ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام) صفحه 997

صفحه 997

از نامه های آن حضرت علیه السلام است به کمیل ابن زیاد نخعی (از خواص اصحاب و شیعیان امام علیه السلام) که از جانب آن بزرگوار حکمران هیت (شهری در کنار فرات) بود (در آن) او را برای ترک جلوگیری از سپاه دشمن که برای تاخت و تاراج (شهرها) از شهر او گذشتند سرزنش می نماید (که چرا در چنان هنگامی شهر خود را رها کرده به جلوگیری دشمن دیگر رفته است): پس از حمد خدا و درود بر پیغمبر اکرم، از دست دادن شخص چیزی را که بر آن گماشته شده و به او سپرده اند و رنج بردن در کاری که آن را به او نگماشته و به دیگری واگزارده اند، ناتوانی آشکار و اندیشه ایست که دارنده اش را به تباهی می کشد (چون منشا آن کم خردی است) و تاخت و تاراج تو به اهل قرقیسیا (شهری در کنار فرات) و رها کردنت سرحدها و مرزهائی که بر آنها والی و زمامدارت گردانیدیم در صورتی که آن سرحدها را کسی نیست که حمایت و نگهداری نماید و سپاه (دشمن) را از آنها برگرداند، اندیشه پراکنده ایست، پس (این کار تو چنان است که) پل گشته ای برای (گذشتن) دشمنانت که خواهان تاخت و تاراج دوستانت بودند، در حالی که دوش استوار (توانائی) نداشتی و از تو خوف و ترسی نبود (تا دشمنانت به جای خود نشینند( و نه رخنه )راه دشمن( را بستی، و نه استواری و توانائی دشمن را شکستی و بر هم زدی، و نه کسی بودی که اهل شهرش را )از جلوگیری دشمن( بی نیاز گرداند، و نه از جانب امیر و فرمانده خود کاری انجام دهد )بنابراین همچون توئی به کار حکمرانی نمی آید( و درود بر شایسته آن.

نامه 062-به مردم مصر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه