادیات از دیدگاه امیرالمومنین(ع) 140
- تبعیت از اوامر خداوندی در قرآنش 154
- یاری کند خدا را 155
- جلو شهوات و طغیانگریهای نفس خود را بگیرد 156
- اشاره 156
- هشدار جدی به مالک درباره وجدان حساس تاریخ 158
- بهترین ذخیره را برای خود ذخیره عمل صالح تلقی کن 164
- مالک خویشتن باش 165
- هشدار جدی به مالک درباره اینکه خدا مافوق همه است و ترا با جامعه ای که زمام امورش را به دست خواهی گرفت آزمایش می کند 166
- رحمت و محبت و لطف بر مردم جامعه را با قلبت دریافت کن 168
- هرگز مگو امیر شده ام و هر گونه امر کنم باید اطاعت شوم 171
- با توجه به عظمت خداوندی گردنکشی هایت را مهار و عقل غائب شده ات را به مغزت برگردان 172
- هرگز درصدد تشبه به عظمت خداوندی مباش زیرا که سقوط حتمی را به دنبال دارد 173
- با هیچ کس و به هیچ وجه برخلاف انصاف و عدالت رفتار مکن زیرا خدا دشمن ستمکاران است 174
- از علماء علم را، و از حکماء حکمت را دریاب 177
- بهترین اوقاتت را برای حفظ ارتباط با خدا نگهدار 179
- به پرهیز از خودپسندی که اساسی ترین وسیله نفوذ شیطان در درون آدمی است 182
- در صورت امکان مردم را از عفو و اغماض برخوردار کند 184
- زمامدار اسلامی باید قلبا نسبت به رعیت لطف و محبت داشته باشد 184
- صفات کمالیه انسانی زمامدار اسلامی در ارتباط با مردم جامعه و وظائف او 184
- اشاره 184
- محبوبترین امور در نزد زمامدار اسلامی باید اجرای حق و عدالت و رضایت افراد جامعه باشد 188
- مقدمترین مردم در نزد زمامدار اسلامی کسانی باید باشند که حق را حتی در تلخ ترین حالات آن، گویاتر از دیگران گوشزد می کنند 191
- زمامدار اسلامی باید عقده هرگونه کینه را از درون مردم باز کند 193
- زمامدار اسلامی باید عوامل حسن ظن بر رعیت را به وجود بیاورد 194
- زمامدار اسلامی همانگونه که خود نباید از مردم عیبجوئی کند باید اشخاص عیبجو را نیز از خود دور کند 198
- هر چه که برای زمامدار آشکار نشده است باید خود را به آن بی توجه نشان بدهد 199
- زمامدار هرگز نباید سخن چین را تصدیق کند 200
- زمامدار اسلامی در عمل به عهد خود با خدا، بدون استعانت از خداوند متعال موفق نخواهد گشت 200
- زمامدار اسلامی نباید هرگز از عفو و اغماضی که کرده است پشیمان شود 201
- زمامدار هرگز نباید به کیفری که داده است شادمان گردد 204
- زمامدار هرگز نباید شتاب در غضب کند 206
- زمامدار نباید اشخاص بخیل و ترسو و طمعکار را در مشورت دخالت دهد 207
- هرگز نباید انسانهای نیکوکار و بدکار در نزد زمامدار یکسان باشند 208
- زمامدار اسلامی نباید سنت هائی را که موجب اصلاح و هماهنگی معقول مردم جامعه بوده و مردم به آنها عمل نموده اند، بشکند 211
- اشاره 216
- وظائفی که زمامدار اسلامی باید به طور مستقیم آنها را به جای بیاورد 216
- وظائف مخصوص به شخص زمامدار 216
- برآوردن احتیاجات مردم در اسرع اوقات 217
- معنای کاتب 217
- کار هر روز باید در همان روز انجام شود 218
- زمامدار باید مقداری از بهترین اوقات شبانه روزی خود را برای ارتباط با خدا اختصاص بدهد 219
- وظائفی که زمامدار و سایر مسئولین جامعه باید برای رسانیدن دیانت خود به مقام والای اخلاص، اقامه واجبات و دیگر تکالیف الهی بدون کمترین نقص انجام بدهند 221
- زمامدار اسلامی در عبادات دسته جمعی باید حد اعتدال را رعایت کند 221
- زمامدار نباید خود را از مردم دور و پوشیده نگه بدارد 222
- زمامدار اسلامی موظف است از مقدم داشتن و ترجیح خویشاوندان و وابستگانش بر دیگر مردم جامعه جدا خودداری نماید 227
- زمامدار موظف است استیضاح از خود را قانونی تلقی کند و به پاسخ دادن یا قبول به خطا حاضر شود 231
- زمامدار اسلامی به طور حتم و موکد باید از خونریزی نامشروع پرهیز کند 233
- زمامدار اسلامی برای احسانی که به مردم کرده نباید منت بگذارد 237
- تخلف از وعده برای زمامدار و هر مقامی که متصدی مدیریتی از جامعه است شدیدا ممنوع است 238
- زمامدار نباید در امور، پیش از رسیدن موقعش شتابزده باشد 239
- زمامدار نباید موقعی که ابهام و تاریکی در امری وجود داشته باشد به جای کشف حقیقت و پذیرش آن به لجاجت بپردازد 240
- زمامدار نباید در آن موارد که همه مردم در آنها مساویند خود را مقدم بدارد 241
- زمامدار نباید موقعی که حقیقت آشکار شد در پذیرش و اقدام مطابق آن، سستی کند 241
- زمامدار هرگز نباید در اموری که مسئولیتش به عهده او است و چشمان مردم آنها را می بیند خود را به غفلت و نفهمی بزند 242
- زمامدار باید باد بینی و تندی هیبت و هجوم دست و لبه بران زبان خود را مهار کند 242
- زمامدار اسلامی موظف است همواره از حکومتهای عادله ای که پیش از او بوده اند درسها بیاموزد 245
- شرائط فقهی زمامدار از دیدگاه اسلام 250
- عقل رشد یافته 250
- اشاره 250
- عدالت 251
- اسلام و ایمان 251
- بلوغ 253
- قدرت بر اعمال نظر و اجراء احکام خدا 254
- فقاهت 254
- عدم بخل و بی طمع بودن و صفاء و خلوص 255
- مرد بودن 256
- طهارت مولد (پاکیزگی و مشروعیت ولادت) 257
- توضیحی درباره حاکمیت خداوندی و سازگاری آن با حکومت مردم بر مردم 259
- حاکمیت خداوندی 259
- حاکمیت خداوندی یعنی چه؟ 264
- نظریه افلاطون و ژان ژاک روسو در شرایط حکومت و قانون و تفاوت میان آن دو 268
- حکومت مردم بر مردم مانند حکومت روح تصفیه شده بر صفات و فعالیتهای انسانی است 273
- جماعت و شوری 275
- سند و دلیل اصالت مشورت 279
- موضوع مشورت در اسلام چیست؟ 281
- زمامداری و حکومت جبری طبیعی و زمامداری و حکومت انسانی- الهی 284
- مدیریت و حاکمیت درونی انسان 285
- تطبیق مدیریتهای سه گانه بر حکومت و زمامداری در اجتماعات 286
- تساوی مردم جامعه در فرمان مبارک امیرالمومنین(ع) 289
- کلماتی که دلالت بر تساوی مردم جامعه در برابر دستورات فرمان دارد 289
- اشاره 289
- اشاره 296
- انسان به طور کلی در فرمان مبارک 296
- اقسام شخصیت انسانی در اسلام 300
- حیات در رابطه با خدا 317
- ترتیب درجات انسانها در برخورداری از حق کرامت و شرف انسانی 325
- حق کرامت بالاتر از حقوق و داخل در منطقه حکم است 330
- معنای آزادی و اقسام آن و معنای اختیار 331
- حق آزادی و حق اختیار 332
- آزادی عقیده 333
- حق آزادی در اسلام 333
- آزادی اندیشه 341
- آزادی بیان و تبلیغ 343
- آزادی رفتار 356
- آزادی سیاسی 360
- رابطه زمامدار اسلامی با مردم جامعه 361
- رابطه زمامدار اسلامی و مردم 361
- گسترش و استقرار عدالت در همه جامعه و بروز مودت مردم شهرها درباره زمامداران 363
- عالیترین رابطه میان زمامدار و مردم جامعه 363
- رشد و کمال تقوای سیاسی زمامدار بدون آمادگی مردم جامعه از نظر فرهنگی و شعور سیاسی 365
- اشاره 365
- دلتنگی زمامدار از سستی مردم 368
- آنجا که عظمت زمامدار فوق قدرت و ابعاد مغزی و روحی مردم جامعه است 369
- شعور سیاسی و رشد فرهنگی جامعه بدون رشد کمال و تقوای سیاسی زمامدار و بالعکس 370
- تاثیر و تاثر رشد و تکامل فرهنگی و سیاسی مابین زمامداران و مردم جامعه 371
- طبقات مردم در جامعه (نهادها و سازمانها) 374
- اشاره 374
- همه این طبقات (سازمانها و نهادها) یک جنبه الهی دارند 375
- توضیحی درباره معنای طبقات مردم در جامعه به اصطلاح سیاسی آن 379
- کمیت معینی برای طبقات مردم در جامعه وجود ندارد 379
- کیفیت معینی برای طبقات مردم در جامعه وجود ندارد 380
- طبقات مردم در جامعه اسلامی به طور مطلوب (ایده آل) به حسب نیازها 381
- آیا جامعه بی طبقه امکان پذیر است؟ 382
- علت اساسی وجود طبقات در جامعه 382
- اختلاف موقعیتهای اجتماعی ناشی از نیازها، بلی، ولی اختلاف طبقات به معنای تقسیم مردم جامعه به چپاولگر و مستمند یا گرگ و میش! نه هرگز، اینست مسئله طبقات و اختلاف آن در جامعه اسلامی 382
- به حکم ضرورت قاطعانه ملاک تقدم و ارزش یک انسان یا یک گروه در جامعه همان تقوی است و بس که صیانت تکاملی ذات نامیده می شود نه ثروت و مال و نه مقام و نه نژاد و نسب و غیرذلک 383
- اقسام طبقات در جامعه اسلامی 384
- تفسیر و تحقیق طبقات مردم جامعه اسلامی (نهادها و سازمانها) در فرمان مبارک 387
- کاتبان و مقام کاتب 388
- تحقیق و بررسی درباره کاتبان که در این فرمان مبارک با لفظ کتاب آمده است[1] 388
- تحقیق و بررسی هر یک از طبقات (نهادها یا سازمانها) 388
- شرایط کاتب 392
- زمامدار اسلامی باید در راس هر امری از امور حکومت رئیسی از کاتبان قرار بدهد 394
- چگونگی طریق انتخاب کاتب از طرف زمامدار 395
- عنوان مقام کاتب بر کدام مقام نظامهای سیاسی امروزی تطبیق می گردد؟ 396
- وزرا و شرط وزارت 397
- وزرا و مقام وزارت 397
- آیا زمامدار اسلامی می تواند وزرای متعددی را برای کارهای وزارت نصب نماید؟ 399
- وزرا در معرض مداحی و چاپلوسی به زمامدارانند 400
- ارتش نگهبان مردم و زینت زمامداران و موجب عزت دین و هموار کننده طرق امنیت است 402
- ارتش و مقام ارتشی 402
- تا انسانها به وسیله تعلیم و تربیت انبیای الهی و حکمای انسان شناس گام به مسیر تکامل نگذارند، جنگ و کشتار یکدیگر از زندگانی آنان برچیده نخواهد گشت 403
- صفات و شرایط اساسی ارتشیان 404
- هرگونه خدمت و تقویتی که درباره ارتش شایسته انجام بگیرد نباید بزرگ شمرده شود 410
- هیچگونه لطف و عنایتی که درباره ارتش امکان پذیر است نباید ناچیز شمرده شود 410
- زمامدار باید ارتشیان و مخصوصا فرماندهان را زیر نظر خود بگیرد 410
- وظایف زمامدار درباره ارتشیان 410
- زمامدار باید آن فرماندهان را بر دیگران مقدم بدارد که در یاری و کمک به ارتشیان مواسات نمایند، و از آنچه در اختیار دارند به اندازه ای که برای ارتشی و خانواده اش کفایت کند بذل نمایند 411
- از باریک بینی و لطف در امور بسیار ظریف و لطیف به جهت دقت در امور چشمگیر آنان غفلت نشود 411
- سپاسگزاری مستمر برای ارتشیان 412
- زمامدار باید آرزوهای معقول آنان را برآورد 412
- لازم است که آزمایشهائی که یک ارتشی به خوبی از عهده آن برآمده و سختیها را در راه از عهده برآمدن آنها متحمل شده است به حساب آورده و اعلان نمود 413
- علل گرایش اکثریت مردم به شخصیتها بیش از حق و حقیقت 414
- ثمره تزکیه روحی و اخلاقی شخصیتها و وابستگیشان به مقام شامخ ربوبی 417
- قضاه و صفات ضروری قاضی و شروط قضاوت 422
- عمال کارگردانان حکومت به طور عام 427
- اشاره 427
- وظایف عمده کارگزاران حکومت اسلامی وظائف زمامدار درباره آنان 428
- مالیات و اصول مربوط به آن 433
- بازرگانان و صنعتگران 437
- تکلیف بسیار با اهمیت زمامدار اسلامی درباره مردم نیازمند جامعه 444
- صلح و اهمیت آن 450
- اشاره 450
- اشاره 454
- جنگ و صلح از دیدگاه اسلام 454
- تحقیق در نظریه یکم که می گوید: جنگ در طبیعت انسان است 455
- بررسی و انتقاد از نظریه دوم که «هراکلیتوس» و «هگل» و «نیچه» طرفداران آن می باشند 458
- آیا می توان جنگ را عامل تحرک حیات و بیرون آوردن از یکنواختی منتهی به پوچی معرفی نمود؟ 461
- تحقیق در نظریه سوم که از مشاهده استمرار جنگ در طول قرون و اعصار، انسان را مانند حیوانی جنگ گرا معرفی می نماید 462
- نظریه چهارم که بر مبنای دو بعدی بودن انسان استوار است و رفع اشتباه از تفسیر و تعریف معنای علمی 463
- پدیده جنگ با نظر به دو بعد مادی و معنوی انسان 468
- زیربنای پیکارهای مقدس تاریخ مبارزه جاودانی میان سودجویی و حقیقت گویی است 474
- آیات مربوط به صلح و صفا در قرآن مجید 478
- مطلوبیت صلح به طور عام 478
- منابع صلح گرایی در اسلام 478
- اشاره 478
- اشاره 478
- مطلوبیت صلح با نظر به موارد شخصی 479
- توبیخ 480
- توبیخ شدید کسانی که فساد راه می اندازند و ادعای صلح می کنند 481
- پاداش مردم مصلح ضایع نخواهد گشت 481
- نام و عنوان مکتب ما اسلام است 481
- مطلوبیت سلم و صفا 481
- پناهنده باید پناه داده شود 482
- مطلوبیت نیکوکاری و عدالت درباره کسانی که با مسلمین به پیکار برنمی خیزند و آنان را از وطن خود آواره نمی کنند 482
- منابع حدیثی صلح گرایی در اسلام 486
- هرگز نباید زمامدار اسلامی آنقدر خوش گمان باشد که به مجرد برقرار شدن صلح از پلیدی و نابکاری دشمن غفلت بورزد 487
- اشاره 491
- زمامدار اسلامی باید به معاهده ای که حتی با دشمنان می بندد کاملا وفادار باشد و نیرنگ بازی و حیله گری برای نقض عهد به راه نیندازد 491
- تعریف تعهد از نظر حقوق 492
- تعهد از نظر اخلاقی و روانی 493
- مسئولیت درباره تعهد به طور عام 494
- آیاتی است که لزوم وفای به عهد الهی را مورد دستور و توصیه قرار می دهد 495
- اشاره 495
- موضوع تعهد 495
- عهدی که خداوند بسته است 495
- موضوع وفای به عهدی که خداوند متعال با بندگان بسته است 497
- موضوع وفای به عهد الهی 497
شکنجه ها به آنان می نماید و پس از نوشیدن شراب پیروزی! (به خیال خود) نام قهرمان را هم به پیشانی خود می چسباند! با توجه دقیق به همه ی نتایج فکری بشری اثبات می شود که آن بایستگیها و شایستگیها که فوق ضرورتها و شایستگیهای جبری و اضطراری طبیعی است، نمی تواند جز همان تکالیف الهی بوده باشد که به وسیله ی پیامبران عظام و عقل سلیم و وجدان پاک به انسانها ابلاغ شده است. اگر تمایلات نفسانی و خودمحوریها را کنار بگذاریم و واقعا به مصالح و مفاسد همه جانبه ی بشری بیندیشیم، تصدیق خواهیم کرد که فقط همان تکالیف الهی است که می تواند سعادت دنیوی محدود و اخروی نامحدود او را تامین نماید، و فقط عمل به آن تکالیف است که قدرت ترقی دادن انسان به مراحل والائی از کمال را داراست- آن مراحل والا که شناخت انسان بدون درک آن مراحل، یک شناخت ناقص و حیات او بدون ترقی به آن مراحل از حیات طبیعی محض که همه ی جانداران دارند تجاوز نخواهد کرد.
بدان جهت که موجودیت انسانی بدون اعتقاداتی که مشروحا بیان نمودیم به هیچ وجه قابل تفسیر نیست، لذا تجویز بی اعتنائی به آن اعتقادات و یا انحراف از اصول آنها به عنوان آزادی عقیده با تجویز زندگی پوچ و غیرقابل تفسیر برای انسانی مساوی خواهد بود.
*****
(1) معروف است
که «ارسطو» در ضرورت پرداختن به فلسفه، چنین گفته است: اگر واقعیت مقتضی است که به فلسفه بپردازیم، باید به فلسفه بپردازیم و فیلسوفی کنیم و اگر واقعیت مقتضی نیست که به فلسفه بپردازیم، باز باید به فلسفه بپردازیم و فیلسوفی کنیم تا اثبات کنیم که پرداختن به فلسفه و فیلسوفی مقتضی ندارد.
آزادی اندیشه
اگر کسی ادعا کند که آزادی اندیشه از مختصات اساسی دین اسلام است، این ادعا مبالغه نخواهد بود. دلیل بسیار روشن این مدعا صدها آیات قرآن مجید است که با بیانات گوناگون دستور به تفکر و تعقل و به جریان انداختن شعور و فهم می دهد، اگر اندیشه در واقعیات عالم هستی اعم از واقعیات جهان برون ذاتی و درون ذاتی و دیگر واقعیات عالم هستی، آزاد نبود، خداوند متعال آنهمه دستورات اکید به اندیشه بدون تعیین محتوی و تعیین چهارچوب صادر نمی فرمود. نهایت امر چنانکه آزادی در عقیده نباید به حدی برسد که حیات آدمی را از قابلیت تفسیر و توجیه ساقط نماید، همچنان نباید آزادی اندیشه در حدی تجویز شود که منجر به سقوط یا بی اعتباری اندیشه گردد و همچنین نباید آزادی اندیشه مزاحم سایر فعالیتهای مغزی و روانی انسان بوده باشد.
آیا می توان حکم به آزادی اندیشه در حدی نمود که نتیجه اش بیهوده یا مضر بودن خود اندیشه بوده باشد!! چنانکه بعضی از متفکرنماها ابراز کرده اند، یعنی گفته اند: بشر از موقعی که اندیشیده و عواطف و احساسات را کنار گذاشته است، گرفتار نکبت و اضطرابات گوناگون گشته است!! آیا می توان از آن آزادی اندیشه دفاع نمود که ثابت ترین اصول علم و معرفت
را مورد تردید و اخلالگری قرار بدهد!! آیا منطقی است که من در اندیشیدن آن اندازه خودم را آزاد