حکمت اصول سیاسی اسلام صفحه 382

صفحه 382

آیا جامعه بی طبقه امکان پذیر است؟

گمان نمی رود یک انسان عاقل پیدا شود و بگوید: افراد انسانها از همه ی جهات با هم یکی هستند و یا می توان آنها را چنان با یکدیگر مساوی نمود که هیچ گونه اختلاف نداشته باشند! اینگونه سخنان برای تلف کردن وقت خوب است، یا برای باطل کردن کاغذی که انرژیهای مغزی و عضلانی مردم آن را به وجود آورده و برای استفاده ی معقول به جامعه عرضه نموده اند. اختلاف انسانها از نظر جسمانی و مغزی و روانی و احساسات و تفکرات و تعقل و آرمان و اراده و تصمیم ها به قدری بدیهی است که باید آن را دومین اصل الاصول اصطلاح نمود،(1) از یک نظر می توان گفت: که هرگز دو انسان را نمی توان پیدا کرد که از همه جهات با یکدیگر مساوی باشند، بنابراین اگر مقصود از جامعه ی بی طبقه تساوی مطلق همه ی افراد از همه ی جهات باشد، قطعی است که این یک خیال پوچ است که شاید احتمال امکان آن تاکنون از ذهن یک عاقل خطور نکرده است و اگر منظور از جامعه ی بی طبقه نفی امتیاز ارزشی و آن عظمتهای اختصاصی است که افراد بدون شرکت در رفع نیازهای

عینی و محسوس مردم جامعه دارا بوده باشند این مطلب از آن جهت صحیح است که قسمت بسیار مهمی از ارزشها و عظمتهای انسانی ناشی از کمیت و کیفیت خدماتی است که یک انسان می تواند به وسیله ی رفع نیازهای مردم جامعه و ایجاد منافع برای آنان به دست بیاورد، ولی چنانکه در مباحث بعدی خواهیم گفت: اصل ارزش مستقل که وابسته به کمال اعلا است، مستند به تقوی و قرار گرفتن در جاذبه ی کمال مزبور است، اگر چه موقعیت و جریان زندگی اینگونه اشخاص به نحوی باشد که قدرت خدمات اجتماعی نداشته باشند، لذا مفهوم جامعه ی بی طبقه از این لحاظ هم صحیح نیست، در نتیجه باید گفت: جامعه ای با داشتن سه قسمت از انسانها (مفید بر حال مردم و غیرمفید به آنان به طور مطلق و کسانی که با تهذیب نفس و تخلق به اخلاق والا اگر چه مفید بر حال مردم هم نباشند) طبقاتی را در جامعه تشکیل می دهند، که قابل تردید و انکار نمی باشد.

باید در نظر گرفت که مدعی ضروری بودن جامعه ی بی طبقه نه تنها دومین اصل الاصول را که از بدیهی ترین اصول پایه ای است، منکر می شود، بلکه از یک اصل بدیهی دیگر که از دیدگاه علمی کمتر از اصل الاصول مزبور نیست، غفلت می ورزد، و این اصل بدیهی عبارتست از: «حرکت و تحول به وسیله ی اختلاف است که ملازم سکون و مردم در صورت عدم اختلاف است»، آیا تصور می رود که میلیاردها قطره ی آب خالص بدون ورود کمترین عامل تحول در آنها که قطعا باید

اختلافی با آب خالص داشته باشد، مبدل به درخت انار شود، یا ناگهان یک ستاره تولید نماید؟! آیا برای به وجود آوردن یک درخت سیب می توانید از انباشتن میلیاردها بذر یا نهال

سیب بدون قرار دادن عوامل رویاننده در تفاعل با آنها مانند خاک و نور آفتاب و غیرذلک، استفاده کنید؟! همه ی خاکهای زمین را (بر فرض محال) در یکجا جمع کنید و آنها را خشت نمایید و کنار هم و رویهم بچینید، آیا از این خشتها می توانید یک ساختمان آجری و سیمانی توقع داشته باشید؟!

*****


(1) اولین اصل الاصول، عبارت است از حب ذات یا صیانت ذات که در علوم گوناگون انسانی فراوان بکار می رود.

علت اساسی وجود طبقات در جامعه

اکنون می پردازیم به بیان علت اساسی وجود طبقات در جامعه، اگر ما به طور صحیح دقت کنیم خواهیم دید اختلاف طبقات به معنای عام آن که عبارتست از تنوع اعضای تشکیل دهنده ی جامعه در تاثیری که در جامعه می گذارند، به عللی است که آن را مانند یک پدیده ی ضروری اجتماعی از دورانهای بسیار قدیم تاکنون به وجود آورده است، این علل را به طور اجمال در اینجا مطرح می کنیم:

علت یکم- اختلاف در اصل خلقت: مقصود از این اختلاف آن نیست که افراد بشر با یکدیگر اختلاف اساسی در ماهیت دارند، زیرا ماهیت و مختصات بنیادین آن در همه ی انسانهائی که با خلقت معتدل چشم به این دنیا باز می کنند یکی است. آنچه که آنان را در خلقت با یکدیگر مختلف می سازد، عده ای از خصوصیات مربوط به محیط جغرافیائی است که قطعا در فعالیتهای فیزیولوژیک و کیفیتهای زیستی

(بیولوژیک) تاثیر می کند، و همچنین عوامل ارثی و غیرذلک است که زمینه های مختلفی را در خلقت آدمیان به وجود می آورد. البته این خصوصیات بدانجهت که زمینه ی اختلافات را در انسانها به وجود می آورد، نه یک عده عناصر راکد و غیرقابل تغییر، لذا این زمینه ها ممکن است به وسیله ی عوامل فرهنگی جامعه و عوامل تعلیم و تربیت در معرض دگرگونی قرار بگیرد، و با اینحال همان زمینه ها یا بذرهای قابل پیوند با مواد دیگر به وسیله ی دو نوع عوامل مزبور به طور مقتضی (نه علت تامه جبری) در انتخاب کیفیتهای زندگی اثری می گذارد.(1).

علت دوم- فرهنگها و عوامل تاریخی که تاثیرات مناسبی را در افراد و گروه ها و جوامع به وجود می آورد، این علت هم مانند علت یکم فقط زمینه و بذر خصوصیات معینی را در

وضع روانی مردم به وجود می آورد، بدون اینکه علت تامه ی جبری برای سرنوشت انسانهای معتدل بوده باشد. مهمترین و روشنترین دلیل اینکه این دو عامل نمی توانند علت جبری و سازنده ی قطعی سرنوشت برای انسانهای معتدل بوده باشند، تاثیر قطعی تغییر محیطهای جغرافیائی و ورود دگرگونی بر فرهنگها و بالاتر از همه ی اینها تاثیر بسیار شدید تعلیم و تربیت است که می تواند حتی در مدتی کم به وسیله ی تلقینات و گفتار و فعالیتهای ماهرانه ی معلمان و مربیان از یک انسان دارای صدها نیرو و استعداد و ابعاد، یک حیوان برای عضویت در بازی سیرک پدید آورد و یا یک انسان کمال یافته ای را بسازد که همه یا اغلب استعدادها و نیروها

و ابعاد او به فعلیت برسد، در عین حال آن خصوصیات ناشی از علت اول و دوم مانند رگه هائی بسیار ظریف در پدیده های زندگی تاثیر می گذارد.

علت سوم- نیازهای متنوع بشری که برای برآوردن آنها، انسانها به طور ضروری تقسیمات گوناگونی پیدا می کنند، جریان تاریخ از نظر علم و معرفت و صنعت و سیاست و غیرذلک چنین بوده است که بشر درصدد تنظیم و تفسیر نیازهای خود برآمده و با تعلیم و تربیتها آنها را مورد دقت قرار بدهد و آنگاه با توجه به کمیت و کیفیت و بالقوه و بالفعل و هدف یا وسیله بودن آن نیازها، حیات خود را تنظیم نماید. بنابراین، نیازهای متنوع چه به طور مستقیم و چه با دخالت تعلیم و تربیت موجب اختلاف طبقات مردم در جامعه می گردد، حتما یک عده باید به عنوان دانشمند حقوقی تعلیم و تربیت شوند و عده ای دیگر برای کشاورزی، سیاست، معلمان و مربیان و اقتصادیون، رهبران دینی اخلاقی و هنری و ارتشی، و پزشکی، مهندسان گوناگون و غیرذلک، زیرا این امور مورد نیاز قطعی انسانهای جامعه می باشند، و بدیهی است که هر یک از امور فوق با نظر به اهمیت و حساسیت و احتیاج بیشتر به انرژی مغزی و عضلانی و نبوغ و دیگر امتیازات، موقعیت صاحبش را ممتاز و موجب برخورداری او از مزایای مادی عینی و اعتباری بیشتری می گردد، این سه علت که برای اختلاف انسانها در زندگی و تنوع و اختلاف طبقات بیان کردیم به هیچ وجه قابل تردید نیست.

آنچه که مهم است اینست:

*****


(1) اختلاف در خصوصیات خلقت در بعضی از آیات شریفه

ی قرآنی آمده است از آن جمله: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم، (الحجرات آیه 13) «ای مردم ما شما را از مردی و زنی آفریده ایم و شما را شعبه ها و قبیله ها قرار دادیم تا با یکدیگر آشنا و هماهنگ شوید، قطعا با کرامت ترین شما نزد خدا باتقوی ترین شما است» و در روایتی بسیار معروف از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه «مردم معادنی هستند مانند معادن طلا و نقره»، البته این اختلاف منشا ارزشها و مسئولیتها نیست، زیرا یک پدیده ی جبری است، ارزشها و مسئولیتها مربوط به انتخاب و اختیاری است که در بکار بردن سرمایه ی خدادادی انجام می گیرد.

اختلاف موقعیتهای اجتماعی ناشی از نیازها، بلی، ولی اختلاف طبقات به معنای تقسیم مردم جامعه به چپاولگر و مستمند یا گرگ و میش! نه هرگز، اینست مسئله طبقات و اختلاف آن در جامعه اسلامی

از مباحث گذشته به این نتیجه مهم رسیدیم که اگر مقصود از تساوی انسانها و نفی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه