- مفهوم طبابت و مقام طبيب در عرف اسلام 1
- تعريف پزشك و پزشكي در عرف جوامع اسلامي از زبان علما و دانشمندان 1
- وظيفه پزشكان در درمان بيماريها 2
- شفا و شفا 2
- چرا به طبيب طبيب ميگويند؟ 2
- طب در نهجالبلاغه 3
- طب و طبابت 3
- شفا 4
- دوا و دارو و درمان (تداوي) 4
- مرض و بيماري 5
- بحث درباره مهمترين موضوعات طب در نهجالبلاغه 6
- فهرست بيماريهايي كه مداوا و شفاي آنها مورد بحث قرار گرفته است 9
- سخنان گوهربار حضرت درباره وسايل شفا و درمان 9
- قرآن 9
- فهرست وسايل شفا و درمان 9
- خطبه 109 10
- خطبه 175 10
- خطبه 189 11
- اسلام 12
- تقوا 14
- طاعت 16
- حكمتهاي كوتاه مربوط به دارو و درد 17
- نظري به طب پسيكو سوماتيك و رابطه تن و جان با روان (مسئله بيماري دل) 19
- انسان براي بقاي خويش در اجتماع خويش به چه چيزهائي نياز دارد؟ 22
- رابطه بين روان و تن يا جان و دل 22
- اساس درمان شايعترين بيماريهاي رواني (بيماريهاي دل) 25
- روش القائي يا تحت تاثير قرار دادن حواس بيمار يا (SUGGESTION) 26
- متقاعد ساختن بيمار يا (PERSUASION) 26
- اشاره 26
- اصول روشهاي درمان به سبك امروزي 26
- تحليل رواني و پسيك آناليز (PSYCHANALYSIS) 26
- دارو 27
- خواب كردن يا هيپنوز 27
- گوش دادن يا باصطلاح دل دادن به بيمار 27
- اصول روش درمان بر مبناي نهجالبلاغه روش علوي 27
انسان براي بقاي خويش در اجتماع خويش به چه چيزهائي نياز دارد؟
(انواع واكنشهاي رواني انسان در مقابل عوامل موجود در زندگي)
در مقابله انسان با عوامل محيطي (اعم از دروني و بيروني) زندگي كه آنها را ناملايمات و فشارهاي زندگي ميناميم چند گونه بر خورد ممكن است اتفاق افتد و واكنشهائي بوجود آورد كه منجر به پيدايش عوارض و احساساتي از اين قبيل گردد: ترس- غضب- پشيماني- گناه- غم و غصه- تنهائي- نا اميدي و نظائر آن. نوع و شدت اين واكنشها و اثر رواني آنها در اشخاص مختلف و طرز برخورد آنها با اين عوارض متفاوت است كه ميتوان آنها را به سه دسته تقسيم كرد:
دسته اول: آنهائي هستند كه واكنش رواني شان بسيار شديد بوده و دچار نوعي از هم گسيختگي اعمال رواني شده و به اصطلاح به جنون يا «پسيكوز» مبتلا ميشوند يعني بيماري خالص رواني.
دسته دوم: آنهائي هستند كه دچار نوعي واكنشهاي عصبي رواني به شكل اضطراب، افسردگي و ساير نشانههاي دفاعي ميشوند بدون اينكه در اعمال حياتي بدن آنها اثر واضحي بگذارد كه آنها را پسيكونوروز» گويند.
دسته سوم: اشخاصي هستند كه واكنشهاي رواني شان در دستگاههاي مختلف اثر زود گذر يا دايم گذاشته و منجر به پيدايش نشانههائي جسمي ميگردد كه آنها را «پسيكو سوماتيك» نامند و مسلم است كه تعداد مبتلايان به دو نوع اخير بسيار زيادتر از نوع اول است و همينها هستند كه به اصطلاح بيماري «دل» را تشكيل ميدهند.
رابطه بين روان و تن يا جان و دل
چرا بيماريهاي پيسكو سومتيك را بيماري دل گويند؟
جزو دستگاههائي كه نشانههاي رواني بيشتر در آنها موثرند و يا لااقل به آنها تظاهر ميكنند دستگاه قلبي و عروقي است كه از نشانههاي آن درد جلو قلبي- طپش قلب- نامنظمي صداهاي قلب- غش و ضعف- كوتاهي نفس و بي خوابي است- علت اهميت اين نشانهها يا ممكن است مربوط به اهميت قلب در ذهن انسان بعنوان بزرگترين عامل حيات و منبع رساننده خون يعني عامل اصلي حيات به اعضاي بدن باشد يا اينكه چون بيشتر علل مرگ ناگهاني مربوط به قلب است و قطع ناگهاني حيات يكي از مسائلي است كه ذهن بشر را از قديم به خود معطوف داشته است باشد و در هر حال انطباق ذهني قلب كه طپش آن بارزترين نشانه زندگي است با اصل حيات سبب شده