شرح نهج البلاغه (محمدرضا آشتیانی) صفحه 32

صفحه 32

ترجمه: سخني از آن حضرت بعد از واقعه جمل در مذمت اهل بصره: (اي اهل بصره) شما لشكريان زن بوديد و پيروان چهارپا (اشاره به شتر عايشه است) تا زماني كه (شتر) نعره مي‌كشيد به صداي آن پاسخ داديد (و جنگ كرديد)، اما همين كه شتر پي شد فرار كرديد. اخلاق شما پست و پيمانهايتان بي‌اعتبار و از هم گسسته، و دين شما نفاق و دورويي است و آب شما شور و تلخ است. آن كس كه در ميان شما اقامت گزيند در دام گناه گرفتار آيد و آن كس كه از شما دوري گزيند و رخت بربندد، رحمت خدا را دريابد. گويا مي‌بينم خداوند عذاب را از بالا و پايين بر شهر شما فرستاده و همه آن و كساني كه در آن قرار دارند زير آب غرق شده، تنها كنگره‌هاي بلند مسجدتان همچون سينه كشتي روي آب نمايان است. خطبه در يك نگاه: اين خطبه همانند بعضي از خطبه‌هاي قبل و بعد ناظر به داستان جنگ جمل است و اهل بصره را به خاطر آن كه چشم و گوش بسته، دنبال جاه‌طلبان سياسي همچون طلحه و زبير افتادند و نخستين شكاف را در صفوف مسلمين ايجاد كردند زير شديدترين ضربات سرزنشهاي خود قرار مي‌دهد، به علاوه آنها را به عذاب الهي در آينده تهديد مي‌كند. باشد كه درس عبرتي براي آنان گردد و در آينده از

تكرار اينگونه اعمال بپرهيزند. شرح و تفسير: ويژگيهاي سپاه جمل: در اين بخش از خطبه، نخست اشاره به اعمال زشت و صفات مذموم اهل بصره كه مخاطبان او بودند فرموده و هفت نكته را يادآور مي‌شود. در آغاز مي‌فرمايد: شما لشكر زن بوديد (كنتم جند المراه). درست است كه آتش‌افروزان اصلي جنگ جمل، طلحه و زبير بودند و شواهد تاريخي نيز مي‌گويد كه معاويه هم در اين كار دست داشت ولي بي‌شك، بيشترين چيزي كه مردم را به شركت در اين جنگ خانمانسوز تشويق كرد، حضور عايشه با آن سوابقي كه با پيامبر اسلام (ص) داشت، بود. به خصوص اين كه لقب ام‌المومنين نيز بهانه‌اي بود براي تشويق مردم به دفاع از مادر. و به همين دليل علي (ع) اهل بصره را لشكر زن خطاب مي‌فرمايد. در توصيف دوم مي‌فرمايد: شما پيروان چهارپا- يعني شتر عايشه- بوديد! (و اتباع البهيمه). سپس به بيان دليل آن پرداخته مي‌فرمايد: تا زماني كه شتر صدا مي‌كرد و نعره مي‌كشيد، به صداي او پاسخ مي‌داديد و جنگ مي‌كرديد، اما همين كه شتر پي شد، فرار كرديد! (رغا فاجبتم، و عقر فهربتم). به گفته بعضي از مورخان، شتر عايشه در جنگ جمل به منزله پرچم لشكر بود و همه، اطراف آن را گرفته بودند و در پاي آن شمشير مي

زدند و مردان جنگي لشكر طلحه و زبير در زير اين پرچم تا آخرين نفس جنگ مي‌كردند و كشته مي‌شدند. در بعضي از روايات آمده: در آن روز هفتاد نفر از قريش افسار شتر عايشه را به دست گرفتند و يكي پس از ديگري كشته شدند. گروهي كه بيش از همه در جنگ جمل از شتر دفاع مي‌كردند جنگجويان قبيله بني‌ضبه و ازد بودند. اميرمومنان چون چنين ديد، با صداي بلند فرمود: ويلكم اعقروا الجمل فانه شيطان، واي بر شما! شتر را بزنيد و پي كنيد كه آن شيطاني است! سپس اضافه فرمود: اين شتر را بكشيد و گرنه عرب، نابود خواهد شد و شمشيرها همچنان در حركت خواهد بود. اينجا بود كه جنگ‌آوران سپاه امام به طرف شتر حمله كردند و در يك حمله برق‌آسا آن را پي نمودند، شتر بر زمين افتاد و نعره بلندي كشيد. آنجا بود كه سپاه عايشه شكست خورد و لشكر بصره فرار كردند. نكته جالب اين كه در بعضي از روايات آمده كه علي (ع) دستور داد لاشه شتر را آتش زنند و خاكسترش را به باد دهند و فرمود: خدا لعنت كند آن را، چقدر به گوساله سامري شبيه است! سپس اين آيه را تلاوت فرمود: و انظر الي الهك الذي ظلت عليه عاكفا لنحرقنه ثم لننسفنه في اليوم نسفا، (اي سامري! به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مي

كرده‌اي نگاه كن و ببين كه ما آن را نخست مي‌سوزانيم سپس خاكستر آن را به دريا مي‌پاشيم! نكته جالب ديگر اين كه عايشه براي تقويت رواني لشكر بصره خواست از روش پيامبر اسلام در جنگ بدر استفاده كند. مشتي سنگريزه برداشت و به سوي اصحاب علي (ع) پاشيد و بلند فرياد زد: شاهت الوجوه، صورتهايتان زشت باد! (اين عمل پيامبر در جنگ بدر يكي از عوامل اعجازآميز شكست لشكر دشمن بود، در حالي كه پايان جنگ جمل شكست مفتضحانه‌اي بود!). در سومين و چهارمين و پنجمين توصيف، به وضع اخلاقي آنها پرداخته، مي‌فرمايد: اخلاق شما پست و پيمانهايتان بي‌اعتبار و گسسته و دين شما نفاق و دورويي است! (اخلاقكم دقاق و عهدكم شقاق، و دينكم نفاق). تعبير به دقاق كه از ماده دقت و در اينجا به معناي خردي و پستي است اشاره به دنياپرستي بصريان و آلودگيها و هوسرانيهاي آنان است و پيمان‌شكني آنها اشاره به آن است كه در آغاز با امام بيعت كردند سپس بيعت خود را شكسته به دشمنان پيوستند. نفاق آنها از آنجا سرچشمه مي‌گيرد كه ظاهرشان اسلام و دفاع از همسر پيامبر، اما باطنشان قيام بر ضد حكومت اسلامي و جانشين به حق پيامبر و همسويي با نفاق‌افكنان شام بود و تعبير به ناكثين در مورد لشك

ريان جمل به خاطر همين پيمان‌شكني و نفاقشان بود. سپس به ششمين توصيف اشاره كرده و مي‌فرمايد: آب شما شور و تلخ است (و ماوكم زعاق). معلوم است چنين آبي كه علاوه بر تلخي و شوري، به خاطر مجاورت ساحل دريا آلودگيهاي زيادي نيز دارد، براي سلامتي جسماني زيانبار و با توجه به رابطه روح و جسم، در روح و فكر انسان نيز موثر است. بنابراين مذمت از آب آنها در واقع نوعي مذمت از اخلاق آنان است. سپس به سراغ هفتمين توصيف رفته، مي‌فرمايد: آن كس كه در ميان شما اقامت گزيند در دام گناه گرفتار آيد (چرا كه يا وسوسه‌هاي نفس شيطاني او را به شركت در گناه دعوت مي‌كند و يا حداقل در برابر گناه شما سكوت مي‌كند) (و المقيم بين اظهركم مرتهن بذنبه). و آن كس كه از شما دوري گزيند و رخت بربندد و به جاي ديگر رود رحمت خدا را دريابد (چرا كه از محيط ظلم و گناه و فساد كه در انتظار عذاب الهي است رهايي يافت) (و الشاخص عنكم متدارك برحمه من ربه). اين سخن اشاره‌اي است به آنچه در روايات ديگر آمده است از جمله در حديثي كه مرحوم كليني در كافي از ابوالحسن امام هادي (ع) نقل مي‌كند آمده است كه حضرت به يكي از ياران خود به نام جعفري فرمود چرا تو را نزد عبدالرحمن بن يعقوب

ديدم (عبدالرحمن بن يعقوب يكي از منحرفان عقيدتي بود)؟ او عرض مي‌كند: عبدالرحمن دايي من است. فرمود: مگر نمي‌داني كه او درباره خداوند سخن بسيار بدي مي‌گويد و او را به صفات مخلوقات توصيف مي‌كند در حالي كه چنين نيست، سپس فرمود: يا نزد او باش و ما را ترك كن يا با ما بنشين و او را ترك نما! جعفري مي‌گويد: او هر چه مي‌خواهد بگويد، وقتي من با او هم عقيده نباشم چه گناهي بر من است؟ حضرت فرمود: اما تخاف ان تنزل به نقمه فتصيبكم جميعا، آيا نمي‌ترسي كه بلايي بر او نازل شود و همه شما را دربربگيرد؟ به همين دليل هنگامي كه فساد- مخصوصا فساد عقيدتي- محيطي را فرا گيرد و مومنان نتوانند با آن مقابله كنند و بيم آلودگي آنان برود بايد از آن محيط هجرت كنند و فلسفه هجرت مسلمانان در آغاز اسلام نيز، درست همين معني بود. تعبير به مرتهن بذنبه، در گروه گناه خويش است اشاره به اين است كه گناه انسان را اسير خود مي‌سازد و گويي به گروگان مي‌گيرد و رها نمي‌كند همانگونه كه در قرآن مجيد آمده است: كل نفس بما كسبت رهينه، هر انساني در گرو اعمال خويش است. به هر حال اين جمله دليل روشني است بر تاثير محيط بر اخلاق انسانها، يا بايد محيط آلوده را پاك كرد و يا

از آن هجرت نمود. سپس امام (ع) به يكي از مجازاتهاي دنيوي مردم بصره اشاره فرموده، مي‌فرمايد: گويا مي‌بينم تنها كنگره‌هاي مسجدتان همچون سينه كشتي روي آب نمايان است و خداوند عذاب را از بالا و پايين بر شهر شما فرستاده و همه آن و كساني كه در آن بوده‌اند زير آب غرق شده‌اند (كاني بمسجدكم كجوجو سفينه قد بعث الله عليها العذاب من فوقها و من تحتها، و غرق من في ضمنها). اين سخن اشاره به طوفان شديدي است كه آن شهر را در خود فرو مي‌برد از بالا سيلاب فرو مي‌ريزد و از زمين آب مي‌جوشد و همچون طوفان نوح همه جا را فرا مي‌گيرد تنها چيزي كه از شهر باقي مي‌ماند، سقف بلند مسجد آن است. تشبيه به (جوجو سفينه، سينه كشتي) ممكن است اشاره به مناره‌ها و كنگره‌هاي بالاي ديوار مسجد باشد كه شكل نيم‌دايره دارد و شبيه سينه كشتي است و قابل توجه اين كه در ذيل همين خطبه در روايت ديگري كه بعدا خواهد آمد مي‌خوانيم: ما يري منها الا شرف المسجد، تنها كنگره‌هاي مسجد به چشم مي‌خورد. در اين كه آيا اين پيشگويي چه زماني تحقق يافته است، شارحان نهج‌البلاغه بحثهاي فراواني دارند. ابن ابي‌الحديد مي‌گويد كه اين پيشگويي دو بار تحقق يافت و تمام بصره در زير آب غرق شد،

يكي در زمان قادربالله و ديگري در زمان قائم بامرالله (كه هر دو از خلفاي بني‌عباس بودند) صورت گرفت، تمام بصره غرق شد و تنها قسمتي از مسجد جامع آن از آب بيرون بود مانند سينه پرنده همانگونه كه اميرمومنان علي (ع) خبر داد. امواج عظيمي از درياي فارس برخاست و سيلابي نيز از كوههاي اطراف سرازير شد و تمام خانه‌ها و آنچه را در آنها بود در كام خود فرو برد و بسياري از اهل بصره هلاك شدند. اخبار اين دو حادثه نزد اهل بصره معروف است و هر نسلي از نسل قبل آن را روايت مي‌كند. مرحوم سيدرضي بعد از پايان اين خطبه، سه روايت ديگر درباره جمله‌هاي اخير كه در خطبه آمده بود نقل مي‌كند. نخست اين كه مي‌گويد: و في روايه و ايم الله لتغرقن بلدتكم حتي كاني انظر الي مسجدها كجوجو سفينه او نعامه جاثمه. سپس مي‌گويد: و في روايه كجوجو طير في لجه بحر. سرانجام مي‌فرمايد: و في روايه اخري بلادكم انتن بلادالله تربه: اقربها من الماء، و ابعدها من السماء، و بها تسعه اعشار الشر، المحتبس فيها بذنبه، و الخارج بعفو الله. كاني انظر الي قريتكم هذه قد طبقها الماء، حتي ما يري منها الا شرف المسجد، كانه جوجو طير في لجه بحر. ترجمه: به خدا سوگند سرزمين شما زير آب غرق

مي‌شود، گويي من به مسجد آن مي‌نگرم كه همچون سينه كشتي يا شترمرغي است كه خود را به زمين چسبانيده است. در روايت ديگري آمده است: همانند سينه پرنده‌اي كه روي آب درياي عميق و مواجي نشسته باشد. نيز در روايت ديگري مي‌فرمايد: خاك سرزمين شما بدبوترين خاك شهرهاي خداست! از همه، به آب نزديكتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است و (نه عشر) بديها از محيط شماست. كسي كه در آنجا گرفتار مي‌شود به سبب گناهش مي‌باشد و آن كس كه از آن بيرون مي‌آيد به خاطر عفو و رحمت خداست. گويا مي‌بينم كه آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانيده است و جز كنگره‌هاي مسجدتان همانند سينه پرنده‌اي بر درياي مواج و عميق، چيزي ديده نمي‌شود. بايد توجه داشت كه روايت نخست تفاوت چنداني با آنچه در روايت سابق آمد ندارد تفاوت آن در اين است كه با قسم شروع مي‌شود و با صراحت از غرق اين شهر سخن مي‌گويد و در مورد پيدا بودن مسجد آن از زير آب تشبيه ديگري بر تشبيه سابق مي‌افزايد و مي‌فرمايد: به خدا سوگند سرزمينتان زير آب غرق مي‌شود، گويي من به (بالاترين نقطه) مسجد آن مي‌نگرم كه همچون سينه كشتي يا شترمرغي است كه خود را به زمين چسبانيده است (و ايم الله لتغرقن بلدتكم حتي كا

ني انظر الي مسجدها كجوجو سفينه او نعامه جاثمه). در روايت دوم تفاوت بسيار كمتر است فقط به جاي تشبيه سينه كشتي، تشبيه به سينه پرنده آمده است. مي‌فرمايد: همانند سينه پرنده‌اي كه روي آب دريا نشسته باشد (كجوجو طير في لجه بحر). ولي در سومين روايت تفاوتهاي بيشتري با روايتي كه در اصل خطبه نقل شد ديده مي‌شود. در اين روايت در ذم اهل بصره به سه نكته اشاره كرده، مي‌فرمايد: خاك سرزمين شما بدبوترين خاك شهرهاي خداست (بلادكم انتن بلاد الله تربه). چرا كه از همه، به آب نزديكتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است (اقربها من الماء، و ابعدها من السماء). درست است كه تمام درياهاي جهان در يك سطح قرار دارند و طبعا همه بنادر از نظر فاصله با آب يا خورشيد يكسانند، ولي بعيد نيست كه اين تعبير امام (ع) اشاره به شهرهاي بلاد اسلام باشد كه بصره نسبت به ساير آنها در موقعيتي پست تر قرار دارد و مي‌دانيم شهرهايي كه به سطح دريا نزديكترند نور كمتري از آفتاب را دريافت مي‌دارند چرا كه هواي مجاور آنها فشرده و غليظ است و هر جا نور كمتري از آفتاب دريافت دارد، آلودگيهاي بيشتري دارد چرا كه نور آفتاب اثر عميقي در از ميان بردن ميكروبها دارد. در دومين توصيف م

ي‌فرمايد: نه عشر بديها در محيط شماست! (و بها تسعه اعشار الشر). اين امر ممكن است به خاطر ويژگيهاي اخلاقي مردم آنجا باشد و يا از جهت خاصيت بندر بودن كه مركز رفت و آمد اشخاص مختلف و هجوم فرهنگهاي بيگانه و آلودگيهاي اخلاقي است كه از خارج بر آن تحميل مي‌شود. و لذا در تاريخ مي‌خوانيم كه بسياري از حوادث دردناك قرنهاي نخستين اسلام، از همين شهر بصره برخاست. در سومين توصيف مي‌فرمايد: كسي كه در آنجا گرفتار مي‌شود به سبب گناهش مي‌باشد و آن كس كه از آن بيرون مي‌آيد به خاطر عفو و رحمت خداست (المحتبس فيها بذنبه، و الخارج بعفو الله). سپس به سراغ همان جمله‌اي مي‌رود كه شبيه آن را در روايات گذشته داشتيم، مي‌فرمايد: گويا مي‌بينم كه آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانيده است و جز كنگره‌هاي مسجدتان، همانند سينه پرنده‌اي بر درياي مواج و عميق، چيزي ديده نمي‌شود (كاني انظر الي قريتكم هذه قد طبقها الماء، حتي ما يري منها الا شرف المسجد، كانه جوجو طير في لجه بحر). اين تعبيرات كه در روايات مختلف آمده به خاطر آن است كه راويان حديث گاه قسمتي از آن را نقل به معني كرده‌اند و يا در ثبت حديث گرفتار خطا شده‌اند و اين احتمال كه امام اين سخن

را در چند مورد تكرار كرده باشد و در هر مورد غير از آنچه قبلا فرموده است فرموده باشد، بعيد به نظر مي‌رسد. نكته‌ها: 1- پيشگويي پيامبر (ص) درباره جنگ جمل جالب توجه است كه در روايات متعددي از پيامبر مي‌خوانيم كه نسبت به داستان جنگ جمل و موضع‌گيري عايشه در آن، پيشگوييهايي فرموده و به او هشدار داده است، از جمله اين كه: چون عايشه عازم بر خروج شد به جستجوي شتري براي او برآمدند كه هودجش را حمل كنند، شخصي به نام يعلي بن اميه شتري به نام عسكر براي او آورد كه بسيار درشت اندام و مناسب اين كار بود. هنگامي كه عايشه آن را ديد از آن خوشش آمد و در اين هنگام شتربان به توصيف قدرت و قوت شتر پرداخت و در لابه‌لاي سخنش نام عسكر را كه نام آن شتر بود بر زبان جاري كرد، هنگامي كه عايشه اين نام را شنيد تكان خورد و انا لله و انا اليه راجعون بر زبان جاري كرد و بلافاصله گفت اين شتر را ببريد كه مرا در آن حاجتي نيست. هنگامي كه دليلش را از او سوال كردند، گفت رسول خدا (ص) نام چنين شتري را براي من ذكر فرموده و مرا از سوار شدن بر آن نهي فرموده است. سپس دستور داد شتر ديگري براي او بياورند اما هر چه گشتند شتر ديگري كه مناسب اين كار باشد نيافتن

د، ناچار جهاز شتر و صورت ظاهري آن را تغيير دادند و نزد او آوردند، گفتند شتري قويتر و نيرومندتر براي تو آورديم او هم راضي شد. ابن ابي‌الحديد بعد از نقل اين داستان، داستان ديگري از ابومخنف نقل مي‌كند كه عايشه در مسير راه خود به سوي بصره به يك آبادي به نام حواب رسيد، سگهاي آبادي سر و صداي زيادي كردند به طوري كه شترهاي كاروان رم كردند. يكي از ياران عايشه گفت: ببينيد چقدر سگهاي حواب زياد است و چقدر فرياد مي‌كنند، عايشه فورا زمام شتر را كشيد و ايستاد، گفت: اينجا حواب و اين صداي سگهاي حواب بود، فورا مرا برگردانيد! چرا كه از پيامبر شنيدم كه مي‌فرمود … در اينجا به ذكر خبري پرداخت كه پيامبر او را هشدار داده بود: بترس از آن روزي كه به راهي مي‌روي كه سگهاي حواب در آنجا در اطراف تو سر و صداي زيادي خواهند كرد! در آنجا يك نفر (براي منصرف ساختن عايشه از اين فكر) صدا زد: خداي تو را رحمت كند ما مدتي است از حواب گذشته‌ايم! گفت: شاهدي داريد؟ آنها رفتند و پنجاه نفر از عربهاي آن بيابان را ديدند و پاداشي براي آنها قرار دادند كه بيايند شهادت دهند: اينجا حواب نيست! و حواب را پشت سر گذاشتيد، عايشه پذيرفت و به راه خود ادامه داد! عجيب

اين است كه اينگونه مطالب، سبب ترديد عايشه مي‌شد ولي آن همه روايات صريحي كه از پيامبر اكرم درباره علي (ع) شنيده بود و راوي بسياري از آنها خود او بوده است، سبب ترديد و انصراف او نشد، و اين از عجايب است! در ضمن از اين داستانها استفاده مي‌شود كه او به آساني فريب مي‌خورد و تغيير عقيده مي‌داد. 2- نكوهش اهل بصره: آنچه در خطبه بالا از مذمت اهل بصره آمد، قسمتي از آن مربوط به تاثير آب و هوا و موقعيت شهر و وضع اجتماعي آنجا (كه بندرگاه بود، و محل ورود انواع فرهنگها و افكار و اخلاق آلوده، كه به طور طبيعي در آنجا و مانند آن بوده و هست) مي‌باشد ولي بخشي از آن مربوط به صفات و روحيات ساكنان آنجا بوده، كه اين قسمت لزومي ندارد در هر عصر و زماني چنان باشد، بلكه اشاره به مردم همان عصر و همان زمان است كه به آساني تسليم برنامه‌هاي زشت و نفاق‌افكن طلحه و زبير شدند و پيمان خود را با علي (ع) شكستند و آن همه كشته در اين راه خطا، دادند. بنابراين مانعي ندارد كه در اعصار ديگر، نيكان و پاكاني در آنجا باشند. به همين دليل در بعضي از روايات، مدح و ستايش اين شهر نيز ديده مي‌شود، از جمله در خطبه‌اي كه از اميرمومنان علي (ع) نقل شده، ضمن برشمرد

ن بخشهايي از حوادث سختي كه بر اين شهر مي‌گذرد مي‌خوانيم كه امام (ع) اهل بصره را مخاطب ساخت و فرمود: خداوند براي هيچ يك از شهرهاي مسلمين شرافت و كرامتي قرار نداده، مگر اين كه در شما برتر از آن را قرار داده است … قاريان شما بهترين قاريان قرآنند و زاهدان شما بهترين زاهدان، عابدان شما بهترين عبادت كنندگان و تاجران شما بهترين و صادقترين تاجرانند … كودكان شما باهوشترين و زنان شما قانعترين زنانند. هيچ منافاتي ندارد كه قوم و ملتي بر اثر برخوردار شدن از تعليم و تربيت كافي و خودسازي و تهذيب نفس، رذايل اخلاقي را كنار بگذارند و به سوي فضايل گام بردارند، به خصوص اين كه مفاسد اخلاقي آنها رسواييهايي همچون جنگ جمل و پيامدهاي نامطلوب آن به بار آورد و آنها را تكان دهد و بيدار كند. 3- تاثير محيط در اخلاق از تعبيراتي كه امام (ع) در اين خطبه داشتند دو نكته به خوبي روشن مي‌شود: نخست تاثير محيط طبيعي و جغرافيايي در خلق و خوي انسانها (آنجا كه فرمود: ماوكم زعاق … بلادكم انتن بلاد الله تربه اقربها من الماء و ابعدها من السماء) و ديگر تاثير محيط اجتماعي در اخلاق انسانهاست (آنجا كه فرمود: و المقيم بين اظهركم مرتهن بذنبه). ولي مسلم

است كه تاثير اينها در حد فراهم آوردن زمينه‌هاست و هرگز علت تامه نيست، به همين دليل در چنين محيطهايي هميشه افراد خوب و شايسته‌اي پيدا مي‌شوند، و به عكس در مناطقي كه آب و هواي مناسب براي خلق و خوي سالم دارد و از محيط اجتماعي خوبي نيز برخوردار است، افراد شرور و فاسد و زشت سيرتي نيز پيدا مي‌شوند.

خطبه 014-در نكوهش مردم بصره

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه