- خطبه ها 1
- خطبه 002-پس از بازگشت از صفين 13
- خطبه 003-شقشقيه 17
- خطبه 004-اندرز به مردم 22
- خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا 23
- خطبه 006-آماده نبرد 24
- خطبه 007-نكوهش دشمنان 25
- خطبه 008-درباره زبير و بيعت او 26
- خطبه 009-درباره پيمان شكنان 27
- خطبه 010-حزب شيطان 28
- خطبه 011-خطاب به محمد حنفيه 29
- خطبه 012-پس از پيروزي بر اصحاب جمل 30
- خطبه 013-سرزنش مردم بصره 31
- خطبه 014-در نكوهش مردم بصره 32
- خطبه 015-در برگرداندن بيتالمال 33
- خطبه 016-به هنگام بيعت در مدينه 34
- خطبه 017-داوران ناشايست 36
- خطبه 018-نكوهش اختلاف عالمان 37
- خطبه 019-به اشعث بن قيس 38
- خطبه 020-در منع از غفلت 39
- خطبه 021-در توجه به قيامت 40
- خطبه 022-در نكوهش بيعت شكنان 41
- خطبه 023-در باب بينوايان 42
- خطبه 024-برانگيختن مردم به پيكار 45
- خطبه 025-رنجش از ياران سست 46
- خطبه 026-اعراب پيش از بعثت 48
- خطبه 027-در فضيلت جهاد 51
ترجمه: خطبهاي از آن حضرت كه در آن پيروان شيطان را مذمت ميكند: (اين زشت سيرتان) شيطان را ملاك و اساس كار خود قرار دادهاند، او نيز آنها را به عنوان دامهاي خويش (يا شريكان خود) برگزيد و به دنبال آن در سينههاي آنها تخمگذاري كرد، سپس آن را مبدل به جوجه نمود. اين جوجههاي شيطاني از درون سينههاي آنان خارج شده، در دامانشان حركت كرد و پرورش يافت (و سرانجام كارشان به جايي رسيد كه) شيطان با چشم آنها نگاه كرد و با زبانشان سخن گفت. آنها را بر مركب لغزشها سوار كرد و سخنان فاسد و هزل و باطل را در نظرشان زينت بخشيد، و به اين دليل اعمال آنها اعمال كسي است كه شيطان او را در سلطه خود شريك ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است (و از اين طريق ميتوان آنها را به خوبي شناخت). شرح و تفسير: پيروان شيطان! اين خطبه در عين فشردگي و كوتاهي، ترسيم دقيقي از پيروان شيطان و چگونگي نفوذ او در آنها و سپس آثار و پيامدهاي مرگبار آن را نشان ميدهد و توضيح ميدهد از چه راه شيطان وارد وجود انسانها ميشود و غافلان را در دام خويش گرفتار ميسازد، سپس چگونه آنها را در هر مسيري كه ميخواهد به كار ميگيرد، و در حقيقت هشداري
است به همه رهروان حق كه بايد دقيقا مراقب نفوذ تدريجي شيطان در وجودشان باشند و هنگامي كه كمترين آثار اين نفوذ آشكار شد به مبارزه برخيزند. گرچه اين خطبه از كساني سخن ميگويد كه مانند طلحه و زبير يا معاويه و لشكريان شام يا خوارج نهروان در گذشته در دام شيطان گرفتار شدند، ولي واضح است كه منحصر به آنها نيست، بلكه يك بيان كلي براي همه كساني است كه طعمه شيطان ميشوند. در اين خطبه نفوذ شيطان در پيروان خود در چند مرحله دقيقه بيان شده است و امام (ع) آن را با ظرافت و فصاحت و بلاغت ويژه خود در لابهلاي تشبيهات زيبا و گويا به بهترين وجهي شرح ميدهد به گونهاي كه بهتر از آن تصور نميشود. در نخستين مرحله به اين حقيقت اشاره ميفرمايد كه: نفوذ شيطان در وجود هر انساني اختياري است نه اجباري. اين انسانها هستند كه به او چراغ سبز نشان ميدهند و جواز ورودش را در كشور وجود خويش صادر ميكنند، ميفرمايد: (اين زشت سيرتان) شيطان را ملاك و اساس كار خود قرار دادند (اتخذوا الشيطان لامرهم ملاكا) ملاك از ماده ملك به معناي اساس و پايه چيزي است. مثلا گفته ميشود قلب ملاك تن است يعني قوام و اساس آن را تشكيل ميدهد. اين همان چيزي است كه در قرآن
مجيد به روشني به آن اشاره شده، ميفرمايد: انه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربهم يتوكلون انما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشركون، او بر كساني كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل ميكنند تسلطي ندارد، تسلط او تنها بر كساني است كه او را به جاي سرپرستي خود برگزيدهاند و كساني كه به وسيله او شرك ميورزند (و به فرمانهايش به جاي فرمان خدا گردن مينهند). بنابراين، كلام مزبور همانند آيات قرآني، پاسخي است به كساني كه در مورد سلطه شيطان بر بني آدم خرده ميگيرند كه چگونه خداوند اين موجود خطرناك را بر نوع انسان مسلط ساخته و در عين حال از آنها ميخواهد پيروي شيطان نكنند. اين سخن ميگويد: شيطان از ديوار و پشت بام وارد نميشود، بلكه در ميزند هر كس در را به روي او گشود، وارد خانه دلش ميشود و آن كس كه در را نگشايد، باز ميگردد. درست است كه او به هنگام در زدن اصرار ميورزد و پافشاري ميكند، ولي در برابر او فرشتگان الهي هشدار ميدهند و امدادگري ميكنند. در مرحله دوم ميفرمايد: (بعد از اين انتخابي كه از سوي گمراهان انجام ميشود، شيطان نيز انتخابي ميكند و آن اين كه) آنها را به عنوان دامها (يا شريكان خويش برگزي
ده است (و اتخذهم له اشراكا). سپس در همين مرحله، به توضيح جمله سربسته فوق پرداخته، ميفرمايد: او در درون سينههاي آنها تخمگذاري كرد، سپس آن را مبدل به جوجه نمود (فباض و فرخ في صدورهم). در اين تشبيه جالب امام (ع)، سينههاي شيطانصفتان را آشيانه ابليس و محل تخمگذاري او معرفي ميكند و به دنبال آن ميافزايد: اين جوجههاي شيطاني از درون سينههاي آنها خارج شده، در دامانشان حركت كرد و پرورش يافت (و دب و درج في حجورهم). بعضي از شارحان نهجالبلاغه تصريح كردهاند كه (دب) از ماده دبيب به معني حركت ضعيف (و درج) حركتي قويتر از آن است شبيه به حركتهاي مختصر كودكان در دامان مادر و آغوش پدر است. تعبير به (درج) ممكن است اشاره به اين حقيقت نيز باشد كه پرورش افكار و خوهاي شيطاني، در انسان معمولا به صورت ناگهاني نيست، بلكه به طور تدريجي صورت ميگيرد. همانگونه كه در پنج مورد از آيات قرآن مجيد از آن تعبير به خطوات الشيطان، گامهاي شيطان شده است و مومنان را از آن برحذر داشته كه به خوبي نشان ميدهد شيطان گام به گام انسان را به پرتگاه كفر و ضلالت و فساد ميكشاند. سپس به بيان مرحله سوم اين نفوذ خطرناك پرداخته، ميفرمايد: كارشان به جايي
رسيد كه شيطان با چشم آنها نگاه كرد و با زبانشان سخن گفت (فنظر باعينهم، و نقطق بالسنتهم). يعني سرانجام اين تخم شيطاني كه مبدل به جوجه شده بود و پرورش يافت و قوي شد، تبديل به شيطاني ميشود متحد با آنها، يعني در تمام اعضاي آنها نفوذ ميكند به طوري كه صاحب شخصيت دوگانهاي ميشوند. از يك نظر انسانند و از يك نظر شيطان، ظاهرشان شبيه انسانهاست، اما باطنشان شيطاني است. چشم و گوش و زبان و دست و پاي آنها همه به فرمان شيطان است و طبيعي است كه همه چيز را به رنگ شيطاني ميبينند و گوششان آماده شنيدن نغمههاي شيطان است. در چهارمين مرحله، به نتيجه نهايي اين سير انحرافي تدريجي پرداخته، ميفرمايد: هنگامي كه به اينجا رسيدند، شيطان آنها را بر مركب لغزشها و گناهان سوار كرد (مركبي كه آنها را به سوي انواع معاصي كبيره و كفر و ضلالت ميكشاند)، و سخنان فاسد و هزل و باطل را در نظر آنان زينت بخشيد (فركب بهم الزلل، و زين لهم الخطل). اين سخن شبيه همان چيزي است كه امام (ع) در كلام نوراني ديگري ميفرمايد: الا و ان الخطايا خيل شمس حمل عليها اهلها، آگاه باشيد گناهان و خطاها همچون مركبهاي سركش و لجام گسيختهاند كه گناهكاران، بر آن سوار ميشوند!
در پنجمين و آخرين مرحله، ميفرمايد: اعمال آنها اعمال كسي است كه شيطان او را در سلطه خود شريك ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است (فعل من قد شركه الشيطان في سلطانه، و نطق بالباطل علي لسانه). اشاره به اين كه اعمال آنها به خوبي گواهي ميدهد كه شيطان در آنها نفوذ كرده و به راهي كه ميخواهد ميبرد. سخنانشان سخنان شيطاني و نگاههاي آنها نگاههاي شيطاني، و در مجموع اعمال آنها ردپاي شيطان به خوبي ديده ميشود و در واقع امام (ع) ميخواهد در اين مرحله طريق شناخت اينگونه اشخاص را كه همان اعمال شيطاني است نشان دهد. گرچه در كتب معروف شرح نهجالبلاغه و اسانيد آن چيزي به دست نيامد كه نشان دهد امام (ع) در اين خطبه ناظر به چه اشخاصي است و درباره چه گروهي سخن ميگويد، ولي به نظر ميرسد كه افرادي مانند طلحه و زبير و همراهان آنها و لشكريان معاويه و فرماندهان آنها و خوارج و همفكران آنان مورد توجه حضرت در اين گفتار بودهاند، اما مسلم است كه اين بيان بسيار دقيق و پرمحتوا اختصاص به آنها ندارد و تمام كساني را كه در مسير شيطان گام برميدارند و تحت نفوذ او هستند شامل ميشود. نكته: برنامهريزي شياطين! بحث درباره شيطان بسيار طول
اني و گسترده است. فلسفه آفرينش شيطان، چگونگي نفوذ شيطان در انسانها، طول عمر شيطان، داستان شيطان و آدم (ع)، لشكريان شيطان، شياطين جني و انسي، علامت نفوذ شيطان در انسان و مانند اينها، ولي بديهي است كه شرح همه اين مسائل در اين مختصر نميگنجد. تنها بايد به اشاراتي كه بتواند روشنايياي بر اين بحثها بيندازد و با مسير خطبه بالا هماهنگ باشد قناعت كنيم. از آيات قرآن به خوبي استفاده ميشود كه شيطان از آغاز به صورت يك موجود شرير آفريده نشده بود، بلكه موجود پاكي بود كه در صفوف فرشتگان جاي داشت (هر چند فرشته نبود). ولي حب ذات افراطي و خودخواهي و تكبر سبب شد كه از فرمان خدا نسبت به سجده بر آدم (ع) سر باز زند و نه تنها مرتكب معصيت شود بلكه علم و حكمت خدا را نيز به زير سوال برد و اين دستور را غير حكيمانه بشمرد و به وادي ضلالت و كفر فرو غلطد. او از خداوند تقاضاي باقيماندن تا قيامت را كرد و خدا نيز تقاضاي او را نسبت به زنده ماندن تا وقت معلوم قبول فرمود و اين به خاطر آن بود كه بندگانش را به وسيله او و لشكريانش بيازمايد، يا به تعبيري ديگر همانگونه كه وجود شهوات در درون نفس آدمي و مقاومت عقل و ايمان در برابر نيروهاي مخالف، سبب
قوت و قدرت انسان در مسير اطاعت فرمان خدا ميشود، همچنين وسوسههاي شيطان از برون و مقاومت سرسختانه انسان در برابر او سبب تكامل او ميگردد، چرا كه هميشه وجود دشمن، عامل حركت و تحصيل قدرت و قوت و پيشرفت و تكامل است. اما اين بدان معنا نيست كه شيطان نفوذ اجباري در انسانها داشته باشد، بلكه انسانها هستند كه به او اجازه وسوسه را ميدهند. قرآن مجيد با صراحت ميگويد: ان عبادي ليس لك عليهم سلطان، تو بر بندگان من سلطه نداري. و در جاي ديگر ميفرمايد: انه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربهم يتوكلون، او بر كساني كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل ميكنند تسلطي ندارد و نيز از قول خود شيطان اين نكته را با صراحت نقل ميكند كه در روز قيامت به پيروان خود ميگويد: و ما كان لي عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لي فلا تلوموني و لوموا انفسكم، من بر شما تسلطي نداشتم جز اين كه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد، پس مرا ملامت نكنيد، خويشتن را ملامت كنيد! اين نكته نيز حائز اهميت است كه خداوند براي خنثي كردن وسوسههاي شياطين، لشكريان و جنودي آفريده است كه از جمله آنان عقل و خرد و فطرت و وجدان و پيامبران الهي و فرشتگان خدايند
كه حافظان اهل ايمان و نگهدارندگان آنها در برابر وسوسههاي شياطين ميباشند. هر كس خود را در خط آنها قرار دهد حمايتش ميكنند و وسوسههاي شيطان را از او دور ميسازند و هر كس خود را در خط شياطين قرار دهد و اصرار و لجاجت ورزد، دست از حمايتش برميدارند. اين نكته نيز شايان دقت است كه شيطان سعي دارد در اعماق جان انسان نفوذ كرده و از آنجا تاثير بر اعمال او بگذارد همانگونه كه در خطبه بالا به آن اشاره شده بود كه گويي در درون سينهها تخمگذاري كرده و جوجههاي خود را پرورش ميدهد، سپس آن را در دامان خود انسان بزرگتر ميكند تا آنجا كه با وجود او متحد ميشود، چشم و گوش و زبان و دست و پا، رنگ شيطاني به خود ميگيرد و آثار شيطاني از خود بروز ميدهد. در كلمات اميرمومنان علي (ع) در غررالحكم آمده است: احذروا عدوا نفذ في الصدور خفيا و نفث في الاذان نجيا، از آن دشمني بپرهيزيد كه در سينهها مخفيانه نفوذ ميكند و در گوشها آهسته فوت ميكند! شبيه اين معني- با كمي تفاوت- در خطبه 83 نهجالبلاغه نيز آمده است. در خطبه 121 نيز ميخوانيم: ان الشيطان يسني لكم طرقه و يريد ان يحل لكم دينكم عقده عقده، شيطان راههاي خويش را براي شما آسان جلوه مي
دهد و ميخواهد پيمانهاي الهي دين شما را گره گره بگشايد. به هر حال هدف از ايراد خطبه فوق و مانند آن هشداري است به همه انسانها كه مراقب اين دشمن بزرگ كه عداوت خود را از آن زمان كه آدم آفريده شد با او و فرزندانش اعلام نمود، باشند، و با توكل بر لطف بيپايان خداوند خداوند و استمداد از عقل و فطرت و وجدان و الهام گرفتن از ارشادهاي پيامبران الهي و استمداد از فرشتگان پروردگار، خود را از حوزه نفوذ شيطان دور دارند. آخرين نكتهاي كه لازم ميدانيم در اين اشاره كوتاه ذكر كنيم اين است كه طبق صريح بعضي از آيات قرآن، شياطين منحصر به ابليس و لشكر پنهاني او نيستند، بلكه گروهي از انسانها نيز شيطان ناميده شدهاند. چرا كه كار آنها عينا همان كار شياطين است: و كذلك جعلنا لكل نبي عدوا شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا، اين چنين در برابر هر پيامبر دشمني از شياطين انس و جن قرار داديم كه به طور سري سخنان فريبنده و بياساس را- براي اغفال مردم- به يكديگر ميگفتند. آري بايد مراقب وسوسههاي همه آنها بود.