ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام) صفحه 1024

صفحه 1024

بصره فرستاد و ایشان را به کمک و پیروی خواست که از آنها یزید ابن مسعود نهشلی و منذر ابن جارود عبدی بودند تا آنکه می فرماید: و اما منذر ابن جارود نامه و پیغام آور را نزد عبیدالله ابن زیاد آورد، زیرا ترسید که نامه خدعه و مکری از عبیدالله باشد، و بحریه دختر منذر ابن جارود همسر عبیدالله ابن زیاد بود، پس عبیدالله پیغام آور را به دار کشید و بعد از آن به منبر رفت و خطبه خواند و مردم بصره را تهدید نمود که راه مخالفت نپیمایند( و اگر آنچه )خیانت( که از تو به من خبر رسیده راست باشد )جمل اهلک و شسع نعلک خیر منک یعنی( شتر اهل تو و دوال کفشت )جائی که انگشت بزرگ پا در کفشهای عربی قرار می گیرد( از تو بهتر است )این جمله مثلی است اشاره به اینکه سود حیوان و جماد از تو بیشتر است( و کسی که مانند تو باشد شایسته نیست به وسیله او رخنه ای بسته شود، یا امری انجام گیرد، یا مقام او را بالا برند، یا در امانت شریکش کنند، یا برای جلوگیری از خیانت و نادرستی بگمارندش )سزاوار نیست حفظ مرز یا حکومت شهر یا ریاست کاری را به تو گزارند( پس هنگامی که این نامه ام به تو می رسد نزد من بیا اگر خدا خواست )چون آمد امام علیه السلام او را زندانی نمود، و صعصع

ه ابن صوحان که از نیکان اصحاب امیرالمومنین و از بزرگان قبیله عبدالقیس بوده درباره او شفاعت کرده رهائیش داد. سیدرضی فرماید:( و این منذر کسی است که امیرالمومنین علیه السلام درباره او فرمود: او به دو جانب خود بسیار می نگرد، و در دو برد )جامه یمنی پر بهای( خویش می خرامد، و بسیار گرد و خاک از روی کفشهایش پاک می کند )مرد متکبر و گردنکشی است که به خود و لباسش می نازد و به آرایش می پردازد(.

نامه 072-به عبدالله بن عباس

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه