تجلی امامت در نهج البلاغه‌ صفحه 208

صفحه 208

«و اگر مي‌خواستم توانايي آن را داشتم كه به عسل پالوده، مغز گندم و بافته‌هاي پرنياني دست يابم. ولي هيهات كه هوي و هوس بر علي (ع) پيروز شود و بسياري حرص و آز مرا به گزينش طعامهاي لذيذ برانگيزد، در حالي كه شايد در حجاز و يمامه كسي باشد، كه اميد به يافتن قرص ناني نداشته و در همه‌ي عمر خود روي سيري را نديده است.

هيهات كه من با شكمي انباشته از خوراك سر به بالين بگذارم، در حالي كه پيرامون مرا گرسنگان ناكام و جگر سوختگاني تشنه كام پر كرده است …

آيا به اين دلخوش كرده و قانع باشم، كه به من اميرالمومنين بگويند، ولي من در ناگواريهاي روزگار همراه و شريك مردم نباشم؟ و در تلخكاميهاي زندگي پيشاپيش آنها گام بر ندارم.

به راستي كه مرا نيافريده‌اند، تا مانند چهارپاي زمام گسيخته‌اي كه تنها فكر او علف او است و يا همانند حيوان به خود واگذار شده‌اي، كه كارش چريدن در خاكروبه‌ها و پر كردن شكم از علفهاست و از سرانجام خود غافل است، زندگي كنم.

آيا مرا آفريده‌اند تا بيكار مانده و بيهوده به خود رها شوم؟ و يا سر رشته‌دار گمراهي بوده و بي‌انديشه در طريق سرگرداني گام گذارم؟ … ».

ابن عباس ماجراي گفتگوي خود را با امام علي (ع) در حالي كه عازم جنگ با مردم بصره بود، اين گونه روايت مي‌كند:

دخلت علي اميرالمومنين (ع) بذي قار و هو يخصف نعله فقال لي:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه