- خطبه ها 1
- خطبه 002-پس از بازگشت از صفين 13
- خطبه 003-شقشقيه 17
- خطبه 004-اندرز به مردم 22
- خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا 23
- خطبه 006-آماده نبرد 24
- خطبه 007-نكوهش دشمنان 25
- خطبه 008-درباره زبير و بيعت او 26
- خطبه 009-درباره پيمان شكنان 27
- خطبه 010-حزب شيطان 28
- خطبه 011-خطاب به محمد حنفيه 29
- خطبه 012-پس از پيروزي بر اصحاب جمل 30
- خطبه 013-سرزنش مردم بصره 31
- خطبه 014-در نكوهش مردم بصره 32
- خطبه 015-در برگرداندن بيتالمال 33
- خطبه 016-به هنگام بيعت در مدينه 34
- خطبه 017-داوران ناشايست 36
- خطبه 018-نكوهش اختلاف عالمان 37
- خطبه 019-به اشعث بن قيس 38
- خطبه 020-در منع از غفلت 39
- خطبه 021-در توجه به قيامت 40
- خطبه 022-در نكوهش بيعت شكنان 41
- خطبه 023-در باب بينوايان 42
- خطبه 024-برانگيختن مردم به پيكار 45
- خطبه 025-رنجش از ياران سست 46
- خطبه 026-اعراب پيش از بعثت 48
- خطبه 027-در فضيلت جهاد 51
ترجمه: اي مردم! انسان، هر چند ثروتمند باشد، از اقوام و بستگان خود، بينياز نيست كه از وي، با دست و زبان دفاع كنند. آنها در واقع، بزرگترين گروهي هستند كه از او پشتيباني ميكنند و پريشاني و مشكلات را از ميان ميبرند و به هنگام بروز حوادث سخت، نسبت به او، از همه، مهربانترند و نام نيكي كه خداوند (در سايه نيكوكاري و محبت) به انسان عطا ميكند، از ثروتي كه به هر حال، براي ديگران به ارث ميگذارد بهتر است، (كه اين، ثروتي است معنوي و ماندگار، و آن جيفهاي مادي و فرار). شرح و تفسير: سرمايههاي مردمي از آنجا كه در بخشهاي قبلي اين خطبه، امام عليهالسلام توصيههايي به افراد تنگدست كرده بود كه وضع زندگي آنها، سبب انحراف از موازين اخلاق و اطاعت فرمان خدا نشود، در اين بخش، به وضع اغنيا و افراد پر درآمد پرداخته و دستورهاي لازم را به آنها ميدهد، تا تعادلي در اركان جامعه برقرار شود. نخست، به تشويق آنان براي كمك به بستگان و خويشاوندان و نيازمندان پرداخته و با دليلي روشن، آنها را به گذشت از بخشي از ثروتهاي خود ترغيب ميكند، ميفرمايد: اي مردم! انسان بهر چند ثروتمند باشد از اقوام و بستگان خود بينياز نيست كه از
وي با دست و زبان دفاع كنند، (ايها الناس انه لا يستغني الرجل- و ان كان ذا مال- عن عترته، و دفاعهم عنه بايديهم و السنتهم). آنها در واقع، بزرگترين گروهي هستند كه از او پشتيباني ميكنند و پريشاني و مشكلات او را از ميان ميبرند و به هنگام بروز حوادث سخت، نسبت به او، از همه، مهربانترند، (و هم اعظم الناس حيطه من ورائه و المهم لشعثه و اعطفهم عليه عند نازله اذا نزلت به). آري، زندگي فراز و نشيبهايي دارد و حوادث تلخ و ناگوار و گاه طوفانهاي سخت، كه هيچ انساني، به تنهايي، توانايي ايستادگي در برابر آن را ندارد. عقل و درايت ايجاب ميكند كه انسان، در حال سلامت و آرامش، به فكر آن روزها باشد. حال، چه كسب بهتر از بستگان و خويشاوندان انسان است كه از او، در چنين حالاتي، حمايت كنند؟ ولي آيا بدون نيكي به آنها و حمايت مالي و معنوي و ابراز مراتب محبت و دوستي نسبت به آنان، ميتواند حمايتشان را براي چنين روزهايي جلب كند؟ به يقين، نه. پس چه بهتر كه هر انساني، با بذل بخشي از امكانات مادي خود، پيوندهاي محبت و دوستي با خويشاوندان خويش را محكم سازد تا در برابر حوادث و طوفانهاي سخت تنها نماند. درست است كه نيكي به ديگران، نيز آثاري را دارد ك
ه الانسان عبيد الاحسان، ولي بيشك، بستگان انسان، نسبت به اين امر، اولويت دارند، علاوه بر اين، زمينههاي محبت، در آنها، آمادهتر است. اين نكته قابل توجه است كه اگر اين دستور اجرا شود، در حقيقت، در تمام سطح جامعه، با محروميتها، مبارزه خواهد شد، زيرا، در هر قبيله و فاميلي، معمولا افراد متمكني وجود دارند كه اگر آنها به خويشاوندان خود برسند، مشكلات در سطح عموم حل خواهد شد. به خصوص اين كه هم شناخت انسان نسبت به افراد محروم فاميل خود بيشتر است و هم پذيرش آنها بر آنان گواراتر. امام عليهالسلام در نامهاي به امام حسن مجتبي عليهالسلام سخن جامعي در اين زمينه بيان فرموده، و فايده توجه به اقوام و بستگان را چنين شرح ميدهد: و اكرم عشيرتك! فانهم جناحك الذي به تطير و اصلك الذي اليه تصير و يدك التي بها تصول، قبيله و بستگانت را گراميدار! زيرا آنها، بال و پر تو هستند كه به وسيله آن، پرواز ميكني، و اصل و ريشهات هستند كه به آن، بازميگردي، و دست و بازوي تو هستند كه با آن، به دشمن حمله ميكني. حضرت سپس به سراغ دليل لطيف ديگري ميرود و افراد متمكن را از اين طريق، به انجام كمكهاي مالي نسبت به همه، ترغيب ميكند. او ميفرمايد: نام
نيكي كه خداوند (در سايه نيكوكاري و محبت) به انسان عطا ميكند، از ثروتي كه به هر حال، براي ديگران به ارث ميگذارد، بهتر است (كه اين ثروتي است معنوي و ماندگار، و آن جيفهاي مادي و فرار)، (و لسان الصدق يجعله الله للمرء في الناس خير له من المال يرثه غيره). و به تعبير ديگر: نام نيكي گر بماند ز آدمي به كزو ماند سراي زرنگار اشاره به اين كه مال و ثروت، به هر صورت چيزي نيست كه با انسان، در قبر و قيامت وارد شود، بايد بگذارد و بگذرد و بيشك بعد از مرگ او، به دست وارثان ميافتد و صاحب اصلي معمولا فراموش ميشود، ولي يك چيزي ممكن است بعد از مرگ انسان، براي او بماند و آن، نام نيك و ذكر خير است كه هر وقت مردم، اسم او را ميشنوند، رحمت خدا را براي او تقاضا ميكنند و بر او درود ميفرستند. اين يك سرمايه جاودان معنوي و مادي است كه يكي از طرق مهم كسب آن، انفاق در راه خدا و بذل و بخشش و احسان و نيكوكاري نسبت به بندگان حق است. در واقع، در مجموع اين سخن از دو طريق، اغنيا بر كمك به نيازمندان و جامعه تشويق شدهاند: يكي به دست آوردن اعوان و انصاري كه در طول زندگي و در حوادث تلخ و دردناك، به ياري او ميشتابند و ديگر، ياراني كه بعد
از مرگ، آمرزش و شادي روح او را از خدا طلب ميكنند. و چه افتخاري از اين بالاتر كه انسان، بتواند با متاع زودگذر دنيا، هر دو سرمايه را به دست آورد. نكته: ارزش نام نيك (لسان صدق) در اين بخش از خطبه، امام عليهالسلام نام نيك را به عنوان يك سرمايه معنوي ماندگار، توصيف ميكند و برتري آن را بر اموالي كه به ارث ميماند، روش ميسازد. قرآن مجيد نيز براي اين مساله، اهميت بسياري قائل است. ابراهيم خليل كه دعاهايش، براي همگان، آموزنده است، به پيشگاه خدا عرضه ميدارد: (و اجعل لي لسان صدق في الاخرين)، براي من، در ميان امتهاي آينده، زبان صدق (و ذكر خيري) قرار ده. خداوند در جايي ديگر، بعد از اشاره به گروهي از پيامبران الهي، ميفرمايد: (و جعلنا لهم لسان صدق عليا)، ما، براي آنها، نام نيك و مقام برجسته (در ميان همه امتها) قرار داديم. لسان، در اين گونه موارد، به معناي يادي است كه از انسان ميشود و هنگامي كه آن را به صدق اضافه كنيم، معناي نام نيك و ذكر خير و خاطره خوب در ميان مردم را ميدهد. بيشك، اين، يك مساله تشريفاتي و ساده نيست و آثار زيادي براي فرد و جامعه دارد: نخست اين كه افتخاري است ماندگار، در حالي كه اموال و ثروتهاي
مادي، در همان نسل نخست، تقسيم ميشود و در حقيقت، از ميان ميرود. ديگر اين كه ذكر خير و ياد نيك، در مورد انبياء و اولياء الله، سبب فرستادن درود، و در افراد عادي، موجب طلب آمرزش بندگان خدا ميشود و بيشك، همه اينها اثر عميق معنوي دارد. سوم اين كه موجب ميشود كه مردم، از آنها تاثير نيكو بگيرند و به آنان، اقتداء كنند و ارزشها، در جامعه، زنده شود و ضد ارزشها، در جامعه، بميرد و به مقتضاي روايت معروف من سن سنه حسنه كان له مثل اجر من عمل بها، هر كس، سنت حسنهاي از خود بگذارد همانند ثواب و پاداش كساني كه به آن عمل ميكنند، براي او ثبت ميشود. چهارم اين كه براي بازماندگان، نسل اندر نسل، مايه آبرو و حيثيت و شخصيت است و بسياري از افراد عادي را ميشناسيم كه به سبب ارتباطشان با شخصيتهايي كه همه جا ذكر خير آنها بر زبانها است، آبرو و حيثيت كسب كردهاند. اينها بخشي از آثار معنوي فردي و اجتماعي لسان صدق و ذكر خير است و به يقين، انسان ميتواند به خاطر آثار معنوي آن، با قصد قربت، اقدام به اموري كند كه مايه ذكر خير او است.