مبانی استراتژی فرهنگی از دیدگاه علی (ع) صفحه 374

صفحه 374

مجاهدت و مسئولیت او الگوی همه‌ی مؤمنان است. آزادگی او الگوی همه‌ی آزادگان جهان است. سخنان حکمت آمیز و درس‌های ماندگار او الگوی عالمان و اندیشمندان و روشنفکران است.

امیرالمؤمنین (ع) در زندگی حکومتی خود نسبت به اجرای عدالت و تامین حقوق ضعفا و درماندگان و پابرهنگان بی‌اغماض و بی‌گذشت، و نسبت به حق و سهم خود بسیار پرگذشت بود. علی (ع) در سراسر عمر پربرکت خویش، مظهری از خداپرستی و صفای معنوی و مجاهدت و تلاش و سرزندگی و نشاط بود. با تلخی‌ها، غم‌ها و دردها عالمانه و با رویی گشاده برخورد می‌کرد و مسئولانه وظیفه‌ی خویش را به سرانجام می‌رساند. این، الگوی بسیار خوبی است و ما می‌توانیم در سایه‌ی نزدیکی به امیرالمؤمنین (ع) به آرزوی بزرگ کشورمان و ملتمان و نظام جمهوری اسلامی - یعنی عدالت اجتماعی - نزدیک بشویم.» [833] .

بسترسازی عملی

با توجه به این که:

الف: در میان مولفه‌های قدرت ملی، مولفه‌ی فرهنگی هویت بخش و مشخص کننده‌ی جهت و مسیر سایر مولفه‌های قدرت ملی بوده و تقدم رتبی و علی بر آنها دارد؛

ب: واقع‌نگری، حق مداری، کمال جویی، خدامحوری و انسان مداری پنج عنصر مبانی استراتژی فرهنگی زمامداری امیرالمؤمنین علی (ع) هستند که به همه‌ی رفتارهای شخصی و حکومتی ایشان هویت و جهت می‌بخشند، بجا خواهد بود که:

1- تحقیقی پیرامون نحوه‌ی انطباق این عناصر با توجه به شرایط و

مقتضیات زمانی جمهوری اسلامی ایران صورت گیرد و به دنبال آن، استراتژی‌های کلی نظام در مولفه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی - فرهنگی، و نظامی تدوین گردد.

2- برای نهادینه کردن اصول فوق و ایجاد ملکه‌ی رفتاری، لازم است همه‌ی مراکز و موسساتی که به امر آموزش و تربیت اشتغال دارند، با اتخاذ استراتژی واحد از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی، کلیه‌ی سیاست‌ها و محتوای آموزشی خود را همسو با آنها نمایند.

3- برای ایجاد رویه و سیاست مناسب با اصول فوق، لازم است سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کل کشور به ارایه‌ی استراتژی و تدوین سیاست‌ها خط مشی‌هایی واحد مبادرت نموده، زمینه‌ی انطباق رفتار اداری را بر اساس اصول فوق فراهم سازد.

«استعملنا و ایاکم بطاعته و طاعه رسوله و عفا عنا و عنکم بفضل رحمته» [834] .

پاورقی

[1] Synergy.

[2] امام خمینی (ره)، وصیت نامه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368، ص 78.

[3] رهبر معظم انقلاب، روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، 13 / 12 / 80.

[4] جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:

1- خدای یکتا (لااله‌الاالله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر او؛

2- وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.

3- معاد و نقش سازنده‌ی آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا.

4- عدل خدا در خلقت و تشریع

5- امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی.

6- کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسوولیت او در برابر خدا که از راه:

الف - اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام‌الله‌علیهم اجمعین.

ب - استفاده از علوم و فنون و تجارت پیشرفته‌ی بشری و تلاش در پیشبرد آنها، ج - نفی هر گونه ستم‌گری و ستم‌کشی و سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تامین می‌کند. «اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران».

[5] امام خمینی (ره)، وصیت نامه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368، ص 78.

[6] ر. ک: دهخدا، لغت نامه، 1341، حرف ف ص 228.

[7] ر. ک: شاهنامه فردوسی، اندرز انوشیروان.

[8] ر ک: روح الامینی، محمود، زمینه فرهنگ شناسی، تهران، عطار، 1377، ص 15.

[9] سوره‌ی بقره، آیه 191.

[10] سلیمی، حسین، فرهنگ، گرایی، تهران وزارت امور خارجه، 1379، ص 9.

[11] ر ک: آشوری، داریوش، تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1357.

[12] ترابی، مبانی جامعه شناسی، نشر اقبال، 1341، ص 137.

[13] استانلی، دیویس، مدیریت فرهنگ سازمان، مترجم معتمد گرجی، ناشر مروارید، 1373، ص 31.

[14] منصوری، جواد، فرهنگ استقلال، وزارت امور خارجه، 137، ص 1.

[15] وثوقی، منصور و نیک خلق، علی اکبر، مبانی جامعه شناسی، انتشارات خردمند، چاپ هشتم، 1374، ص 147.

[16] هوشمند، محمد احسان، فرهنگ، فصلنامه کردستان شماره‌ی 1379 ، 2، ص 64.

[17] منصوری، جواد، فرهنگ استقلال، وزارت امور خارجه، 1370، ص 1.

[18] روح الامینی، زمینه فرهنگ شناسی، ص 17.

[19] کرویر و کلاکن، تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، مترجم داریوش آشوری، مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1375.

[20] سلیمی، حسین، فرهنگ گرایی، انتشارات وزارت امور خارجه، 1379، ص 6.

[21] جعفری، محمد تقی، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، 1373، ص 16.

[22] کوئن، بروس، مبانی جامعه شناسی، مترجم توسلی و فاضل، انتشارات سمت 1372، ص 13.

[23] ماندگار، محمد مهدی، فرهنگ سازی در نهج‌البلاغه، علوم سیاسی، سال سوم، شماره دهم، ص 81.

[24] جعفری، محمدتقی، فرهنگ پیرو و پیشرو، نشر علمی فرهنگی، 1374، صص 2 و 10 و 77.

[25] جعفری، محمدتقی، شرح نهج‌البلاغه، جلد 16، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1362، ص 234.

[26] Harry Spaling -Cultural Sustainable Development: Concept and Principles- Canada 2000,p.3.

[27] HALL. S - Culure and The State . in Open University - The

State And Popular Culture 1 (Millon Keynes : open university press) - 2000,p.3.

[28] سلیمی، حسین، فرهنگ گرایی، وزارت امور خارجه، 1379، ص 53.

[29] World confrance on Cultural Politics - Mexico City - 1982 - press Unesco - 1982 - p.22.

[30] دکتر مددپور، بنیادهای کارآمدی در فرهنگ اسلام، اندیشه حوزه شماره‌ی 29، آستان قدس رضوی، ص 117.

[31] همان، ص 12.

[32] روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، شماره 6402، شنبه 6 / 5 / 80.

[33] اندیشمندان اسلامی در توضیح عقل و حکمت، آنها را به دو بخش عملی و نظری تقسیم می‌کنند که در آن، حکمت نظری بیانگر دریافت و درک هستی است آن چنان که هست و حکمت عملی بیانگر شناسایی و دریافت خط مشی زندگی است آن چنان که باید. این چنین «باید»ها نتیجه‌ی منطقی آن چنان «هست» هاست، بالاخص آن چنان «هست»هایی که فلسفه‌ی اولی و حکمت ما بعدالطبیعی عهده‌دار بیان آنهاست. برای توضیح بیشتر به کتاب جهان‌بینی توحیدی شهید مرتضی مطهری از انتشارات صدرا صفحه دو به بعد مراجعه شود.

[34] ترابی، مبانی جامعه شناسی، نشر اقبال، 1343، ص 137.

[35] روح الامینی، محمود، 1377، ص 7.

[36] کوئن، بروس، مبانی جامعه شناسی، مترجم توسلی و فاضل، نشر سمت، 1372، ص 59.

[37] به اعتقاد ما پاسخ این کنکاش قبل از خلقت انسان و هبوط او به عالم خاکی از طرف خالق هستی و انسان بیان شده است، آیه‌ی 38 سوره‌ی بقره اشاره به این واقعیت تکوینی دارد:

«قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یأتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون».

«به آنها گفتیم از جنت هبوط کنید سپس از جانب من هدایتی برای شما می‌آید که هر کس تابع آن باشد هیچ ترس و حزنی او را نخواهد بود».

علامه‌ی طباطبایی در تفسیر المیزان جلد اول صفحه 136 در تفسیر آیه‌ی شریفه می‌فرماید «هذا اول ما شرع من الدین لآدم علیه‌السلام و ذریته، او جز الدین کله فی جملتین لا یزاد علیه شی الی یوم القیامه.» و در صفحه 138 همان جلد می‌نویسد: «هو کلمه جامعه، لجمیع التشریعات التفضیلیه التی انزلها الله تعالی فی هذه الدنیا من طرق ملائکته و کتبه و رسله.» یعنی این امر اولین چیزی است که از طرف خداوند به حضرت آدم (ع) و فرزندان او تشریع شده است یا جزیی از دین است که همه‌اش در دو جمله آمده که تا روز قیامت چیزی بر آن افزوده نمی‌شود. و جامع تمام شریعت‌هایی است که از طرف خدا در این دنیا از طریق ملائکه و کتاب‌های آسمانی و پیامبرانش نازل شده است.

این آیین و شیوه‌ی زندگی با رعایت تمام ابعاد وجودی انسان در تمام مراحل و حالات زندگی در بستر زمان، ضامن تامین سعادت ابدی انسان هاست، چرا که تنها خالق هستی و انسان، آشنا به خصوصیات و ویژگی‌های روحی و جسمی اوست و او می‌داند چه راهی و چه شیوه‌ی زندگی او را به سر منزل سعادت خواهد رساند.

«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلنه سمیعا بصیرا. انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» انبیای الهی در مرحله‌ی اول، و اوصیای آنها در مرحله‌ی بعدی، الگوهای عملی این شیوه‌ها می‌باشند. امیرالمؤمنین علی (ع) به عنوان وصی و جانشین بر حق پیامبر اسلام (ص) و امام متقین و انسان کامل، الگویی ابدی است که برای تمام آزاد مردان جهان عرضه شده است و بر دانش پژوهان و دوستداران، به خصوص به پیروان و شیعیان آن حضرت (ع) فرض و واجب است که این شیوه‌ها را از زوایای مختلف زندگی ایشان استخراج نموده و به جهانیان ارایه نمایند.

سوره‌ی الانسان، آیات 2 و 3 «ما انسان را از نطفه‌ی مختلط خلق کردیم و دارای قوای چشم و گوش گردانیدیم. ما به حقیقت، راه (حق و باطل) را به انسان نشان دادیم حال می‌خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و یا می‌خواهد آن نعمت را کفران کند.» ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای.

[38] امام خمینی (ره)، صحیفه‌ی نور، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام، جلد 15، ص 243.

[39] مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، روزنامه‌ی کیهان، 2 / 9 / 79، ص 6.

[40] روح الامینی، محمود، زمینه‌ی فرهنگ شناسی، ناشر عطار، 1377، ص 7.

[41] ترابی، مبانی جامعه شناسی، نشر اقبال، 1341، ص 137.

[42] مالک بن نبی، مشکل فرهنگ، ترجمه‌ی جواد صالحی، قلم، ص 34.

[43] سلیمی، حسین، فرهنگ گرایی، 1379، ص 27.

[44] بیلینگتون، روزاموند، فرهنگ و جامعه، ترجمه‌ی فریبا عزبدفتری، نشر قطره، ص 138.

[45] منصوری جواد، فرهنگ استقلال، وزارت امور خارجه، چاپ سوم، 1374، ص 1.

[46] هوشمند، محمد احسان، فرهنگ، فصلنامه کردستان، شماره‌ی 2، بهار 1379، ص 67.

[47] روح الامینی، همان، 1377، ص 2.

[48] Swingewood, A. 1977. The myth of mass culture. London: Macmillan.

[49] عیوضی، محمد رحیم، تبادل فرهنگی، فصلنامه مطالعات ملی، شماره‌ی 6، ص 105.

[50] Kluckhohn. c- 1964- The Study of Culture - In Coser and Rasenberg-p .

[51] کوئن، همان، 1372، ص 38.

[52] منصوری، جواد، فرهنگ استقلال، وزارت امور خارجه، 1370، ص 17.

[53] ترابی، علی اکبر، همان، 1341، ص 14.

[54] لوئیس کوزر، 1378، ص 65.

[55] امام خمینی (ره)، صحیفه‌ی نور، جلد 1، ص 86.

[56] Beat the Syste, A way to Great More Human Environments. Grow - Hill book company . USA

برای توضیح بیشتر به کتاب جامعه و فرهنگ نوشته‌ی محسن فردرو و دیگران، مقاله ملاحظاتی پیرامون فرهنگ عمومی نوشته‌ی حسین نژاد صفحه 147، نشر آرون مراجعه شود.

[57] جعفری، محمدتقی، 1373، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، ص 74.

[58] جعفری، محمدتقی، همان، 1373، ص 91.

[59] «تا قرن هفدهم تمام فرهنگ‌های جوامع مختلف، فرهنگ ابزارآلات بوده است. این ابزارها با وجود اختلاف فیزیکی در جوامع مختلف، از یک وجه اشتراکی برخوردار بوده‌اند؛ یعنی استفاده‌ی دو منظوره از آنها. یا این ابزارها می‌بایست نیازهای مشخص و اساسی زندگی مادی انسان‌ها را برآورده می‌کرد، نظیر استفاده از نیروی آب یا باد برای آسیاب کردن، و یا می‌بایستی در خدمت مظاهر و سمبل‌های عقیدتی، در استخدام هنر و قدرت آفرینندگی انسان و یا در سیاست و افسانه‌ها و سنن آداب و مسایل دینی به کار می‌رفتند؛ مثل بنای کلیساها و معابد مذهبی و یا اختراع ساعت برای نظم و سامان بخشیدن به زمان‌های عبادت‌های جمعی. در هیچ یک از موارد فوق ابزار و آلات اختراع شده دخالت یا نفوذی در مبانی فرهنگی آن جامعه نداشتند و عقاید و سنن را دگرگون نمی‌کردند، و یا حداقل به این منظور ساخته و به کارگیری نمی‌شد.

فرهنگ تکنوکراسی؛ جامعه‌ای است که سنن و آداب مذهبی فقط رنگ و لعاب و پوسته‌ای ظاهری را داراست و در عوض، کوشش و تلاش در جهت اختراع و نوآوری است، دست و بازویی نامریی نفوذ و اعتبار کم عرضگان و ناخبرگان را از آنها می‌رباید و در عوض به کسانی پاداش می‌دهد که کالای مورد نیاز و علاقه‌ی انسان‌ها را مرغوب تولید می‌کنند. تکنوکراسی به انهدام کامل و تمام عیار آداب و سنن زندگی اجتماعی و تخریب تمامی ارزش‌های و سمبل‌های فرهنگی نپرداخت بلکه خود را ورای همه‌ی آنها قرار داد. در این فرهنگ هر کس ملزم به کاری است که توانایی آن را داراست و اصل همگانی حاکم بر آن عبارت از واقع گرایی، سود رسانی و مفید بودن، آشنایی و شناخت اصول کار، برخورداری از استانداری‌های لازم، قابلیت اندازه گیری و پیشرفت و تکامل، تضمین حرکت و رشد و تکامل صنعتی و فرض انسان‌ها به مثابه مصرف کنندگان و اجزایی از بازار می‌باشد.

در جامعه‌ای که فرهنگ تکنوکراسی یا فن سالاری بر آن حاکم است ابزار آلات نقش کلیدی در جهان اندیشه‌های فرهنگی آن جامعه بر عهده دارند. همه‌ی شرایط، تحولات، خواسته‌ها و همه‌ی ویژگی‌های اجتماعی باید تا حدود زیادی تابع خواسته‌ها و ضوابطی باشد که رشد ابزار آلات و سیر تحولی و تکاملی آن ایجاب می‌کند. از زندگی جمعی و شرایط اجتماعی آن گرفته تا دنیای مفاهیم و سمبل‌ها همه تابع متغیر خواسته‌های جبری و توقعات ناشی از سیر تکاملی این تکنیک‌ها می‌باشند.

نماینده‌ی تکنوکراسی مدرن، فرانسیس بیکن می‌باشد و ریشه‌ی آن در مغرب زمین به قرون وسطی در اروپا بر می‌گردد که سه اختراع بزرگ باعث رشد و نمو آن گردید:

1- اختراع ساعت که باعث برداشت جدیدی از زمان شد.

2- صنعت چاپ که به عصر نقل‌های شفاهی پایان داد.

3- اختراع دوربین نجومی که پایه‌های اعتقادی و جهان بینی یهودیت و مسیحیت را از اعتبار انداخت.

فرهنگ تکنوپولی (انحصارگرایی تکنولوژی)؛ این فرهنگ بر فرهنگ رقیب خود یعنی تکنوکراسی غلبه یافته و مستبد و بلا منازع می‌شود و این توفیق به جهت تفسیر و معنی جدیدی است که بر مذهب، هنر، خانواده، سیاست، تاریخ، حقیقت، حوزه‌ی شخصی افراد، هوشیاری، و روشنفکری می‌کنند. از مبانی اصلی این فرهنگ، جایگزینی تکنیک به جای تفکر می‌باشد و دلایل و شواهد حاکی از این است که اندیشه‌ها و تلاش‌های اگوست کنت باعث ایجاد و رشد فرهنگ تکنوپولی شده است. در این فرهنگ ارزش انسان به مثابه یک ماشین و حتی کمتر از آن تنزل می‌کند. تایلور و جانشینان او به وضوح و دقت هر چه تمام‌تر به تشریح این موضوع پرداختند و معنا و مفهوم آن را روشن ساختند و ما حصل این کار و کشف این روش خود را به عنوان پی افکنی و طلیعه‌ی دنیای قشنگ جدید جشن گرفتند. فرهنگ آمریکایی اولین فرهنگی است که به این فرهنگ مبدل شده است.»، رک: نیل پستمن، 1375، تکنوپولی، صص 49 - 78.

[60] داوس محلی است در سوئیس که همه ساله تجمع اقتصاد جهانی در آن صورت می‌گیرد. این فرهنگ اشاره به فرهنگ اقتصادیون جهانی است و آن را به روش‌های مختلف و پرجاذبه صادر می‌سازند و با فرآورده‌های تکنولوژی مثل موبایل، کارت‌های اعتباری، رایانه و ارزهای مختلف سروکار دارند و رفتار اقتصادی آنها بر تمام بخش‌های زندگی مسلط می‌باشد. در شرایط عادی با خانواده و یا در حالت تفریح، از یک فشار و استرس برخوردارند و از نشانه‌های بارز آنها محاسبه‌ی سود و زیان و منافع اقتصادی در تمام شرایط زندگی است.

فرهنگ دانشگاهی یعنی فرهنگی که بیشتر توسط افراد درس خوانده و هوشمند (INTELLEGENSIA) غربی به صورت بین المللی به بقیه‌ی کشورها سرایت می‌کند. از نمونه‌های آن جنبش زنان (Feminism)، حرکت‌های حفظ محیط زیست و یا جنبش مقابله با سیگار است.

فرهنگ جهانی مک که توسط مک دونالد آمریکایی ترویج می‌گردد، از عناصر متشکله‌ی آن می‌توان به موسیقی راک (Rockmusic)، زیر پیراهن‌های منقش به T-SHIRT و سریال‌های تلویزیونی (SOAP-OPERA) و فیلم‌های سینمایی امریکایی اشاره کرد. شاخصه‌ی اصلی این فرهنگ رها بودن، آزادی جنسی... و نفی هر گونه پایبندی‌های سنتی می‌باشد.

فرهنگ پروتستانیسم اوانگلیک (EVANGELICAL PROTESTANISM) این فرهنگ، پروتستانیسم مورد نظر ماکس وبر را تبلیغ می‌کند و قدرت نفوذ آن در مقایسه با حرکت‌های پویای مذهبی دیگر مشخص می‌گردد. مثلا در حالی که تولد مجدد اسلام و گسترش آن فقط به کشورهای اسلامی محدود می‌گردد، این فرهنگ به بخش‌های دیگر در حال گسترش انفجار آمیز است که در آنجا این مذهب و فرهنگ وجود نداشته است.

[61] رفیع زاده، شهرام، آناتومی فرهنگی، نشر انتشار، 1378، ص 323.

[62] Huntington, Samuel P.1993 Civilization?Foreign Affairs, vol.72,no.3.

[63] کوئن، بروس، درآمدی به جامعه شناسی، مترجم محسن ثلاثی، انتشارات سمت، 1372، ص 59.

[64] ر. ک: کاظمی، سیدعلی اصغر، بحران نوگرایی، نشر قومس، 1376، ص 15.

[65] لسلی 1. وایت، تکامل فرهنگ، مترجم مجیدی، ناشر دشتستان، 1379، ص 5.

[66] روح الامینی، محمود، 1377، ص 25.

[67] کون، بروس، مبانی جامعه شناسی، مترجم، توسلی و فاضل، ناشر سمت، 1372، ص 79.

[68] روح الامینی، محمود، 1372، ص 3.

[69] کوئن، همان، ص 72.

[70] لسلی وایت، همان، 1379، ص 5.

[71] جعفری، محمدتقی، همان، 1373، ص 33.

[72] همان، ص 85.

[73] همان، ص 11.

[74] همان، ص 102.

[75] رک: بابایی، محمدباقر، مراحل تکوین جسمی و روحی انسان، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه، 1375، ص 4.

[76] کوئن، بروس، 1372، ص 61.

[77] کاظمی، سید علی‌اصغر، بحران جامعه‌ی مدرن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، ص 72.

[78] کاظمی، روش و بینش در سیاست، وزارت امور خارجه، 1374، ص 2.

[79] کاظمی، 1377، ص 73.

[80] دیویس، استانلی، مدیریت فرهنگ سازمان، مترجم ناصر میرسپاسی، نشر مروارید، 1373، ص 17.

[81] Steven Vago, Social Change,Englewood Cliff,N .j, Prentice Hall, inc , 1985.P.23.

[82] کاظمی، 1374، ص 243.

[83] کاظمی، 1377.

[84] Harry Spaling , Cultural Sustainable Development Concept and Principles - 1999-p.10.

[85] تأخیر فرهنگی یا پس افتادگی فرهنگی ترجمه لغت Cultural lag است و اولین بار توسط ویلیام اگ برن (William ogburn) جامعه شناس امریکایی عرضه شده است و عبارت از این است که بین پدیده‌ها و عنصرهای فرهنگی به یکدیگر وابسته؛ که در مجموع یک ترکیب فرهنگی را تشکیل می‌دهند و یک یا چند عنصر آن سریع‌تر از دیگر عنصرها تغییر کند؛ باعث می‌شود که در اثر تغییر یا پیشرفت، نابسامانی و ناهماهنگی در مجموعه‌ی آن ترکیب فرهنگی به وجود آید؛ این عدم هماهنگی در تغییر عنصرهای یک ترکیب فرهنگی را (پس افتادگی فرهنگی) گویند. اگ برن مثال اتومبیل را می‌زند که رشد چشمگیر آن متناسب با وضع جاده‌ها نبود. رجوع به: روح الامینی، 1377، ص 8، و بروس کوئن، 1372، ص 68.

[86] جعفری، محمدتقی، 1373، ص 33.

[87] لسلی ا. وایت، 1379، ص 79.

[88] کوئن، بروس، 1372، ص 6.

[89] ترابی، علی‌اکبر، 1341، ص 142.

[90] رفیع‌زاده، آناتومی فرهنگی، نشر انتشار، 1378، ص 317.

[91] کاظمی، 1377، ص 77.

[92] روزاموند، 1380، ص 12.

[93] کاظمی، سید علی‌اصغر، مقاله‌ی بینش روشنفکری ایران معاصر، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره 91 - 92، ص 42.

[94] مصباح یزدی، محمدتقی، تهاجم فرهنگ غرب، جلد 1، بسیج، 1379، ص 24.

[95] حدیث کوثر، سپاه، 1379، ص 44.

[96] رفیع‌پور، شهرام، آناتومی جامعه، 1378، ص 329.

[97] ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه بر بنیاد فرهنگی، 1378، ص 27.

[98] نیل پستمن، تکنوپولی، مترجم صادق طباطبایی، 1375، ص 9.

[99] رفیع‌پور، 1378، ص 323.

[100] روش جرج اورول: در این روش با زندانی کردن فرهنگ خودی و یا از فرهنگ زندانی ساختن می‌توان به تغییرات مورد نظر دست یافت. جامعه اورول، برای حفظ ثبات داخلی پیوسته نیازمند دشمن خارجی است. چه در واقع امر و چه در تبلیغات حکومتی، مراسمی به نام «نفرت» برگزار می‌شود که به منظور ادای نفرت به دشمنان خارجی و نیز دشمنان جامعه و همچنین به منظور ادای احترام از سرسپردگی به ناظر کبیر یا برادر بزرگ سازمان می‌یابد و همه‌ی اعضای حزب موظف به شرکت در این مراسم هستند. اصول مقدس حاکم در این دنیا عبارت از گفتار جدید، دوگانگی و تغییرپذیری گذشته است، و بر سر در وزارت عشق این شعارها به چشم می‌خورد: جنگ صلح است، آزادی بردگی است، نادانی توانایی است. آموزش ذهنی طولانی و تفصیلی که انسان بار آن را از طفولیت بر دوش می‌کشد او را از اندیشیدن عمیق درباره‌ی هر موضوع، ناراضی و ناتوان می‌کند.

- روش آلدوس هاکسلی: در این روش عرضه‌ی فرهنگ و ارزش‌های مسخ شده‌ی آن به صورت پرده‌های نمایش تحریف شده اما سرگرم کننده، با بهره‌گیری از امکانات عظیم رسانه‌ای که امروز دنیا را تسخیر کرده است، صورت می‌گیرد. در دنیای هاکسلی از فرهنگ و ارزش‌های انسانی نشانه‌ای وجود ندارد و تاریخ و سرگذشت بشری فراموش شده و اصل حاکم بر آن رفاه، پیشرفت و ثبات اجتماعی است. رفاه و پیشرفت محصول علم و صنعت است و ثبات اجتماعی معلول نفی تفکر و اندیشه و اراده‌ی انسان‌ها و ممانعت از خودآگاهی آنهاست. سرگرمی، تفریح و وقت گذرانی‌های طرب‌زا مجال اندیشه را می‌رباید. انسان‌ها به گونه‌ای تربیت می‌شوند که نیازهای جامعه‌ی با ثبات را فراهم سازند، یعنی در این دنیا با بهره‌گیری از تکنولوژی و شاخه‌های معینی از علوم، انسان‌ها به صورت ماشین‌هایی در می‌آیند فاقد اراده و شعور و لذا هیچ گونه اعتراضی دیده نمی‌شود. (نیل پستمن، زندگی در عشق، مردن در خوشی، مترجم طباطبایی، ناشر اطلاعات، 1375، ص 33).

[101] جعفری، محمدتقی، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، 1373، ص 33.

[102] نخعی، هادی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، امور خارجه، 1376، ص 55.

[103] سخنرانی مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، روزنامه‌ی جمهوری اسلامی 21 / 5 / 71.

[104] آرشوانک، چارلز، مبانی تصمیم‌گیری استراتژیک، مترجم عباس منوریان، مدیریت دولتی، 1370، ص 98.

[105] عزتی، عزت‌الله، مقاله ایران لولای تامین امنیت جهان در قرن 21، روزنامه خراسان، 13 / 5 / 79.

[106] امام خمینی، صحیفه‌ی نور، جلد 15، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 243.

[107] کاظمی، مقاله‌ی نظریه ارزش مازاد در مبادلات فرهنگی بین‌المللی، اطلاعات سیاسی اقتصادی شماره 99 - 100، ص 4.

[108] امیدوار، محمدجواد، سیر تحول در اندیشه نظامی چین، وزارت امور خارجه، 1370، ص 26.

[109] ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی، 1378، ص 65.

[110] جعفری، محمدتقی، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، 1373، ص 33.

[111] کاظمی، سید علی‌اصغر، جهانی شدن فرهنگ و سیاست، قومس، 1380، ص 273.

[112] کاظمی، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره‌ی 142 - 141، ص 11.

[113] تفکر منطقی به فکر و اندیشه‌ای گفته می‌شود که دارای شرایط جامعیت، تعمق و انعطاف‌پذیری باشد. برای توضیح بیشتر مراجعه شود به «تفکر منطقی در مدیریت آموزشی، بابایی، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه، 1380، ص 25، و تفکر منطقی دکتر فیلیپ ص 5.

[114] ر. ک: صدر المتالهین، اسفار اربعه، ج 4، ص 338 و مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2 صص 390 - 9.

[115] نقل به مضمون.

[116] نیل پستمن، زندگی در عیش، مردن در خوشی، ترجمه‌ی صادق طباطبائی، انتشارات مطبوعات، 1375، ص 5.

[117] نیل پستمن، زوال فرهنگ در بستر عشرت، 1375، ص 82.

[118] جعفری، محمدتقی، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، 1373، ص 99.

[119] Freire , E. F. The Pedagogy of The Oppressed . Har monds Word: Penguin. 1972, P, 123.

[120] عشایری، حسن، همایش جنگ فرهنگی، داشنگاه امام حسین «ع»، 1377، ص 41.

[121] سوره‌ی بقره، آیه‌ی 170.

[122] سوره‌ی مائده، آیه‌ی 104.

[123] برتران، رفیع، فرهنگ و سیاست، مترجم احمد تقی‌زاده، نشر دادگستر، 1376، ص 72.

[124] میراث ایران، سیزده تن از کارشناسان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1376، ص 21.

[125] ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی، سهامی انتشار، 1377، ص 16.

[126] پیرس و رابینسون، برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک، ترجمه‌ی سهراب خلیلی شورینی، یادواره کتاب، تهران، 1377، ص 22.

[127] والر اشتاین، ایمانوئل، سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانی، نشر نی، 1377، ص 28.

[128] فردرو و دیگران، جامعه و فرهنگ، نشر آرون، 1380، ص 3 و میرسپاسی، مدیریت منابع انسانی، نشر شروین، 1373، ص 223.

[129] William. R. The Long Revolution. London. Penguin. 1965. P. 145.

[130] روزاموند و دیگران، فرهنگ و جامعه، نشر قطره، 1380، ص 119.

[131] نیل پستمن، زندگی در عیش، مردن در خوشی، ترجمه صادق طباطبایی، انتشارات مطبوعات، 1375 ص 7.

[132] «کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شی و هدی و رحمه لقوم یومنون» (یوسف، 111) «در سرگذشت آنان برای صاحبان خرد عبرتی است. این سخنی نیست که ساخته باشند بلکه تصدیق کتابی است که پیش از آن بوده و توضیح همه چیز است، با هدایت و رحمتی برای گروهی که ایمان دارند».

راغب در مفردات می‌گوید: اصل کلمه (عبر) به معنای تجاوز از حالی به حالی است و اما عبور تنها، مختص به تجاوز از آب است و اعتبار و عبره مخصوص به حالتی است که انسان به وسیله‌ی آن از شناختن چیزی که قابل مشاهده است به چیزی که قابل مشاهده نیست، می‌رسد. ضمیر در قصصهم به انبیا که یکی از ایشان یوسف (ع)، صاحب این سوره است بر می‌گردد، احتمال هم دارد که به یوسف و برادرانش برگشته و معنا چنین باشد: قسم می‌خورم که در داستان‌های انبیا و یا یوسف و برادرانش عبرت است برای صاحبان عقل، و این داستان که در این سوره آمده حدیث افترایی نیست. تفصیل کل شیء بیان و تمیز هر چیزی است از آن چه که مردم در دینشان که اساس سعادت دنیا و آخرت است، بدان نیازمندند. (سید محمدباقر موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد 11 ص 274).

[133] احزاب، آیه‌ی 21 «هر آینه برای شما در وجود رسول خدا الگویی است که باید به آن تأسی کنید و این وظیفه‌ی هر کسی است که امید به خدا و روز جزا دارد و بسیار یاد خدا می‌کند.» کلمه‌ی اسوه به معنای اقتدا و پیروی است و بیان آن به صورت جمله‌ی اسمیه (لکم فی رسول الله) نشان از استقرار و استمرار آن دارد، یعنی شما همواره باید از رسول خدا در گفتار و رفتار پیروی نمایید. (موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد 16، ص 426).

[134] سوره‌ی ممتحنه، آیه‌ی 4، «شما الگوی خوبی در ابراهیم و پیروانش دارید و...» (موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد 19، ص 387).

[135] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، مترجم، محمدباقر کمره‌ای، قم: انتشارات مسجد جمکران، 1370، ص 98.

[136] عادل، حداد، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، انتشارات سروش، 1372، ص 8.

[137] نشریه‌ی فرهنگ، شماره‌ی 13 ص 14.

[138] احمدی، ظهیر، مقاله زبان و فرهنگ، روزنامه‌ی انتخاب تاریخ 17 / 4 / 80 ص 6 و سیدعباس نبوی، فلسفه قدرت، انتشارات الهادی، 1379، ص 142.

[139] گزاویه دوپوئی، فرهنگ و توسعه، مترجم فراهانی و زرین قلم، نمایندگی یونسکو در ایران، 1374 ص 5.

[140] در قطعنامه‌ی کنفرانس عمومی یونسکو در سال 1980 امور فرهنگی در مقوله‌های ذیل طرح شد: میراث فرهنگی، مطبوعات و انتشارات، موسیقی، هنرهای نمایشی، هنرهای تجسمی، سینما و عکاسی، برنامه‌های رادیویی، فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی، ورزش و بازی‌ها و طبیعت و محیط زیست.

[141] نبوی، عباس، فلسفه قدرت، انتشارات الهادی 1379، ص 142.

[142] «و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آبائنا أو لو کان آباؤهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون»، سوره‌ی بقره، آیه‌ی 170 «و چون به ایشان گفته می‌شود آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید می‌گویند نه، ما تنها آن را پیروی می‌کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم. آیا اگر پدران ایشان عقل نمی‌داشتند و هیچ چیز نمی‌فهمیدند و راه به جایی نمی‌بردند باز هم پیروی‌شان می‌کردند؟».

[143] ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه، سهامی انتشار، 1378، ص 19.

[144] روح الامینی، زمینه شناسی فرهنگی، انتشارات عطار، 1377، ص 118.

[145] نقره کار، عبدالحمید، جامعه و فرهنگ، جلد 5، مقاله‌ی حفظ ارزش‌های فرهنگی در معماری و شهرسازی، ص 195.

[146] فرینی، منوچهر، جامعه و فرهنگ جلد 5، مقاله‌ی فرهنگ و زیباشناسی شهری، ص 205.

[147] فیضی خواه، ابوالفضل، مقاله هرمنوتیک - روزنامه‌ی انتخاب، 16 / 7 / 79.

[148] صدر، سیدمحمد باقر، دروس فی علم الاصول، الحلقه الاولی، دارالکتاب المصری، القاهره، 1978، ص 9.

[149] فردپناه، عبدالحسین، ماهنامه کتاب نقد شماره 5 و 6، مقاله‌ی تأویل، ص 87 و ریچارد پالمر، علم هرمنوتیک، ترجمه‌ی سعید حنایی کاشانی، ص 95.

[150] مجتهد شبستری، محمد، هرمنوتیک کتاب و سنت، 1375، ص 15.

[151] این گونه موارد، اصول متعارفه یا بدیهیات اولیه نامیده می‌شوند، مثل: رطوبت آب و 4 مساوی 2 ضربدر 2 که نیازی به اثبات ندارند.

[152] بهشتی، احمد، ماهنامه‌ی کتاب نقد شماره‌ی 5 و 6 مقاله‌ی هرمنوتیک، لوازم و آثار، ص 75.

[153] المیزان، ج 1، ص 4.

[154] همان ص 79، برای مطالعه بیشتر به ماهنامه‌ی کتاب نقد شماره 5 و 6 صص 54 - 116 مراجعه گردد.

[155] عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379، ص 298.

[156] همان، صص 290 و 294.

[157] رهنمایی، سیداحمد، آسیب شناسی فرهنگی، نشریه معرفت، شماره 32، ص 4.

[158] رهنمایی، سیداحمد، آسیب شناسی فرهنگی، نشریه‌ی معرفت، مجله شماره‌ی 32، ص 25.

[159] سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 158، «و سرزمین پاک، روییدنی‌اش به اذن خدایش بیرون می‌آید و آنکه ناپاک است (گیاهش) جز اندکی ناچیز بیرون نمی‌آید. این چنین آیات را می‌گردانیم (و پیاپی ذکر می‌کنیم) برای مردمی که سپاسگزارند». «نکد» به معنای کم است و این آیه صرف نظر از انضمامش به آیه‌ی قبلی، به منزله‌ی مثال عامی است که همان بیانی است که در آیه‌ی «کما بدأکم تعودون» گذشت؛ و می‌رساند که اعمال حسنه و آثار ارزنده از گوهر پاک سرچشمه می‌گیرند و خلاف آنها از خلاف آن. ترجمه تفسیر المیزان، جلد 8، موسوی همدانی، ص 200.

[160] سوره‌ی اسراء آیه‌ی 84، «تو به خلق بگو که هر کس بر حسب ذات و طبیعت خود عمل انجام خواهد داد.».

[161] راغب، مفردات القرآن، ماده‌ی شاکله.

[162] موسوی همدانی، ترجمه‌ی تفسیر المیزان، جلد 13، ص 261.

[163] کاظمی، سید علی‌اصغر، اندیشه ورزی، فرهنگ و تمدن سازی، اطلاعات اقتصادی، شماره‌ی 142 و 141، ص 11 و محمود طرزجانی، روابط خارجی ایران و همسایگان، سروش، ص 1.

[164] دیویس، استانلی، مدیریت فرهنگ سازمان، ناصر میرسپاسی، مروارید، 1373، ص 5.

[165] نبوی، سیدعباس، فلسفه قدرت، الهادی، 1379، ص 143.

[166] کاظمی، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره‌ی 141 - 142، ص 4.

[167] کاظمی، علی‌اصغر، روزنامه‌ی کیهان 6 / 9 / 80. و نقش قدرت در جامعه و روابط بین‌الملل، قومس، 1369، ص 115.

[168] مشکور، محمد جواد، تاریخ مذاهب اسلام، انتشارات اشراقی، چاپ چهارم 1367، ص 184.

[169] ترابی، مبانی جامعه شناسی، تبریز انتشارات اقبال، 1341، ص 137.

[170] جعفری، محمدتقی، 1373، فرهنگ پیرو و پیشرو، ص 132.

[171] سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 96، «اگر مردم قریه‌ها ایمان آورده و پرهیزکاری کرده بودند برکت‌هایی از آسمان و زمین به روی ایشان می‌گشودیم، ولی تکذیب کردند، و ما نیز ایشان را به اعمالی که می‌کردند مؤاخذه کردیم.» «برکات» به معنای هر چیز کثیری از قبیل امنیت، آسایش، سلامتی، مال و اولاد است که غالبا انسان به فقدان آنها مورد آزمایش قرار می‌گیرد. در جمله‌ی «لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض» استعاره به کنایه به کار رفته، برای اینکه برکات را به مجرایی تشبیه کرده که نعمت‌های الهی از آن مجرا به آدمیان جریان می‌یابد، باران و برف هر کدام در موقع مناسب و به مقدار نافع می‌بارد، هوا در موقعش گرم و در موقعش سرد می‌شود، و در نتیجه غلات و میوه‌ها فراوان می‌شود. البته این در موقعی است که مردم به خدای خود ایمان آورده و تقوا پیشه کنند و گرنه این مجرا بسته شده و جریان قطع می‌گردد. جمله‌ی «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا» دلالت دارد بر اینکه افتتاح ابواب برکات به سبب ایمان و تقوای جمعیت‌هاست، نه ایمان یک نفر و دو نفر از آنها، چون کفر و فسق جمعیت، باز کار خود را می‌کند؛ و جمله «و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون..» دلالت دارد بر اینکه عذابی که بر جمعیت‌ها نازل می‌شده به عنوان مجازات بوده است. در بیان قبلی هم این معنی را روشن و برهانی و اثبات کردیم که این گونه عذاب‌ها در حقیقت اعمال خود مردم است که به آنان بر می‌گردد. (موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 8، صص 246 - 254).

[172] سوره انفال آیه 53، «و این بدان است که خدا تغییر دهنده‌ی نعمتی که به قومی ارزانی داشته، نیست تا آنکه خود ایشان تغییر دهند آنچه را که در خودشان است (با علم به اینکه) خدا شنوای دانا است».

[173] موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 9، ص 132.

[174] نهج‌البلاغه، خطبه 178، فراز فراز 7)خدای را سوگند که دگرگونی زندگی هیچ یک از اقوامی را که در ناز و نعمت غرق بوده‌اند و به فقر و گرسنگی در افتاده‌اند، جز گناهانی که در روزگار عیش و نوش انجام داده‌اند توجیهی ندارد؛ چرا که خدا نسبت به بندگانش ستم روا نمی‌دارد. آری، اگر مردمان به هنگام فرود آمدن نعمت و فرو خشکیدگی سرچشمه‌های نعمت، با انگیزه‌های خالص به خدای خویش پناه آورند، خداوند هر نعمت گریزانی را برایشان باز می‌گرداند، و هر گونه تباهی را به سودشان سامان می‌بخشد.».

[175] نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره‌ی 244.

[176] عباسلو، محمد، توسعه‌ی اقتصادی، دانشگاه عالی دفاع ملی، 1372، ص 6.

[177] میرسپاسی، ناصر، مدیریت استراتژیک منابع انسانی، 1379، ص 44.

[178] میرسپاسی، ناصر، مدیریت منابع انسانی، انتشارات شروین، 1375، ص 42.

[179] جعفری، محمدتقی،فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو، نشر علمی فرهنگی، 1373، ص 99.

[180] بهداروند، مهدی، فرهنگ و آسیب شناسی فرهنگی، روزنامه‌ی جمهوری اسلامی 6 / 5 / 80، ص 12.

[181] اردکانی، فرهنگ، خرد، آزادی - انتشارات ساقی، ص 279.

[182] سلیمی، فرهنگ گرایی، وزارت امور خارجه، 1379، ص 92.

[183] کاظمی، بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، نشر قومس، 1376 ص 65، و آیت‌الله معرفت، عناصر کارآمدی فرهنگ از نظر قرآن، اندیشه حوزه شماره‌ی 29، آستان قدس رضوی 1380، ص 93.

[184] Hulme, D 8 Turner M.(1990), Sociology and Development Theories Policies and Practices, Lonalon, Harrester Wheastsheaf.

[185] فردرو و دیگران، جامعه و فرهنگ ج 1380 ، 1، ص 22.

[186] گزاویه دوپوئی، فرهنگ و توسعه، مترجم فاطمه فراهانی و زرین قلم، یونسکو، 1374، ص 42.

[187] Cultural Sustainable Development Concepts and Principles-Harryspally. The Kings University College - Canada T 6 B 2H3 - 1999- P.6.

[188] کاظمی، بحران جامعه مدرن (زوال فرهنگ و اخلاق در فرآیند نوگرایی)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377 ص 22.

[189] گزاویه دوپویی، فرهنگ و توسعه، مترجم فراهانی و زرین قلم، نمایندگی یونسکو در ایران، 1374 ص 95.

[190] حاجیمه تاکاموز، شیوه‌های تفکر ملل مشرق زمین، مجله‌ی فرهنگ و زندگی، شماره‌ی 7، ص 135.

[191] ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه بر بنیاد فرهنگی، 1378، ص 18.

[192] روژه گارودی، امریکا پیشتاز انحطاط، مترجم قاسم صنعوی، نشر فرهنگ اسلامی، ص 12.

[193] لسلی.ا. وایت، تکامل فرهنگ، مجدی، انتشارات دشتستان، 1379 ص 28.

[194] نوائی، علی‌اکبر، بنیادهای نظری کارآمدی فرهنگ در اسلام، اندیشه حوزه شماره 1380 ، 29، ص 11.

[195] جعفری، محمدتقی، فرهنگ پیرو و پیشرو، ص 116.

[196] سوره‌ی نساء، آیه‌ی 48، «همانا خدا شرک ورزیدن به خود را نمی‌بخشد و گناهان کوچک‌تر از آن را از هر کس بخواهد می‌آمرزد. و کسی که به خدا شرک بورزد، گناهی عظیم را باب کرده است» (موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد 4، ص 588).

[197] رک: آیت‌الله معرفت، عناصر کارآمدی فرهنگ از نگاه قرآن، اندیشه حوزه، شماره‌ی 29 آستان قدس رضوی، 1380، ص 93.

[198] موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد 17، نشر فرهنگ اسلامی، ص 27.

[199] اسراء آیه‌ی 71، «روزی که هر قومی را با امامشان دعوت کنیم.» امام یعنی مقتدا؛ کسی که مردم از او اطاعت نموده و گفتار و سخن و عمل او را الگوی رفتاری خود قرار دادند و امام حق کسی است که خدا هر زمانی او را برای هدایت اهل آن زمان برگزیده است. بر اساس روایات، روز قیامت هر قومی از امام زمان خود و از کتاب پروردگارش و سنت پیامبر خود بازخواست می‌شود.» (موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، صص 228 - 233).

[200] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 3.

[201] رک: عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه اسلامی، مؤسسه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1379، ص 289.

[202] سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 115، «آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریدیم و هرگز به ما رجوع نخواهید کرد؟».

[203] رک: نوایی، علی‌اکبر، کارآمدی فرهنگ اسلامی، اندیشه حوزه، شماره‌ی 29، آستان قدس رضوی، ص 145.

[204] نهج‌البلاغه، خطبه 106 (ترجمه نهج‌البلاغه، دشتی، 1379، انتشارات طلیعه نور، 1379، ص 197).

[205] ارسطو، سیاست، ص 7، و آندرو ونیست، نظریه‌ی دولت، ترجمه حسین بشریه، ص 30.

[206] لغت نامه دهخدا، ماده ساس.

[207] عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه‌ی سیاسی اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1374، ص 56.

[208] در زیارت جامعه آمده است: «السلام علکیم یا اهل بیت النبوه... و دعائم الدین و ساسة العباده) در برخی احادیث آمده: نحن ساسة العباده، امام صادق (ع) در معرفی اهل بیت می‌فرماید: و نحن اخیار الدهر و نوامیس العصر و نحن ساسة العباده و ساسة البلاد (بحارالانوار، ج 91، ص 37 و ج 97، ص 342).

[209] کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 202، «امام حامل و برپا دارنده‌ی رهبری و جامعه و آگاه به سیاست است». به نقل از (فلسفه سیاست، محمدجواد نوروزی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378، ص 21).

[210] آلن دونبوا، قدرت فرهنگی، مترجم شهروز رستگار نامدار، مطالعات سیاسی اقتصادی شماره‌ی 93 - 94، ص 26، و جهانی شدن فرهنگ و سیاست، کاظمی، قومس، 1380، ص 137.

[211] Cf- John Herz , Political Realism and Political Idealism. "A Study of Theories and Realities", Chicago: Unir. of Chicago Press 1958.

[212] کاظمی، جهانی شدن فرهنگ و سیاست، قومس، 1380، ص 72.

[213] European Consorttium For Political Studies.

[214] Thompson,m, Elli. R, and wildarsky. "Cultural Theory" , Boulder: Westview .1990.p.6

[215] کاظمی، جهانی شدن فرهنگ و سیاست، قومس، 1380، ص 180.

[216] همان، ص 165.

[217] Gabriel Almanel, Sidney Verba, "The Ciric Culture )Princeton, n.j.: Princeton University Press, 1963. p.6.

[218] C. F. David Morice, Philosophy, Science and Ideology in Political Thought. London. Macmillan Press 1996. P.23.

[219] کاظمی، بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی، نشر قومس، 1376، ص 65.

[220] کاظمی، همان، ص 60.

[221] علیخانی، علی‌اکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)، سازمان تبلیغات اسلامی، 1379، ص 20.

[222] کاظمی، جهانی شدن فرهنگ و سیاست، قومس، 1380، ص 145.

[223] همان، ص 149.

[224] جعفری، فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو، 1373، ص 40.

[225] David Morice, Philosophy, Science & Ideology in Political Thought. London. Macmillan. Press 1999. P 6.

[226] لسلی، ا. وایت، تکامل فرهنگ، مترجم مجیدی، ناشر شبستان، 1379، ص 30.

[227] فصلنامه دفاع استراتژیک، دانشگاه عالی دفاع ملی، شماره 1378 ، 1، ص 91.

[228] W. Gutteride. Mllitary Institutions And Power In The States, london : Pall Mall Press, 1964 pp. 40-47.

[229] دکتر سنجابی، علیرضا، استراتژی و قدرت نظامی، پیام، 1375 ص 126.

[230] قوام، عبدالعلی، اصول سیاست خارجی و روابط بین الملل، انتشارات سمت، 1372 ص 92.

[231] فصلنامه دفاعی استراتژیک، دانشگاه عالی دفاع ملی، 1378، شماره‌ی 1، ص 94.

[232] کاظمی، سید علی‌اصغر، روابط بین الملل در تئوری و عمل، نشر قومس، 1378، ص 175.

[233] فیلپ جی اسمیت، ذهنیت فلسفی در مدیریت آموزش، انتشارات کمال، 1374، ص 72.

[234] سوره‌ی انفال، آیات 65 و 66.

[235] سنجایی، علیرضا، استراتژی و قدرت نظامی، پیام، 1375 ص 128.

[236] Michael , Howarel , Military Power and International Order International Affairs, vol xl. No 369.

[237] سنجابی، علیرضا، استراتژی و قدرت نظامی، پیام، 1375، ص 129.

[238] H. Bull, Control OT the Arms Race , London : Weidenfeld And Nicolson , 1961 , pp. 26-27.

[239] آرنت، انقلاب، ترجمه‌ی عزت الله فولادوند، شرکت سهامی خوارزمی، 1361، ص 27.

[240] سنجابی، علیرضا، استراتژی و قدرت نظامی، 1375، ص 136.

[241] جان جی ژیاک، برداشت‌های شوروی از آیین و قدرت نظامی، مسعود کشاورز، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1367، ص 19.

[242] تهامی، سید مجتبی، امنیت ملی، دانشگاه دفاع ملی، 1380، ص 142.

[243] تافلر، الوین، جابجایی قدرت، مترجم خوارزمی، نشر سیمرغ، 1377، ص 32.

[244] اریک آرنت، ظرفیت نظامی، مترجم میرابوطالبی و دیگران، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه، 1379، ص 21.

[245] تافلر، جابه‌جایی قدرت، مترجم خوارزمی، نشر سیمرغ، 1377، ص 32.

[246] کالین، گری، سلاح جنگ افروز نیست، مترجم احمد علیخانی، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه، 1378، ص 122.

[247] ماندل، رابرت، چهره متغیر امنیت ملی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1379، ص 48.

[248] تهامی، سید مجتبی، امنیت ملی، تهدیدات، دانشگاه عالی دفاع ملی، 1380، ص 71.

[249] درویشی، فرهاد، تالکوت پارسونز و مسأله امنیت ملی، فصلنامه امنیت ملی، شماره‌ی 3، ص 162.

[250] جزوه‌ی تهدیدات، دانشگاه عالی دفاع ملی، بخش امنیت ملی.

[251] Padel Ford / Lincoln, The Dynamic of International Political New York , Mac millan, 1967 , p. 197.

[252] تهامی، امنیت ملی و تهدیدات، دانشگاه عالی دفاع ملی، 1380، ص 72 و فراهانی، علی‌اصغر، بررسی مفاهیم نظری امنیت ملی، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1374، ص 11.

[253] Hans J, Marjenthan, Politics Amony Nations , New York : Alfred A. Knopf. 1967. chap. 3.

[254] رک: بوزان، باری، مردم، دولت‌ها و هراس، پژوهشکده‌ی مطالعات رهبردی، 1378، ص 34.

[255] لاریجانی، محمدجواد، مقولاتی در استراتژی ملی، نشر کتاب، 1369، ص 39.

[256] Karl von Clauewits, On War , Translated by O.j. Mmatthijs jolls , Washinton, D.C Infantry Journal Press , 195., P.118.

[257] کالینز، جان ام، استراتژی بزرگ، مترجم کوروش بایندر، وزارت امور خارجه، 1373، ص 15، و رک: به: عزتی، ژئو استراتژی، انتشارات سمت، 1373، ص 4 به بعد.

[258] مینتس برگ، هنری، مدیریت استراتژیک، مترجم محمد صائبی، مرکز آموزش مدیریت، 1376، ص 45.

[259] کالینز، جان ام، استراتژی بزرگ، ترجمه کوروش بایندر، وزارت امور خارجه، 1373، ص 54.

[260] چگینی حسن، سیر تکاملی نظام مدیریت دفاعی، فصلنامه‌ی کنترولر، شماره 7 و 8، ص، 146 و جان بیلیس، استراتژی معاصر، مترجم هوشمند میرفخرایی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1374، ص 13.

[261] کالینز، جان ام، استراتژی بزرگ، ترجمه کوروش بایندر، وزارت امور خارجه، 1373، ص 46.

[262] کالینز، جان ام، استراتژی بزرگ، ترجمه کوروش بایندر، وزارت امور خارجه، 1373، ص 37.

[263] کوبین، جیمز براین، مدیریت استراتژیک، مترجم محمد صائبی، مرکز آموزش مدیریت، 1376، ص 20.

[264] آقای سید محمدمهدی جعفری مولف کتاب پرتویی از نهج‌البلاغه در صفحه‌ی 35 به نقل از سیدبن طاووس حسینی مولف کتاب کشف المحجه لثمره المهجه صفحه‌ی 235، نامه‌ای از امام (ع) آورده است. امام (ع) در این نامه به موضوعاتی پیرامون خلفای اول، دوم و سوم می‌پردازد و بخشی از حوادث آن دوره را تا سال 11 هجری متذکر می‌شود. رک همان منبع.

[265] خطبه‌ی 192 فراز 121، «همانا شما ای علی آنچه را من می‌شنوم، می‌شنوی، و آنچه را که می‌بینم، می‌بینی، جز این که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می‌روی.».

[266] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 139.

[267] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 56، فراز 102.

[268] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی، 33 فراز 4.

[269] جهت مطالعه به کتاب الغدیر علام امینی و تفسیر آیات «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک...» (مائده، آیه‌ی 67) و «الیوم اکملت لکم دینکم...»، (همان، آیه‌ی 3) مراجعه نمایید.

[270] نهج‌البلاغه، خطبه 74.

[271] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 217.

[272] مرا رها کنید و از خلافت معذور دارید، چرا که بهتر از شما نیستم، دشتی، محمد، ترجمه نهج‌البلاغه، انتشارات طلیعه نور، 1379، ص 45.

[273] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 3.

[274] امینی، الغدیر، جلد 3، ص 97.

[275] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 37، فراز 2.

[276] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 108 و خطبه‌ی 97.

[277] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 29، فراز 1 و 2.

[278] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 39، فراز 2.

[279] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 34.

[280] به خدا شکایت می‌برم، از مردمی که جاهلانه زندگی می‌کنند. خطبه‌ی 17.

[281] جرج جرداق، صدای عدالت انسانی، سید هادی خسرو شاهی، نشر خرم، جلد 1375 ، 5، ص 265.

[282] همان، ص 267.

[283] خطبه‌ی 174.

[284] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 54.

[285] جرج جرداق، صدای عدالت انسانی، سید هادی خسروشاهی، نشر خرم، جلد 1375 ، 5، ص 20.

[286] همان، ص 317.

[287] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 98.

[288] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 32.

[289] جرج جرداق، صدای عدالت انسانی، سید هادی خسرو شاهی، نشر خرم، جلد 1375 ، 5، ص 316.

[290] همان، ص 354.

[291] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 125.

[292] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 238 ، 127 و 177.

[293] جرج جرداق، صدای عدالت انسانی، سید هادی خسروشاهی، نشر خرم، جلد 1375 ، 5، ص 360. (البته رأی حکمیت از سوی امام (ع) پذیرفته نشد و ایشان تا زمان شهادت، بر خلاف باقی ماندند.).

[294] همان، ص 361.

[295] ر. ک: هولستی، تحلیل محتوا در علوم رفتاری، ترجمه‌ی سالارزاده، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 1379، صفحه 17؛ و بابایی، محمدباقر، چرایی و چگونگی روش تحقیق در مدیریت، انتشارات دانشکده‌ی فرماندهی و ستاد، 1383، ص 60.

[296] علت انتخاب این فهرست و معجم از میان فهرست‌های موضوعی به دلایل زیر بوده است:

الف - کل نهج‌البلاغه به صورت فهرست موضوعی، شمارش و احصاء شده است.

ب - موضوعات و شاخص‌های مورد نظر در تحقیق، به راحتی در چهار مولفه‌ی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی قرار می‌گیرند، در صورتی که در فهرست‌های مشابه، مثل «الدلیل» نوشته‌ی علی انصاریان به مسائل نظامی و مولفه‌های آن پرداخته نشده است.

ج - نبود ذهنیت و هدف مشخص از طرف آقای دشتی در فهرست بندی نهج‌البلاغه در قالب مولفه‌های چهارگانه‌ی قدرت ملی برای سنجش و اولویت دهی بین آنها.

د - داشتن ترجمه‌ی روان و اصطلاح سازی با زبان فارسی.

[297] ر. ک: مصادر نهج‌البلاغه، سید عبدالزهراء الحسینی در چهار جلد - و استناد نهج‌البلاغه، علی خان عرشی، ترجمه سید مرتضی آیت‌الله زاده شیرازی، انتشارات امیرکبیر، 1362.

[298] 163 خطبه از 241 و 73 نامه از 79 نامه، ر. ک: محمد دشتی، ترجمه‌ی نهج‌البلاغه و اسناد و مدارک نهج‌البلاغه.

[299] لیست خطبه‌ها و نامه‌ها با فرازهای آنها در پیوست جهت مطالعه آورده شده است.

[300] خطبه‌ها و نامه‌هایی که بر اساس آنها این جدول تهیه شده در پیوست آمده است.

[301] خطبه و نامه‌هایی که بر اساس آنها این جدول تهیه شده در پیوست آمده است.

[302] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، شرکت مولفان و مترجمان، 1367، ماده وقع.

[303] کشف المحجوب، ص 502 و فرهنگ اصطلاحات عرفا، سید جعفر سجادی - دهخدا، ج 14، ص 20413.

[304] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، شرکت مولفان و مترجمان، 1367، ص 596 و لغت نامه دهخدا، ج 13، ص 20012.

[305] سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 84.

[306] سوره‌ی نمل، آیه‌ی 40 و طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج 15، ص 517.

[307] طباطبائی، محمد حسین، ترجمه‌ی المیزان، جامعه‌ی مدرسین قم، 1363، ج 15، ص 527.

[308] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 93.

[309] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 175.

[310] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 210.

[311] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 17 و 18 و 19.

[312] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 197.

[313] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 205.

[314] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 150.

[315] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 206.

[316] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 3.

[317] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 168.

[318] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 169.

[319] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 176.

[320] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 87.

[321] همان.

[322] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 76.

[323] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 78.

[324] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 37.

[325] همان.

[326] همان.

[327] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 37.

[328] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 10.

[329] همان.

[330] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 96.

[331] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 201.

[332] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 34.

[333] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 54.

[334] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31.

[335] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 26.

[336] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31.

[337] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16.

[338] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 116.

[339] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 122.

[340] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 22.

[341] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 154.

[342] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 103.

[343] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 110.

[344] نهج‌البلاغه، حکمت 110.

[345] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[346] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 154.

[347] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 55.

[348] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 160.

[349] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 176 و 32.

[350] نهج‌البلاغه، حکمت 131.

[351] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 27.

[352] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 226.

[353] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 223.

[354] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 160 و 161.

[355] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 83 و 113.

[356] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 223 و 83.

[357] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 86.

[358] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 133.

[359] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 111.

[360] قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج 7، ص 236.

[361] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 45.

[362] مطهری، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، ص 131.

[363] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16.

[364] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 112.

[365] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 228.

[366] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 45: «من نفس سرکش خود را با تقوا تمرین می‌دهم و رام می‌سازم.

[367] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 45: «من آفریده نشدم که خوردن خوراکی‌های پاکیزه مرا به خود مشغول دارد؛ همچون حیوان پرواری.».

[368] همان.

[369] همان.

[370] مطهری، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، ص 135.

[371] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 198.

[372] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 157.

[373] همان.

[374] سوره انشراح، آیات 5 و 6.

[375] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 192.

[376] سوره رعد، آیه‌ی 11.

[377] سوره‌ی انفال، آیه‌ی 53.

[378] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 192.

[379] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 56.

[380] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 143.

[381] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31.

[382] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 3 و 57 و 136 و 137 و نامه‌ی 54 و ابن ابی‌الحدید، ج 4، ص 8.

[383] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 72.

[384] بحارالانوار، ج 32 ص 406، و شرح ابن ابی‌الحدید، ج 3، ص 186.

[385] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 19.

[386] کافی، ج 3، ص 540، بحارالانوار، ج 41، ص 128 «برحذر باش از این که فردی مسلمان یا یهودی یا نصرانی را به خاطر حتی یک درهم مالیات مورد ضرب و شتم قرار دهی.».

[387] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[388] فبشر عبادی الذین یستمعون القول و فیتعبون احسنه، سوره‌ی زمر، آیه‌ی 18، بقره، آیه‌ی 111.

[389] سفینه البحار، ج 1، ص 671 و بحارالانوار، ج 41، ص 119.

[390] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[391] بازرگان، عبدالعلی، آزادی در نهج‌البلاغه، ص 139.

[392] سوره‌ی نساء، آیه‌ی 39.

[393] نهج‌البلاغه‌ی دشتی، خطبه‌ی 27، ص 75.

[394] خانی، علی‌اکبر، ویژگی‌های جامعه‌ی مطلوب از دیدگاه علی علیه‌السلام، فصلنامه‌ی دانشگاه آزاد اسلامی، سال دوم، شماره‌ی 5، ص 33.

[395] نهج‌البلاغه، کلمات قصار 420.

[396] تاریخ طبری، ج 6، ص 2357، و ابن‌اثیر، ج 3، ص 207، و رجوع به: صلواتی، محمود، خارجیگری، نشر دانش، ص 114.

[397] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 61.

[398] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[399] عهدنامه‌ی مالک اشتر یک منشور حکومتی است که می‌توان این سیاست‌ها و خط مشی‌ها را در آن به صورت کامل مطالعه نمود، که ما به ضرورت در بعضی قسمت‌ها به مواردی از آنها اشاره کردیم. به جهت مطالعه‌ی بیشتر می‌توان به تفاسیر نهج‌البلاغه از جمله تفسیر و شرح محمدتقی جعفری و شوشتری مراجعه نمود.

[400] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 43 و 54.

[401] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 147.

[402] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 190.

[403] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 61 و 66.

[404] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[405] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 27.

[406] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 29 و 3.

[407] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 11.

[408] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[409] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 146 و شرح ابن ابی‌الحدید، ج 9، ص 101.

[410] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 31، و نامه‌ی 53.

[411] ر. ک: منتهی الارب، واژه حق.

[412] ر. ک: کشاف اصطلاحات الفنون.

[413] ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، نشر البلاغه قم، 1375، ص 9 و ترجمه اشارات و تنبیهات، ملکشاهی، سروش، 1368، ص 252.

[414] رک: دهخدا، لغت نامه، ج 6، ص 8029.

[415] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 4 و 147.

[416] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 157.

[417] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 216.

[418] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 1.

[419] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 104 ، 1 و 118.

[420] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 100.

[421] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 3.

[422] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 33.

[423] فصل اول.

[424] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 16 و 103 و حکمت 149.

[425] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 130 و 239.

[426] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 145.

[427] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 4 و 100.

[428] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 116.

[429] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 201.

[430] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 37.

[431] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 125 و 33 و نامه‌ی 53.

[432] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 103.

[433] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 233.

[434] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31.

[435] بحار الانوار، ج 10، ص 445 و ج 28، ص 368 و ج 37، ص 292 و ج 38، ص 35.

[436] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 104.

[437] نهج‌البلاغه، خطبه ی 16 و قصار 408.

[438] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 79.

[439] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31.

[440] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 38.

[441] نهج‌البلاغه، نامه‌های 45 و 53 و قصار 76.

[442] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 198.

[443] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 174.

[444] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 4.

[445] نهج‌البلاغه، قصار 76.

[446] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 216.

[447] نهج‌البلاغه، قصار 244.

[448] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 12.

[449] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 50 و 42.

[450] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 10.

[451] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 87.

[452] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 224.

[453] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 118 و 119.

[454] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16.

[455] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 124.

[456] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 28.

[457] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 53.

[458] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 24.

[459] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 10 و خطبه‌ی 33.

[460] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 65.

[461] نهج‌البلاغه، نامه 53.

[462] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 76.

[463] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 87.

[464] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 92.

[465] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 43.

[466] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 125.

[467] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 41.

[468] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 124.

[469] مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، صدرا، 1368، ص 28.

[470] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 131.

[471] مطهری، مرتضی، حکمت‌ها و اندرزها، صدرا، 1369، ص 158.

[472] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 24.

[473] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[474] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 15.

[475] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 27.

[476] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31.

[477] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[478] علیخانی، علی‌اکبر، توسعه‌ی سیاسی از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، سازمان تبلیغات اسلامی، 1379، ص 104.

[479] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16 «انحراف به راست و چپ گمراهی و ضلالت است؛ راه مستقیم و میانه، جاده‌ی میانه‌ی حق است.».

[480] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16، فراز 8.

[481] همان.

[482] همان.

[483] ر ک: منتهی الادب واژه کمال، و دهخدا، ج 11، ص 16358.

[484] ملاصدرا، اسفار، ج 9، ص 7.

[485] مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 4، صدرا، ص 63.

[486] مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، صدرا، 1376، ص 35.

[487] همان، ص 36.

[488] همان، ص 14.

[489] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 120.

[490] «لا یهلک علی التقوی سنخ اصل و لا یظما علیها زرع قوم»، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16، نامه‌ی 53.

[491] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 120.

[492] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 156 و 197.

[493] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 160 و 190.

[494] استاد مطهری، کتاب انسان در قرآن، ص 80.

[495] سوره‌ی توبه، آیه‌ی 128.

[496] سوره‌ی کهف، آیه‌ی 6.

[497] رجوع به: اسفار ج 9، و انسان در قرآن، شهید مطهری، ص 54.

[498] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 45.

[499] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 23 و نامه‌ی 51.

[500] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 28 و 203.

[501] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 35 «اگر در پیکار با دشمن، آرزوی من شهادت نبود و خود را برای مرگ آماده نکرده بودم، دوست می‌داشتم حتی یک روز با این مردم نباشم و هرگز آنان را دیدار نکنم.».

[502] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 126 ، 84 و 165: «ای شنونده! اگر دل خود را به منظره‌های زیبایی که در بهشت به آن می‌رسید مشغول داری، روح تو با اشتیاق فراوان به آن سامان پرواز خواهد کرد.».

[503] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 126.

[504] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 42 ، 28 و 126.

[505] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 86 و 97.

[506] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 90.

[507] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 34 و 90.

[508] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 74 و 26.

[509] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 51 ، 15 و 200.

[510] نهج‌البلاغه، حکمت 81.

[511] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 175 و حکمت 73.

[512] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 108.

[513] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 18.

[514] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 1.

[515] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 49.

[516] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 97.

[517] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 176.

[518] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 2 و 101.

[519] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 97.

[520] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 114 ، 2 و 195.

[521] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 1.

[522] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 22.

[523] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 198.

[524] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 183.

[525] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 83.

[526] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 220.

[527] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 105.

[528] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 110.

[529] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 198.

[530] طبری، ج 2، ص 402، - کنزل العمال، ج 11، ص 620: «ایها الناس! لا تشکو علیا فوالله انه لا خشن فی ذات الله و فی سبیل الله.».

[531] غالیان به کسانی گفته می‌شد که به خاطر انحرافات فکری و اعتقادی حضرت علی (ع) را به مرتبه اولوهیت رسانده و به او خطاب می‌کردند: (السلام علیک یا ربنا!!).

[532] وسائل الشیعه، ج 18، ص 552 - کافی، ج 7، ص 257 - بحارالانوار، ج 79، ص 227 - سنن بیهقی، ج 8، ص 195 - شرح ابن ابی‌الحدید، ج 5، ص 5 و ج 8، ص 119.

[533] سوره‌ی بقره، آیه‌ی 156.

[534] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 21.

[535] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 21.

[536] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 147.

[537] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 149.

[538] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 28.

[539] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 216.

[540] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 161.

[541] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 164.

[542] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[543] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 37 دشتی، ص 91.

[544] جرداق جرج، صدای عدالت انسانی، سید هادی خسروشاهی، خرم، 1375، ج 5، ص 402.

[545] همان، خطبه‌ی 224.

[546] ابن‌اثیر، الکامل، ج 3، ص 207.

[547] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 123.

[548] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 126.

[549] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 192.

[550] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 60.

[551] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 150.

[552] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 11.

[553] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 47.

[554] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 1.

[555] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31 و

(ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری)،

سعدی، گلستان.

[556] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31، خطبه‌ی 145 و حکمت‌های 126 و 367.

[557] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 153.

[558] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 157 ش.

[559] نهج‌البلاغه، نامه‌های 31 و 53 و خطبه‌های 4 و 132.

[560] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 52 و 114.

[561] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 99.

[562] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 99.

[563] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 76.

[564] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 86.

[565] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 81.

[566] «و لا تقف ما لیس لک به علم، ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا»، سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 36.

[567] شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج 20، ص 27: «فرزندان و نسل جوان را محدود به آداب و اخلاق خویش نسازید، زیرا آنان در زمان غیر از زمانی شما خلق شده‌اند.».

[568] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[569] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 5.

[570] وسائل الشیعه، ج 12، ص 211: «.... اخرج من المسجد رسول الله یا لعنه رسول الله....».

[571] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 140.

[572] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 141.

[573] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[574] محمد حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 28، ص 293.

[575] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 21، و شرح ابن ابی‌الحدید ج 11، ص 245.

[576] شرح ابن‌الحدید، ج 16 ص 167، نهج‌البلاغه، نامه‌ی 41، بحارالانوار، ج 42، ص 152.

[577] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 27: «فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا أسفا ما کان به ملوما، بل کان عندی جدیرا.».

[578] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 26.

[579] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 31.

[580] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[581] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 27.

[582] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 135.

[583] الفقر الموت الاکبر، نهج‌البلاغه، حکمت، 163.

[584] «یا بنی انی أخاف علیک الفقر، فاستعذ بالله منه، فأن الفقر منقصه للدین، مدهشه للعقل، داعیه للمقت.»، نهج‌البلاغه، حکمت 319.

[585] «اللهم صن وجهی بالیسار، و لا تبذل جاهی بلاقتار، فأسترزق طالبی رزقک و أستعطف شرار خلقک، و أبتلی بحمد من أعطانی و أفتتن بذم من منعنی.»، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 225.

[586] انصاریان، علی، قانون اساسی حکومت علی علیه‌السلام، بنیاد نهج‌البلاغه، 1359، ص 24.

[587] به دلیل طولانی بودن متن، از ذکر آن خودداری کرده و خوانندگان عزیز را به منبع اصلی ارجاع می‌دهیم.ر.ک. نهج‌البلاغه، سید جعفر شهیدی، پیشین، نامه‌ی 53، صص 335 - 336.

[588] علیخانی، علی‌اکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه علی علیه‌السلام، سازمان تبلیغات اسلامی، 1379، ص 94.

[589] «ألا و ان من البلا الفاقه.... و ان من النعم سعه المال.»، نهج‌البلاغه، حکمت 388.

[590] «و تفقد أمر الخراج بما یصلح أهله، فأن فی صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم، و لا صلاح لمن سواهم الا بهم، لأن الناس کلهم عیال علی الخراج و أهله، ولیکن نظرک فی عماره الارض أبلغ من نظرک فی استجلاب الخراج لان ذلک لا یدرک الا بالعماره، و من طلب الخراج بغیر عماره اخرب البلاد و أهلک العباد، و لم یستقم أمره الا قلیلا، فان شکوا ثقلا أو.... خففت عنهم (عماره) بما ترجوا أن یصلح به امرهم.»، نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[591] «.... و انما یؤتی خراب الأرض من اعواز أهلها و انها یعوز أهلها لاشراف أنفس الولاء علی الجمع و سوء ظنهم بالبقا، و قله انتفاعهم بالعبر.» نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[592] به دلیل طولانی بودن نامه، از ذکر اصل آن خودداری کرده، خوانندگان عزیز را به منبع اصلی ارجاع می‌دهیم. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 25.

[593] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 26.

[594] «فأنصفوا الناس من أنفسکم و أصبروا لحوائجهم، فانکم خزان الرعیه و وکلاء الامه و سفراء الائمه و لا تحشموا أحدا عن حاجته و لا تحبسوه عن طلبته و لا تبیعن للناس فی الخراج کسوه شتاء لا صیف و لا دابه یعتملون علیها و لا عبدا، و لا تضربن أحدا سوطا لمکان درهم و لا تمسن مال أحد من الناس مصل و لا معاهد.» نهج‌البلاغه، نامه‌ی 51.

[595] علیخانی، توسعه سیاسی از دیدگاه علی (ع)، ص 99.

[596] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 51.

[597] همان.

[598] همان.

[599] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 13.

[600] بابازاده، علی‌اکبر، سیمای حکومتی امام علی علیه‌السلام، انصاریان، قم، 1378، ص 165.

[601] مشایخ فریدونی، محمد حسین، نظرات سیاسی در نهج‌البلاغه، بنیاد نهج‌البلاغه، 1377، ص 49.

[602] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 35 و 125.

[603] پس از تسلط معاویه، مردم به بدگویی حضرت (ع) امر شدند و این رویه تا جایی ادامه یافت که به صورت ذکر استحبابی در قنوت نماز درآمد، تا این که در دوره‌ی خلافت عمر بن عبدالعزیز به دستور ایشان برچیده شد. (نهج‌البلاغه، دشتی، پاورقی ص 109).

[604] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 57.

[605] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 40، (همانا مردم به زمامدار نیک یا بد، نیازمندند، تا مؤمنان در سایه‌ی حکومت به کار خود مشغول شوند و...).

[606] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 3.

[607] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 62.

[608] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16.

[609] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 185 ، 15 و 191.

[610] علیخانی، علی‌اکبر، نظام سیاسی و توسعه سیاسی از دیدگاه علی علیه‌السلام، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 5.

[611] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 15.

[612] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 126.

[613] نهج‌البلاغه،حکمت 107.

[614] سوره‌ی مائده، آیه‌ی 26) قال فانها محرمه علیهم اربعین سنه یتیهون فی الارض فلا تأس علی القوم الفاسقین.).

[615] سوره‌ی فتح، آیه‌ی 23.

[616] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 224، فراز 1.

[617] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 224، فراز 10.

[618] العدل منها علی اربع شعب، علی غائص الفهم، و غور العلم، و زهره الحکم، و رساخه الحلم نهج‌البلاغه، حکمت 31.

[619] «العدل فوز و کرامه - الانصاف افضل فضائل - العدل افضل سجیه، الانصاف افضل الشیم، أسنی المواهب العدل» عبدالکریم بن محمد یحیی قزوینی، بقا و زوال دولت، به کوشش رسول جعفریان، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، 1371، صص 112 ، 100 ، 98 ، 97.

[620] العدل مأنوس بها، العدل تتضاعف البرکات، - شرح غرر الحکم و درالکلم، جمال‌الدین محمد خوانساری، تصحیح سیدجلال الدین ارموی، دانشگاه تهران، 1360، ج 1 ص 11 و ج 3، ص 205.

[621] «العدل رأس الایمان و جماع الاحسان»، همان، ج 2، ص 30.

[622] «ملاک السیاسیه العدل»، همان ج 6، ص 116.

[623] «العدل اقوی اساس»، همان، ج 1، ص 216.

[624] «جعل الله سبحانه العدل قوام الانام و تنزیها من المظالم و تسنیه للاسلام»، همان، ج 3، ص 374.

[625] «العدل نظام الامره»، همان، ج 1، ص 198، و «العدل قوام الرعیه و جمال الولات»، همان،ج 2، ص 90.

[626] همان، ج 5، ص 148.

[627] همان، ج 5، ص 175.

[628] همان، ص 396.

[629] همان، ص 290.

[630] همان، ج 2، ص 99.

[631] نهج‌البلاغه، حکمت 476.

[632] «فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث أسفا»، سوره‌ی کهف، آیه‌ی 6.

[633] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 36.

[634] طبری، تاریخ، ج 6، ص، 2467.

[635] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 33، ص 93، بی‌تا.

[636] ابونصر بن مزاحم منقری، وقعه الصفین، ترجمه‌ی پرویز اتابکی، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1370، ص 534.

[637] تاریخ طبری، ج 6، ص 2597.

[638] نهج‌البلاغه، خطبه 125.

[639] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 40.

[640] عمید زنجانی، عباسعلی،مبانی اندیشه سیاسی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1374، ص 96.

[641] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 40.

[642] نهج‌البلاغه، همان، فراز 1 و 4.

[643] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 17، نامه‌ی 61 و حکمت 48.

[644] بحارالانوار، ج 59، ص 170.

[645] غرر الحکم، ص 3758.

[646] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 182، امالی شیخ مفید، ص 207 و اصول کافی، ج 8، ص 361.

[647] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 27.

[648] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 118.

[649] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 3.

[650] کافی، ج 8، ص 31 تا 33.

[651] همان.

[652] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 92 و مناقب ابن‌شهر آشوب، ج 2، ص 110.

[653] امام (ع) به دنبال مقبولیت عامه بودند، زیرا مشروعیت حکومت و خلافت ایشان با توجه به انتصاب وی از سوی پیامبر (ص) محرز می‌باشد. بنابراین، در مورد امام معصوم (ع)، ملاک مشرعیت، رضایت اکثریت نیست، بکله رضایت اکثریت مردم، شرط متحقق و اتمام حجت بر امام معصوم (ع) است که حتما باید زمامداری را بپذیرد.

[654] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 3.

[655] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 131.

[656] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 33.

[657] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[658] آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی - کیهان، 7 / 1 / 79.

[659] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 5.

[660] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 210 ، 205 ، 126 ، 109 ، 92 ، 68 ، 33 ، 22 و نامه‌های 53 ، 34 ، 27 ، 6.

[661] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 34.

[662] همان.

[663] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 45.

[664] همان.

[665] سبحانی، جعفر، معالم الحکومه الاسلامیه، امیرالمؤمنین (ع)، اصفهان، 1401، ه. ق، ص 52.

[666] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 173 «اگر رهبری و خلافت جز با حضور همه‌ی مردم انعقاد نپذیرد، هرگز راهی به سوی آن نتوان یافت». یعنی (هیچ گاه منعقد نخواهد شد).

[667] طبری، تاریخ طبری، ج 6، ص 2345 و ابن‌اثیر، ج 3 ص 198.

[668] نهج‌البلاغه نامه‌ی 53.

[669] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 173.

[670] وسائل الشیعه، ج 16، ص 136.

[671] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 216 و مطهری مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، صدرا، 1363، ص 126.

[672] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 127.

[673] غرر الحکم، ج 6، ص 296.

[674] نهج‌البلاغه، حکمت 161.

[675] نهج‌البلاغه خطبه ی 157.

[676] نهج‌البلاغه نامه‌های 33 ، 53.

[677] نهج‌البلاغه خطبه‌های 198 ، 161 ، 120 ، 106.

[678] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 43، ابن‌اثیر، ج 3، ص 176 و طبری، ص 2501.

[679] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 54.

[680] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 91.

[681] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 136.

[682] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 53 ، 52.

[683] سوره‌ی لقمان، آیه‌ی 19.

[684] سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 32.

[685] مفردات راغب، ص 404، به نقل از اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، محسن حائری، ترجمه‌ی عبدالعلی آل‌بویه لنگرودی، بنیاد نهج‌البلاغه، 1378، ص 1.

[686] سوره‌ی فرقان، آیه‌ی 67: و آنان که چون هزینه کنند اسراف نمی‌کنند و خست نمی‌ورزند، بلکه میان این دو، راه اعتدال را در پیش می‌گیرند.

[687] نهج‌البلاغه حکمت 140: «و هر کس میانه روی پیشه کند، نیازمند نگردد.».

[688] نهج‌البلاغه نامه‌ی 20: «زیاده روی را کنار بگذار و میانه‌رو باش.».

[689] غرر الحکم، ج 5، حدیث 474: «هر کس میانه‌رو باشد، هزینه‌اش سبک می‌گردد.».

[690] غرر الحکم، ج 2، حدیث 45: «خرد آن است که میانه‌رو باشی و از اسراف بپرهیزی.».

[691] غرر الحکم، ج 5، ص 225: «میانه روی با هلاکت همراه نیست.».

[692] غرر الحکم، ج 1، ص 51: «میانه روی اندک را بسیار کند.».

[693] غرر الحکم، ج 3، ص 175: «اگر خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد، میانه روی را در دل او می‌اندازد.».

[694] حائری، سید محسن، اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ترجمه‌ی عبدالعلی آل‌بویه لنگرودی، بنیاد نهج‌البلاغه، 1378، ص 3.

[695] غرر الحکم، ج 3، ص 192.

[696] حائری، سید محسن، اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه،، ترجمه عبدالعلی آل‌بویه لنگرودی - بنیاد نهج‌البلاغه، 1378، ص 3.

[697] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 185.

[698] سوره احزاب، آیه‌ی 72.

[699] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 167. «خدا را در نظر بگیرید در حق بندگانش و بلادش، زیرا که شما حتی در حق سرزمین‌ها و چارپایان نیز مسئولید، اگر خیری دیدید، آن را بگیرید و اگر شری دیدید آن را واگذارید.».

[700] حائری، سید محسن، اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ترجمه‌ی عبدالعلی آل‌بویه لنگرودی، بنیاد نهج‌البلاغه، 1378، ص 8.

[701] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 185.

[702] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 154.

[703] یا داوود انک نعم العبد لولا انک تأکل من بیت‌المال و لا تعمل بیدک شیئا، اصول کافی، ج 5، ص 75.

[704] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 160.

[705] کلینی، اصول کافی، ج 5، ص 75.

[706] سوره‌ی نحل، آیه‌ی 76.

[707] کلینی، اصول کافی، ج 5، ص 75.

[708] ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 2، ص 8 «الداعی بلا عمل کالرامی بلاوتر.».

[709] شرح ابن ابی‌الحدید، ج 19، ص 58: «آن کس که عملش او را به جایی نرساند، حسب و نسبش او را به جایی نخواهد رساند.».

[710] نهج‌البلاغه نامه‌ی 53.

[711] نهج‌البلاغه خطبه 142.

[712] حائری، سید محسن، اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ترجمه‌ی عبدالعلی آل‌بویه لنگرودی، بنیاد نهج‌البلاغه، 1378، ص 32.

[713] نهج‌البلاغه حکمت 109.

[714] ابن ابی‌الحدید، ج 20، ص 304.

[715] نهج‌البلاغه حکمت 421، و خطبه‌ی 91.

[716] شرایع الاسلام، ج 2، ص 791، و اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ص 38.

[717] حائری، سید محسن، اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ترجمه‌ی عبدالعلی آل‌بویه لنگرودی، بنیاد نهج‌البلاغه، 1378، ص 39.

[718] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 127.

[719] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 126.

[720] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 196.

[721] سوره قصص، آیه‌ی 77: «در آنچه که خداوند به تو ارزانی داشته سرای آخرت را بجوی و بهره‌ی خویش را از دنیا فراموش مکن.».

[722] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 103، فراز 6.

[723] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 23.

[724] حائری، اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ص 42.

[725] سوره‌ی توبه، آیه‌ی 34.

[726] سخنان قصار 147، فراز 6.

[727] ابن ابی‌الحدید، ج 20، ص 335.

[728] نهج‌البلاغه حکمت 123.

[729] نهج‌البلاغه حکمت‌های 118 و 147 «و المال تنقصه النقمه»، تنقص مضارع باب افعال.

[730] تهذیب، الاحکام، بی‌تا، ج 16، ص 131.

[731] «لله آباوکم فقدموا بعضا یکن لکم قرضا و لا تخلفوا کلا فیکون فرضا علیکم.»، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 194.

[732] سوره‌ی حدید، آیه‌ی 11.

[733] سوره‌ی تغابن، آیه‌ی 17.

[734] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 182.

[735] نهج‌البلاغه، حکمت 32.

[736] نهج‌البلاغه نامه‌ی 53.

[737] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[738] حائری، اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ص 53.

[739] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 234 و حکمت 320.

[740] حائری، اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ص 65.

[741] کفرادی، عوض محمود، سیاسة الانفاق العام، چاپ قاهره، ص 79، به نقل از اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، ص 66.

[742] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 126 ، 127 و 196.

[743] نهج‌البلاغه نامه‌ی 25.

[744] نهج‌البلاغه حکمت 468 و نامه 25.

[745] نهج‌البلاغه نامه‌ی 53.

[746] نهج‌البلاغه نامه‌ی 25.

[747] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53: «ولیکن البیع سمحا بموازین عدل و اسعار لا تجحف بالفریقین من البائع و المبتاع.»، برای اطلاع بیشتر از سیاست‌های مالی حضرت به کتاب اندیشه‌های اقتصادی در نهج‌البلاغه، صص 67 - 78 مراجعه شود.

[748] ثقفی، ابراهیم بن هلال، الغارات، دار الکتاب، بی‌تا، ص 65.

[749] بابازاده، علی‌اکبر، سیمای حکومتی علی (ع)، انتشارات انصاریان، سال 1378، ص 73.

[750] شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج 9، ص 15 «از این سفیهان بنی‌امیه که بر آبروی مسلمانان و پوست و اموالشان مسلط ساخته‌ای جلوگیری نمی‌کنی؟ سوگند به خدا هرگاه یکی از این کارگزاران تو بر روی زمین ستمی روا دارد، تو با وی در این عمل ستمگرانه سهیم خواهی بود!!».

[751] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 45: «فاتق الله یابن حنیف و لتکفف أقراصک، لیکون من النار خلاصک».

[752] نهج‌البلاغه نامه‌های 20 و 21 «فدع الأسراف مقتصدا و اذکر فی الیوم غدا...».

[753] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 200، و نامه‌ی 40.

[754] رک: فصل اول، بخش فرهنگ و قدرت نظامی.

[755] برای مطالعه بیشتر در این زمینه به منابع زیر مراجعه گردد: الاستراتیجیة العسکریة عند الامام علی علیه‌السلام، محمد بستانی، ناشر سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج، جهاد از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، عباسعلی عمید زنجانی، ناشر وزارت ارشاد اسلامی، جهاد در اسلام، محمدتقی جعفری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سیاست نظامی امام علی علیه‌السلام، اصغر قائدان، نشر فروزان، تفکر سیاسی و دفاعی بسیج با نگرشی در نهج‌البلاغه، منصوری لاریجانی، سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج، درس‌هایی از نهج‌البلاغه (فرمان امام علی علیه‌السلام به مالک اشتر)، فاضل لنکرانی، نشر شکوری.

[756] «الا و قد امرنی الله بقتال اهل البغی و النکث و الفساد فی الارض فاما الناکثون فقد قاتلت و اما القاسطون فقد جاهدت و اما المارقة فقد دوخت.»، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 192، فرازهای 112 و 13.

[757] جعفری، محمدتقی، جهاد در اسلام، نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 55.

[758] همان، ص 53.

[759] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 3.

[760] نهج‌البلاغه حکمت 254 و تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 210.

[761] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 5.

[762] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 151.

[763] نهج‌البلاغه خطبه‌ی 173.

[764] نهج‌البلاغه نامه‌ی 36.

[765] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 131: «اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی منا منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومین من عبادک و تقام المعطلة من حدودک».

[766] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 54: «فوالله ما ابالی؛ دخلت الی الموت أو خرج الموت الی و اما قولکم شکا فی اهل الشام! فو الله ما دفعت الحرب یوما الا و انأ اطمع أن تلحق بی‌طائفة فتهتدی بی، و تعشو الی ضوئی، و ذلک احب الی من أن اقتلها علی ضلالها، و أن کانت تبوء بآثامها».

[767] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[768] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53 و بستانی، محمد، الاستراتیجیه العسکریة عند الامام علی (ع)، ترجمه‌ی علی اکبری، سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج، 1378، ص 35.

[769] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 298.

[770] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 298.

[771] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 384.

[772] نهج‌البلاغه، همان.

[773] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 136 ، 131 ، 24 ، 6 ، 3 و نامه‌های 31 و 53.

[774] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 131 و جهاد از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، عمید زنجانی، وزارت ارشاد اسلامی، 1363، ص 59.

[775] نهج‌البلاغه، نامه‌های 17 و 45.

[776] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 54 و جهاد از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، عمید زنجانی، وزارت ارشاد اسلامی، 1363، ص 65.

[777] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 51 و سوره‌ی مائده، آیه‌ی 6.

[778] نهج‌البلاغه و جهاد از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، عمید زنجانی، وزارت ارشاد اسلامی، 1363،ص 67.

[779] همان.

[780] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 10.

[781] ر ک فصل اول، مبحث فرهنگ و استراتژی.

[782] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 124 و 66.

[783] جعفری، محمدتقی، جهاد در اسلام، نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 82.

[784] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 124 و 66.

[785] بستانی، محمد، الاستراتیجیه العسکریه عند الامام علی علیه‌السلام، ترجمه‌ی علی اکبری، سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج، 1378، ص 243.

[786] نهج‌البلاغه، خطبه ی 124.

[787] جعفری، محمدتقی، شرح و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 22، ص 55.

[788] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 124.

[789] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 169.

[790] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 124 ، 66.

[791] جعفری، محمدتقی، جهاد در اسلام، ص 70.

[792] ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 5، ص 176.

[793] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 66.

[794] جعفری، محمدتقی، شرح و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 11، ص 82.

[795] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 66.

[796] همان.

[797] همان.

[798] سوره‌ی انفال، آیه‌ی 29.

[799] سوره‌ی الطلاق، آیه‌ی 65.

[800] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 11.

[801] سوره‌ی انفال، آیه‌ی 17.

[802] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 11.

[803] جعفری، محمدتقی، شرح و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 3، ص 195.

[804] نهج‌البلاغه، خطبه‌های 22 و 27.

[805] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب بن جعفر، تاریخ یعقوبی، ترجمه‌ی آیتی، نشر علمی فرهنگی، ج 2، ص 80.

[806] نهج‌البلاغه، نامه‌های 14 و 47 و وقعه صفین، نضربن مزاحم منقری، ص 123.

[807] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، لبنان، دار القلم، 1408، ص 65.

[808] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 11.

[809] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16.

[810] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 24.

[811] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 53.

[812] جعفری، محمدتقی، شرح و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 5، ص 39.

[813] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 136 «اریدکم لله و انتم تریدوننی لانفسکم.».

[814] جعفری، محمد تقی، شرح و تفسیر نهج‌البلاغه،ج 3، ص 39.

[815] نبوغ امام.

[816] مطهری، مرتضی، حماسه حسینی ج 1، صدرا، 1368، ص 148.

[817] مطهری، مرتضی، انسان کامل، صدرا، 1368، ص 52.

[818] مطهری، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، صدرا، 1368، ص 27.

[819] همان، ص 20 به بعد.

[820] وجود جامع و کامل.

[821] همان، ص 30.

[822] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 93.

[823] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 189.

[824] همان.

[825] نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.

[826] سخنرانی رهبر معظم انقلاب در مشهد، 12 / 12 / 80، روزنامه جمهوری اسلامی، 13 / 12 / 80.

[827] جرج، جرداق، صدای عدالت انسانی، هادی خسروشاهی، ناشر خرم، ج 5، ص 1375 ، 402.

[828] ر ک: اصل اول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

[829] نیل پستمن، زندگی در عیش، مردن در خوشی، مترجم صادقی، ناشر اطلاعات، تهران، 1375، ص 103.

[830] Globalization.

[831] «ان المبتدعات المشبهات هن المهلکات الا ما حفظ الله منها... فاعطوه طاعتکم غیر ملومه و لا مستکره بها.» نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 169.

[832] امام خمینی (ره)، صحیفه نور، جلد 10، ص 58.

[833] خامنه‌ای، سیدعلی، رهبر معظم انقلاب اسلامی، کوثر ولایت، سپاه پاسداران، 1379، ص 2.

[834] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 190.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه