- مقدمه 1
- ترجمه فرمان مبارک امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر نخعی 4
- سیاست 20
- مقدمه ای بر تعریف سیاست و اهمیت آن از دیدگاه اسلام 20
- تعریف اجمالی سیاست 22
- نظری بر تاریخ سیاسی و تحقیق در مسائل اساسی آن 23
- نظری بر مقداری از تالیفات و تحقیقات مسلمین در مسائل سیاسی 26
- دلائل اثبات عدم تقلید فلسفه های سیاسی از طرز تفکرات یونانی 33
- آیا فرمان مبارک امام علی بن ابیطالب(ع) به مالک اشتر برای اداره یک جامعه انسانی دارای محتویات آرمانی غیرعملی است؟ 36
- پنجاه درد بی درمان به عنوان نمونه ای از ناتوانی سیاستها و سیاستمداران معمولی از مدیریت حیات معقول انسانها 38
- ضرورت اشتراک همه افراد جامعه در تنظیم حیات اجتماعی... 65
- اشاره 65
- قرآن کتاب الهی 66
- سنت پیامبر اعظم و ائمه معصومین 69
- اشاره 75
- اجماع 75
- حکم عقل 75
- مبادی تحقیق در فرمان مبارک 78
- یک مقایسه اجمالی میان فرمان مبارک و سایر فرمانهای سیاسی 78
- یک مقایسه اجمالی میان فرمان مبارک و اعلامیه جهانی حقوق بشر 80
- اشاره 82
- دریافت مالیات 82
- هدف از اجرای فرمان مبارک 82
- جهاد برای دفع دشمن 83
- اصلاح نمودن مردم پرمعنی ترین و با عظمت ترین 84
- آباد ساختن شهرهای مصر 86
- دو مبنای عمده مواد منشورها 87
- یک معرفی مختصر درباره صادرکننده فرمان مبارک 88
- تعریفی مختصر درباره مالک بن الحارث الاشتر 89
- دستور موکد امام به خودسازی مالک اشتر 94
- اشاره 94
- امره بتقوی الله «تقوای الهی را پیشه کند» 103
- اشاره 103
- توضیحی درباره تقوا و تقوای سیاسی و دیگر امور اداره کننده بشری 104
- تقوای سیاسی یک تکاپوی اضافه بر تقوای شخصی است 105
- حالت جامعه ای که از فرهنگ پویای سازنده و تقوای سیاسی اسلام برخوردار نباشد 108
- آیا با فرض تضاد حاکم در درون آدمیان امکان آن هست که مردم بتوانند حیات فردی و اجتماعی خود را با حاکمیت خرد اداره کنند و از این راه زمینه را برای به فعلیت رساندن یک سیاست صالح و سازنده آماده نمایند؟ 110
- تقوای سیاسی چه معنا دارد که بدون آن حیات اجتماعی مردم مختل است؟ 113
- تقوای منشهای اجتماعی دیگر و ملازمه آن با تقوای سیاسی زمامدار 115
- اساسی ترین عامل تقوی که برای همه مدیران و مسئولان لازم است 117
- و ایثار طاعته «اطاعت خداوندی را بر همه چیز مقدم بدارد» 119
- اشاره 119
- بحثی مشروح در ارتباط ماده و معنی در تفسیر اطاعت خداوندی 123
- تصویر دنیا و ماده و مادیات از دیدگاه امیرالمومنین(ع) 140
- تبعیت از اوامر خداوندی در قرآنش 154
- یاری کند خدا را 155
- اشاره 156
- جلو شهوات و طغیانگریهای نفس خود را بگیرد 156
- هشدار جدی به مالک درباره وجدان حساس تاریخ 158
- بهترین ذخیره را برای خود ذخیره عمل صالح تلقی کن 164
- مالک خویشتن باش 165
- هشدار جدی به مالک درباره اینکه خدا مافوق همه است و ترا با جامعه ای که زمام امورش را به دست خواهی گرفت آزمایش می کند 166
- رحمت و محبت و لطف بر مردم جامعه را با قلبت دریافت کن 168
- هرگز مگو امیر شده ام و هر گونه امر کنم باید اطاعت شوم 171
- با توجه به عظمت خداوندی گردنکشی هایت را مهار و عقل غائب شده ات را به مغزت برگردان 172
- هرگز درصدد تشبه به عظمت خداوندی مباش زیرا که سقوط حتمی را به دنبال دارد 173
- با هیچ کس و به هیچ وجه برخلاف انصاف و عدالت رفتار مکن زیرا خدا دشمن ستمکاران است 174
- از علماء علم را، و از حکماء حکمت را دریاب 177
- بهترین اوقاتت را برای حفظ ارتباط با خدا نگهدار 179
- به پرهیز از خودپسندی که اساسی ترین وسیله نفوذ شیطان در درون آدمی است 182
- در صورت امکان مردم را از عفو و اغماض برخوردار کند 184
- اشاره 184
- زمامدار اسلامی باید قلبا نسبت به رعیت لطف و محبت داشته باشد 184
- صفات کمالیه انسانی زمامدار اسلامی در ارتباط با مردم جامعه و وظائف او 184
- محبوبترین امور در نزد زمامدار اسلامی باید اجرای حق و عدالت و رضایت افراد جامعه باشد 188
- مقدمترین مردم در نزد زمامدار اسلامی کسانی باید باشند که حق را حتی در تلخ ترین حالات آن، گویاتر از دیگران گوشزد می کنند 191
- زمامدار اسلامی باید عقده هرگونه کینه را از درون مردم باز کند 193
- زمامدار اسلامی باید عوامل حسن ظن بر رعیت را به وجود بیاورد 194
- زمامدار اسلامی همانگونه که خود نباید از مردم عیبجوئی کند باید اشخاص عیبجو را نیز از خود دور کند 198
- هر چه که برای زمامدار آشکار نشده است باید خود را به آن بی توجه نشان بدهد 199
- زمامدار اسلامی در عمل به عهد خود با خدا، بدون استعانت از خداوند متعال موفق نخواهد گشت 200
- زمامدار هرگز نباید سخن چین را تصدیق کند 200
- زمامدار اسلامی نباید هرگز از عفو و اغماضی که کرده است پشیمان شود 201
- زمامدار هرگز نباید به کیفری که داده است شادمان گردد 204
- زمامدار هرگز نباید شتاب در غضب کند 206
- زمامدار نباید اشخاص بخیل و ترسو و طمعکار را در مشورت دخالت دهد 207
- هرگز نباید انسانهای نیکوکار و بدکار در نزد زمامدار یکسان باشند 208
- زمامدار اسلامی نباید سنت هائی را که موجب اصلاح و هماهنگی معقول مردم جامعه بوده و مردم به آنها عمل نموده اند، بشکند 211
- وظائف مخصوص به شخص زمامدار 216
- اشاره 216
- وظائفی که زمامدار اسلامی باید به طور مستقیم آنها را به جای بیاورد 216
- برآوردن احتیاجات مردم در اسرع اوقات 217
- معنای کاتب 217
- کار هر روز باید در همان روز انجام شود 218
- زمامدار باید مقداری از بهترین اوقات شبانه روزی خود را برای ارتباط با خدا اختصاص بدهد 219
- زمامدار اسلامی در عبادات دسته جمعی باید حد اعتدال را رعایت کند 221
- وظائفی که زمامدار و سایر مسئولین جامعه باید برای رسانیدن دیانت خود به مقام والای اخلاص، اقامه واجبات و دیگر تکالیف الهی بدون کمترین نقص انجام بدهند 221
- زمامدار نباید خود را از مردم دور و پوشیده نگه بدارد 222
- زمامدار اسلامی موظف است از مقدم داشتن و ترجیح خویشاوندان و وابستگانش بر دیگر مردم جامعه جدا خودداری نماید 227
- زمامدار موظف است استیضاح از خود را قانونی تلقی کند و به پاسخ دادن یا قبول به خطا حاضر شود 231
- زمامدار اسلامی به طور حتم و موکد باید از خونریزی نامشروع پرهیز کند 233
- زمامدار اسلامی برای احسانی که به مردم کرده نباید منت بگذارد 237
- تخلف از وعده برای زمامدار و هر مقامی که متصدی مدیریتی از جامعه است شدیدا ممنوع است 238
- زمامدار نباید در امور، پیش از رسیدن موقعش شتابزده باشد 239
- زمامدار نباید موقعی که ابهام و تاریکی در امری وجود داشته باشد به جای کشف حقیقت و پذیرش آن به لجاجت بپردازد 240
- زمامدار نباید در آن موارد که همه مردم در آنها مساویند خود را مقدم بدارد 241
- زمامدار نباید موقعی که حقیقت آشکار شد در پذیرش و اقدام مطابق آن، سستی کند 241
- زمامدار هرگز نباید در اموری که مسئولیتش به عهده او است و چشمان مردم آنها را می بیند خود را به غفلت و نفهمی بزند 242
- زمامدار باید باد بینی و تندی هیبت و هجوم دست و لبه بران زبان خود را مهار کند 242
- زمامدار اسلامی موظف است همواره از حکومتهای عادله ای که پیش از او بوده اند درسها بیاموزد 245
- عقل رشد یافته 250
- اشاره 250
- شرائط فقهی زمامدار از دیدگاه اسلام 250
- اسلام و ایمان 251
- عدالت 251
- بلوغ 253
- قدرت بر اعمال نظر و اجراء احکام خدا 254
- فقاهت 254
- عدم بخل و بی طمع بودن و صفاء و خلوص 255
- مرد بودن 256
- طهارت مولد (پاکیزگی و مشروعیت ولادت) 257
- توضیحی درباره حاکمیت خداوندی و سازگاری آن با حکومت مردم بر مردم 259
- حاکمیت خداوندی 259
- حاکمیت خداوندی یعنی چه؟ 264
- نظریه افلاطون و ژان ژاک روسو در شرایط حکومت و قانون و تفاوت میان آن دو 268
- حکومت مردم بر مردم مانند حکومت روح تصفیه شده بر صفات و فعالیتهای انسانی است 273
- جماعت و شوری 275
- سند و دلیل اصالت مشورت 279
- موضوع مشورت در اسلام چیست؟ 281
- زمامداری و حکومت جبری طبیعی و زمامداری و حکومت انسانی- الهی 284
- مدیریت و حاکمیت درونی انسان 285
- تطبیق مدیریتهای سه گانه بر حکومت و زمامداری در اجتماعات 286
- تساوی مردم جامعه در فرمان مبارک امیرالمومنین(ع) 289
- اشاره 289
- کلماتی که دلالت بر تساوی مردم جامعه در برابر دستورات فرمان دارد 289
- انسان به طور کلی در فرمان مبارک 296
- اشاره 296
- اقسام شخصیت انسانی در اسلام 300
- حیات در رابطه با خدا 317
- ترتیب درجات انسانها در برخورداری از حق کرامت و شرف انسانی 325
- حق کرامت بالاتر از حقوق و داخل در منطقه حکم است 330
- معنای آزادی و اقسام آن و معنای اختیار 331
- حق آزادی و حق اختیار 332
- حق آزادی در اسلام 333
- آزادی عقیده 333
- آزادی اندیشه 341
- آزادی بیان و تبلیغ 343
- آزادی رفتار 356
- آزادی سیاسی 360
- رابطه زمامدار اسلامی و مردم 361
- رابطه زمامدار اسلامی با مردم جامعه 361
- عالیترین رابطه میان زمامدار و مردم جامعه 363
- گسترش و استقرار عدالت در همه جامعه و بروز مودت مردم شهرها درباره زمامداران 363
- رشد و کمال تقوای سیاسی زمامدار بدون آمادگی مردم جامعه از نظر فرهنگی و شعور سیاسی 365
- اشاره 365
- دلتنگی زمامدار از سستی مردم 368
- آنجا که عظمت زمامدار فوق قدرت و ابعاد مغزی و روحی مردم جامعه است 369
- شعور سیاسی و رشد فرهنگی جامعه بدون رشد کمال و تقوای سیاسی زمامدار و بالعکس 370
- تاثیر و تاثر رشد و تکامل فرهنگی و سیاسی مابین زمامداران و مردم جامعه 371
- اشاره 374
- طبقات مردم در جامعه (نهادها و سازمانها) 374
- همه این طبقات (سازمانها و نهادها) یک جنبه الهی دارند 375
- کمیت معینی برای طبقات مردم در جامعه وجود ندارد 379
- توضیحی درباره معنای طبقات مردم در جامعه به اصطلاح سیاسی آن 379
- کیفیت معینی برای طبقات مردم در جامعه وجود ندارد 380
- طبقات مردم در جامعه اسلامی به طور مطلوب (ایده آل) به حسب نیازها 381
- اختلاف موقعیتهای اجتماعی ناشی از نیازها، بلی، ولی اختلاف طبقات به معنای تقسیم مردم جامعه به چپاولگر و مستمند یا گرگ و میش! نه هرگز، اینست مسئله طبقات و اختلاف آن در جامعه اسلامی 382
- علت اساسی وجود طبقات در جامعه 382
- آیا جامعه بی طبقه امکان پذیر است؟ 382
- به حکم ضرورت قاطعانه ملاک تقدم و ارزش یک انسان یا یک گروه در جامعه همان تقوی است و بس که صیانت تکاملی ذات نامیده می شود نه ثروت و مال و نه مقام و نه نژاد و نسب و غیرذلک 383
- اقسام طبقات در جامعه اسلامی 384
- تفسیر و تحقیق طبقات مردم جامعه اسلامی (نهادها و سازمانها) در فرمان مبارک 387
- تحقیق و بررسی درباره کاتبان که در این فرمان مبارک با لفظ کتاب آمده است[1] 388
- تحقیق و بررسی هر یک از طبقات (نهادها یا سازمانها) 388
- کاتبان و مقام کاتب 388
- شرایط کاتب 392
- زمامدار اسلامی باید در راس هر امری از امور حکومت رئیسی از کاتبان قرار بدهد 394
- چگونگی طریق انتخاب کاتب از طرف زمامدار 395
- عنوان مقام کاتب بر کدام مقام نظامهای سیاسی امروزی تطبیق می گردد؟ 396
- وزرا و شرط وزارت 397
- وزرا و مقام وزارت 397
- آیا زمامدار اسلامی می تواند وزرای متعددی را برای کارهای وزارت نصب نماید؟ 399
- وزرا در معرض مداحی و چاپلوسی به زمامدارانند 400
- ارتش نگهبان مردم و زینت زمامداران و موجب عزت دین و هموار کننده طرق امنیت است 402
- ارتش و مقام ارتشی 402
- تا انسانها به وسیله تعلیم و تربیت انبیای الهی و حکمای انسان شناس گام به مسیر تکامل نگذارند، جنگ و کشتار یکدیگر از زندگانی آنان برچیده نخواهد گشت 403
- صفات و شرایط اساسی ارتشیان 404
- هرگونه خدمت و تقویتی که درباره ارتش شایسته انجام بگیرد نباید بزرگ شمرده شود 410
- هیچگونه لطف و عنایتی که درباره ارتش امکان پذیر است نباید ناچیز شمرده شود 410
- وظایف زمامدار درباره ارتشیان 410
- زمامدار باید ارتشیان و مخصوصا فرماندهان را زیر نظر خود بگیرد 410
- زمامدار باید آن فرماندهان را بر دیگران مقدم بدارد که در یاری و کمک به ارتشیان مواسات نمایند، و از آنچه در اختیار دارند به اندازه ای که برای ارتشی و خانواده اش کفایت کند بذل نمایند 411
- از باریک بینی و لطف در امور بسیار ظریف و لطیف به جهت دقت در امور چشمگیر آنان غفلت نشود 411
- سپاسگزاری مستمر برای ارتشیان 412
- زمامدار باید آرزوهای معقول آنان را برآورد 412
- لازم است که آزمایشهائی که یک ارتشی به خوبی از عهده آن برآمده و سختیها را در راه از عهده برآمدن آنها متحمل شده است به حساب آورده و اعلان نمود 413
- علل گرایش اکثریت مردم به شخصیتها بیش از حق و حقیقت 414
- ثمره تزکیه روحی و اخلاقی شخصیتها و وابستگیشان به مقام شامخ ربوبی 417
- قضاه و صفات ضروری قاضی و شروط قضاوت 422
- عمال کارگردانان حکومت به طور عام 427
- اشاره 427
- وظایف عمده کارگزاران حکومت اسلامی وظائف زمامدار درباره آنان 428
- مالیات و اصول مربوط به آن 433
- بازرگانان و صنعتگران 437
- تکلیف بسیار با اهمیت زمامدار اسلامی درباره مردم نیازمند جامعه 444
- صلح و اهمیت آن 450
- اشاره 450
- اشاره 454
- جنگ و صلح از دیدگاه اسلام 454
- تحقیق در نظریه یکم که می گوید: جنگ در طبیعت انسان است 455
- بررسی و انتقاد از نظریه دوم که «هراکلیتوس» و «هگل» و «نیچه» طرفداران آن می باشند 458
- آیا می توان جنگ را عامل تحرک حیات و بیرون آوردن از یکنواختی منتهی به پوچی معرفی نمود؟ 461
- تحقیق در نظریه سوم که از مشاهده استمرار جنگ در طول قرون و اعصار، انسان را مانند حیوانی جنگ گرا معرفی می نماید 462
- نظریه چهارم که بر مبنای دو بعدی بودن انسان استوار است و رفع اشتباه از تفسیر و تعریف معنای علمی 463
- پدیده جنگ با نظر به دو بعد مادی و معنوی انسان 468
- زیربنای پیکارهای مقدس تاریخ مبارزه جاودانی میان سودجویی و حقیقت گویی است 474
- اشاره 478
- آیات مربوط به صلح و صفا در قرآن مجید 478
- منابع صلح گرایی در اسلام 478
- اشاره 478
- مطلوبیت صلح به طور عام 478
- مطلوبیت صلح با نظر به موارد شخصی 479
- توبیخ 480
- پاداش مردم مصلح ضایع نخواهد گشت 481
- نام و عنوان مکتب ما اسلام است 481
- مطلوبیت سلم و صفا 481
- توبیخ شدید کسانی که فساد راه می اندازند و ادعای صلح می کنند 481
- مطلوبیت نیکوکاری و عدالت درباره کسانی که با مسلمین به پیکار برنمی خیزند و آنان را از وطن خود آواره نمی کنند 482
- پناهنده باید پناه داده شود 482
- منابع حدیثی صلح گرایی در اسلام 486
- هرگز نباید زمامدار اسلامی آنقدر خوش گمان باشد که به مجرد برقرار شدن صلح از پلیدی و نابکاری دشمن غفلت بورزد 487
- زمامدار اسلامی باید به معاهده ای که حتی با دشمنان می بندد کاملا وفادار باشد و نیرنگ بازی و حیله گری برای نقض عهد به راه نیندازد 491
- اشاره 491
- تعریف تعهد از نظر حقوق 492
- تعهد از نظر اخلاقی و روانی 493
- مسئولیت درباره تعهد به طور عام 494
- اشاره 495
- عهدی که خداوند بسته است 495
- موضوع تعهد 495
- آیاتی است که لزوم وفای به عهد الهی را مورد دستور و توصیه قرار می دهد 495
- موضوع وفای به عهدی که خداوند متعال با بندگان بسته است 497
- موضوع وفای به عهد الهی 497
آیا جامعه بی طبقه امکان پذیر است؟
گمان نمی رود یک انسان عاقل پیدا شود و بگوید: افراد انسانها از همه ی جهات با هم یکی هستند و یا می توان آنها را چنان با یکدیگر مساوی نمود که هیچ گونه اختلاف نداشته باشند! اینگونه سخنان برای تلف کردن وقت خوب است، یا برای باطل کردن کاغذی که انرژیهای مغزی و عضلانی مردم آن را به وجود آورده و برای استفاده ی معقول به جامعه عرضه نموده اند. اختلاف انسانها از نظر جسمانی و مغزی و روانی و احساسات و تفکرات و تعقل و آرمان و اراده و تصمیم ها به قدری بدیهی است که باید آن را دومین اصل الاصول اصطلاح نمود،(1) از یک نظر می توان گفت: که هرگز دو انسان را نمی توان پیدا کرد که از همه جهات با یکدیگر مساوی باشند، بنابراین اگر مقصود از جامعه ی بی طبقه تساوی مطلق همه ی افراد از همه ی جهات باشد، قطعی است که این یک خیال پوچ است که شاید احتمال امکان آن تاکنون از ذهن یک عاقل خطور نکرده است و اگر منظور از جامعه ی بی طبقه نفی امتیاز ارزشی و آن عظمتهای اختصاصی است که افراد بدون شرکت در رفع نیازهای
عینی و محسوس مردم جامعه دارا بوده باشند این مطلب از آن جهت صحیح است که قسمت بسیار مهمی از ارزشها و عظمتهای انسانی ناشی از کمیت و کیفیت خدماتی است که یک انسان می تواند به وسیله ی رفع نیازهای مردم جامعه و ایجاد منافع برای آنان به دست بیاورد، ولی چنانکه در مباحث بعدی خواهیم گفت: اصل ارزش مستقل که وابسته به کمال اعلا است، مستند به تقوی و قرار گرفتن در جاذبه ی کمال مزبور است، اگر چه موقعیت و جریان زندگی اینگونه اشخاص به نحوی باشد که قدرت خدمات اجتماعی نداشته باشند، لذا مفهوم جامعه ی بی طبقه از این لحاظ هم صحیح نیست، در نتیجه باید گفت: جامعه ای با داشتن سه قسمت از انسانها (مفید بر حال مردم و غیرمفید به آنان به طور مطلق و کسانی که با تهذیب نفس و تخلق به اخلاق والا اگر چه مفید بر حال مردم هم نباشند) طبقاتی را در جامعه تشکیل می دهند، که قابل تردید و انکار نمی باشد.
باید در نظر گرفت که مدعی ضروری بودن جامعه ی بی طبقه نه تنها دومین اصل الاصول را که از بدیهی ترین اصول پایه ای است، منکر می شود، بلکه از یک اصل بدیهی دیگر که از دیدگاه علمی کمتر از اصل الاصول مزبور نیست، غفلت می ورزد، و این اصل بدیهی عبارتست از: «حرکت و تحول به وسیله ی اختلاف است که ملازم سکون و مردم در صورت عدم اختلاف است»، آیا تصور می رود که میلیاردها قطره ی آب خالص بدون ورود کمترین عامل تحول در آنها که قطعا باید
اختلافی با آب خالص داشته باشد، مبدل به درخت انار شود، یا ناگهان یک ستاره تولید نماید؟! آیا برای به وجود آوردن یک درخت سیب می توانید از انباشتن میلیاردها بذر یا نهال
سیب بدون قرار دادن عوامل رویاننده در تفاعل با آنها مانند خاک و نور آفتاب و غیرذلک، استفاده کنید؟! همه ی خاکهای زمین را (بر فرض محال) در یکجا جمع کنید و آنها را خشت نمایید و کنار هم و رویهم بچینید، آیا از این خشتها می توانید یک ساختمان آجری و سیمانی توقع داشته باشید؟!
*****
(1) اولین اصل الاصول، عبارت است از حب ذات یا صیانت ذات که در علوم گوناگون انسانی فراوان بکار می رود.
علت اساسی وجود طبقات در جامعه
اکنون می پردازیم به بیان علت اساسی وجود طبقات در جامعه، اگر ما به طور صحیح دقت کنیم خواهیم دید اختلاف طبقات به معنای عام آن که عبارتست از تنوع اعضای تشکیل دهنده ی جامعه در تاثیری که در جامعه می گذارند، به عللی است که آن را مانند یک پدیده ی ضروری اجتماعی از دورانهای بسیار قدیم تاکنون به وجود آورده است، این علل را به طور اجمال در اینجا مطرح می کنیم:
علت یکم- اختلاف در اصل خلقت: مقصود از این اختلاف آن نیست که افراد بشر با یکدیگر اختلاف اساسی در ماهیت دارند، زیرا ماهیت و مختصات بنیادین آن در همه ی انسانهائی که با خلقت معتدل چشم به این دنیا باز می کنند یکی است. آنچه که آنان را در خلقت با یکدیگر مختلف می سازد، عده ای از خصوصیات مربوط به محیط جغرافیائی است که قطعا در فعالیتهای فیزیولوژیک و کیفیتهای زیستی
(بیولوژیک) تاثیر می کند، و همچنین عوامل ارثی و غیرذلک است که زمینه های مختلفی را در خلقت آدمیان به وجود می آورد. البته این خصوصیات بدانجهت که زمینه ی اختلافات را در انسانها به وجود می آورد، نه یک عده عناصر راکد و غیرقابل تغییر، لذا این زمینه ها ممکن است به وسیله ی عوامل فرهنگی جامعه و عوامل تعلیم و تربیت در معرض دگرگونی قرار بگیرد، و با اینحال همان زمینه ها یا بذرهای قابل پیوند با مواد دیگر به وسیله ی دو نوع عوامل مزبور به طور مقتضی (نه علت تامه جبری) در انتخاب کیفیتهای زندگی اثری می گذارد.(1).
علت دوم- فرهنگها و عوامل تاریخی که تاثیرات مناسبی را در افراد و گروه ها و جوامع به وجود می آورد، این علت هم مانند علت یکم فقط زمینه و بذر خصوصیات معینی را در
وضع روانی مردم به وجود می آورد، بدون اینکه علت تامه ی جبری برای سرنوشت انسانهای معتدل بوده باشد. مهمترین و روشنترین دلیل اینکه این دو عامل نمی توانند علت جبری و سازنده ی قطعی سرنوشت برای انسانهای معتدل بوده باشند، تاثیر قطعی تغییر محیطهای جغرافیائی و ورود دگرگونی بر فرهنگها و بالاتر از همه ی اینها تاثیر بسیار شدید تعلیم و تربیت است که می تواند حتی در مدتی کم به وسیله ی تلقینات و گفتار و فعالیتهای ماهرانه ی معلمان و مربیان از یک انسان دارای صدها نیرو و استعداد و ابعاد، یک حیوان برای عضویت در بازی سیرک پدید آورد و یا یک انسان کمال یافته ای را بسازد که همه یا اغلب استعدادها و نیروها
و ابعاد او به فعلیت برسد، در عین حال آن خصوصیات ناشی از علت اول و دوم مانند رگه هائی بسیار ظریف در پدیده های زندگی تاثیر می گذارد.
علت سوم- نیازهای متنوع بشری که برای برآوردن آنها، انسانها به طور ضروری تقسیمات گوناگونی پیدا می کنند، جریان تاریخ از نظر علم و معرفت و صنعت و سیاست و غیرذلک چنین بوده است که بشر درصدد تنظیم و تفسیر نیازهای خود برآمده و با تعلیم و تربیتها آنها را مورد دقت قرار بدهد و آنگاه با توجه به کمیت و کیفیت و بالقوه و بالفعل و هدف یا وسیله بودن آن نیازها، حیات خود را تنظیم نماید. بنابراین، نیازهای متنوع چه به طور مستقیم و چه با دخالت تعلیم و تربیت موجب اختلاف طبقات مردم در جامعه می گردد، حتما یک عده باید به عنوان دانشمند حقوقی تعلیم و تربیت شوند و عده ای دیگر برای کشاورزی، سیاست، معلمان و مربیان و اقتصادیون، رهبران دینی اخلاقی و هنری و ارتشی، و پزشکی، مهندسان گوناگون و غیرذلک، زیرا این امور مورد نیاز قطعی انسانهای جامعه می باشند، و بدیهی است که هر یک از امور فوق با نظر به اهمیت و حساسیت و احتیاج بیشتر به انرژی مغزی و عضلانی و نبوغ و دیگر امتیازات، موقعیت صاحبش را ممتاز و موجب برخورداری او از مزایای مادی عینی و اعتباری بیشتری می گردد، این سه علت که برای اختلاف انسانها در زندگی و تنوع و اختلاف طبقات بیان کردیم به هیچ وجه قابل تردید نیست.
آنچه که مهم است اینست:
*****
(1) اختلاف در خصوصیات خلقت در بعضی از آیات شریفه
ی قرآنی آمده است از آن جمله: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم، (الحجرات آیه 13) «ای مردم ما شما را از مردی و زنی آفریده ایم و شما را شعبه ها و قبیله ها قرار دادیم تا با یکدیگر آشنا و هماهنگ شوید، قطعا با کرامت ترین شما نزد خدا باتقوی ترین شما است» و در روایتی بسیار معروف از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه «مردم معادنی هستند مانند معادن طلا و نقره»، البته این اختلاف منشا ارزشها و مسئولیتها نیست، زیرا یک پدیده ی جبری است، ارزشها و مسئولیتها مربوط به انتخاب و اختیاری است که در بکار بردن سرمایه ی خدادادی انجام می گیرد.
اختلاف موقعیتهای اجتماعی ناشی از نیازها، بلی، ولی اختلاف طبقات به معنای تقسیم مردم جامعه به چپاولگر و مستمند یا گرگ و میش! نه هرگز، اینست مسئله طبقات و اختلاف آن در جامعه اسلامی
از مباحث گذشته به این نتیجه مهم رسیدیم که اگر مقصود از تساوی انسانها و نفی