سپس همچون دیگر شارحان، بی چون و چرا هدف از ایراد این خطبه را پیشگوئی از مهدی و توصیف آن حضرت دانسته و می گوید: شخصی را که خدا برمی انگیزد از اهل بیت است؛ و این سخن اشاره به مهدی آخرالزمان می باشد و در نزد ما (اهل تسنن) غیر موجود است و از این پس وجود پیدا خواهد کرد؛ و به عقیده امامیه اکنون موجود می باشد[4].
اکنون لازم است که درباره «و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِر» توضیح دهیم که معنی آن این است که از کسی که روگردانده مأیوس و ناامید مشوید؛ و مصداق آن غیبت حضرت مهدی(ع) و
روگردانی آن حضرت از تصدّی ریاست و زعامت ظاهری باشد، تا هنگام ظهور.
ولی ابن ابی الحدید به خاطر فرار از رفتن زیر بار ولادت آن بزرگوار و غیبتش به دست و پا افتاده، و خواسته است وانمود کند لازمه «مُدْبِر» بودن، موجود بودن است، و در صورت عدم تولّد و موجود نبودن، تعبیر به ادبار و روگردانی غلط است و مفهوم معقولی ندارد.
آنگاه کلمه «و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِر» را این چنین معنا می کند که هرگاه این مهدی از دنیا رفت و فرزندانش را بجانشینی برگزید و کار یکی از آنها به اضطراب و ناپایداری گرائید، پس مأیوس نشوید و به شکّ نیفتید و نگوئید شاید ما در پیروی اینان دچار اشتباه شده ایم، زیرا...
اکنون این گونه بیراهه روی در تفسیر کلام روشن امام(ع) را، جز به مخالفت با واقعیات و تعصب مذهبی، بر چه چیز می توان تطبیق کرد؟! جوابش به عهده خود خوانندگان است و نیازی به توضیح ندارد.
خطبه 138
«یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی، إذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی، و یَعطِفُ الرَّأی عَلَی القُرآنِ، إذا عَطَفُوا القرآنَ علی الرَّأی، حتَّی تَقُومَ الحَربُ بِکم عَلی ساق، بادِیاً نَواجِذُها، مَملُوءَهً أَخْلافُها، حُلْواً رَضاعُها، عَلْقَماً عاقِبَتُها»
او هوای نفس را به هدایت و رهنمود الهی بر می گرداند، آن هنگام که مردم هدایت الهی را به خواسته های نفسانی بر گردانده اند.
و آنگاه که مردم قرآن را تفسیر به رأی کنند او آراء و نظریات را به قرآن گرایش دهد.