حکمت اصول سیاسی اسلام صفحه 363

صفحه 363

درباره ی اجزاء و نیروها و استعدادهای خود دارد، و می دانیم که رابطه ی مزبور عالیترین رابطه است که می توان آن را به عنوان عالیترین مبنای آرمانهای سیاسی در موضوع زمامداری تلقی نمود.

*****


(1) در این کتاب پیش از این تذکر داده ایم که بدون کمترین تردید هر مسئله ای که درباره ی اصول سیاست و حقوق جهانی اسلام از دیدگاه امیرالمومنین علیه السلام مطرح میشود در همان دیدگاه اسلام است که بوسیله ی خاتم الانبیاء علیه

السلام از طرف خداوند ابلاغ شده است.


(2) اگر یک فرد از عهده ی داشتن این شرایط برنیاید، این شرایط باید بوسیله ی عده ای از افراد یا گروه شایسته تحقق پیدا کند که از نظر خلوص و تقوی مانند اعضای شخصیت آن زمامدار باتقوی باشد.

عالیترین رابطه میان زمامدار و مردم جامعه

رابطه ی شخصیت رشد یافته یک انسان است با اجزاء و نیروها و فعالیتهای وجودی او

اینکه می گوئیم: عالیترین رابطه میان زمامدار و مردم جامعه، رابطه ی شخصیت رشدیافته با موجودیت انسانی است، چنان نیست که این رابطه برای هر جامعه ای و از هر کسی که می خواهد مدیریت جامعه را به عهده بگیرد، امکان پذیر است، بلکه همانگونه که از توجه صحیح به معنای رابطه ی شخصیت رشدیافته با اعضاء و نیروها و استعدادها و فعالیتهای وجودی انسان برمی آید چنین رابطه ای به تعلیم و تربیت و پیشرفت فرهنگی عالی و شعور سیاسی خود مردم نیازمند است که مردم جامعه را برای بهره برداری از چنین زمامداری آماده کند. به همین جهت است که ما لزوم دخالت هر انسانی را در امور اجتماعی و سیاسی مسلمین به اندازه ی مقدور در دین اسلام مشاهده می کنیم. به عنوان نمونه مراجعه فرمائید به قسمت دوم همین کتاب این مبحث بار دیگر مشروحا مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

گسترش و استقرار عدالت در همه جامعه و بروز مودت مردم شهرها درباره زمامداران

و ان افضل قره عین الولاه استقامه العدل فی البلاد و ظهور موده الرعیه، و انه لا تظهر مودتهم الا بسلامه صدورهم، و لا تصح نصیحتهم الا بحیطتهم علی ولاه امورهم و قله استثقال دولهم و ترک استبطاء انقطاع مدتهم. «و بهترین روشنائی چشم زمامداران، استقرار یافتن عدالت در شهرها و ظهور محبت مردم است، و قطعی است که محبت مردم بدون سلامت و پاکی سینه شان از کینه بر حکومت حاکم امکان پذیر نیست، و خیرخواهی و اخلاص آنان به والیان امورشان تحقق پیدا نمی کند مگر اینکه (با کمال مهر و اخلاص)

دور آنان را بگیرند، و از حاکمیت آنان بر دوش خود سنگینی احساس نکنند، و گذشت روزگار سلطه ی آنان را کند تلقی نکنند».(1).

با کمال جرئت و صراحت می توان گفت: هیچ مکتبی مانند اسلام و هیچ زمامداری مانند امیرالمومنین علیه السلام پس از خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم تاکیدی درباره ی ضرورت و اجرای عدالت (با کمیت و کیفیتی که از اسلام و آن دو بزرگوار در گفتار و کردار آمده است) مشاهده نشده است. اگر بخواهیم خود منابعی را که آن دو بزرگوار و ائمه ی معصومین علیهم السلام درباره ی ضرورت عدالت و قسط بیان فرموده اند، و همچنین کردارهای آنان را که تجلی گاههای عدالت بوده است جمع آوری کنیم، قطعا چند مجلد کتاب باید تالیف نمائیم، و تاکنون کتب و مقالات و مباحث فراوانی در این موضوع نوشته شده است. این قضیه که متذکر شدیم مورد اشکال نیست و شاید ضرورت و قداست عدالت اگر خوب توضیح داده شود مورد انکار و تردید کسی نباشد، و آنچه باید مورد دقت قرار بگیرد، علت ضرورت و قداست عدالت است. درباره ی این علت، مطالب فراوانی گفته شده است، شاید بتوان گفت: مهمتر از همه توجه به نظم حاکم بر عالم هستی است، که منشا انتزاع قانون است. بدیهی است همانگونه که شناخت و عمل مطابق نظم و قانون هستی ضرورتی است که برای طالب حیات مطلوب هیچ گونه تخلفی از آن مجاز نیست، همچنین شناخت و عمل انسان در ارتباط با بنی نوع خود، و حتی در ارتباط با خویشتن، ضرورتی است که نمی توان از

آن انحرافی پیدا کرد. عدالت معنائی ندارد جز حرکت مطابق آن نظم و قانون که در عالم هستی (آنچنانکه هست) و (آنچنانکه برای ما است) در ارتباط با بنی نوع انسانی (آنچنانکه هست) و (آنچنانکه باید و شاید) مقرر است، اگر در رابطه ی زمامدار و مردم جامعه درست دقت کنیم و همان رابطه ی شخصیت را با اعضاء و استعدادهای انسانی بپذیریم، درک و لزوم پذیرش این اصل برای ما به خوبی اثبات می شود که عدالت زمامدار در جامعه، در حقیقت همان عمل شخصیت با اعضاء و استعدادهای وجود انسانی است که هر اندازه قانونی تر باشد به همان اندازه معقولتر و سعادتمندتر خواهد بود. هیچ امتیازی از زمامدار برای مردم جامعه جالبتر و محبوبتر از عدالت نیست اگر چه مطابق تمایلاتشان نباشد، زیرا همه ی آن انسانها که دارای اعتدال مغزی و روانی هستند این اصل را از روی فطرت پاک و عقل سلیم خود درک می کنند، عدالت همان حق است که اگر روزی به سود انسان سراغش را بگیرد ممکن است روزی دیگر به ضرر او جریان پیدا کند، همانگونه که امیرالمومنین علیه السلام فرموده است: فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف لا یجری لاحد الا جری علیه و لا یجری علیه الا جری له، و لو کان لاحد ان یجری علیه لکان ذلک خالصا لله سبحانه دون خلقه لقدرته علی عباده و لعدله فی کل ما جرت علیه صروف قضائه (خطبه ی 216) «حق وسیع ترین، یعنی قابل درک و قابل وصول ترین اشیاء است در توصیف و تنگترین و مشکل ترین اشیاء است در وصول

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه