سلسله مباحث اعتقادی (الهیات در نهج البلاغه) صفحه 41

صفحه 41

در خطبه 186 آمده است:

سَبَقَ الأوقات کونُه، و العَدَمَ وُجُودُه، و الإبتداءَ أزَلُه؛

هستی اش از زمان ها سبقت گرفت، و وجودش از عَدَم (و نیستی) پیش افتاد، و اَزلیّت او را آغازی نیست.

در همین خطبه می خوانیم:

و لَامْتَنَعَ مِنَ الأزَلِ مَعناه؛

(اگر ذات خدا تفاوت پذیرد و کُنه اوتجزیه یابد) [در این صورت] (نمی شود در) معنایش ازلیّت را لحاظ کرد.

و نیز در همین خطبه آمده است:

لَم یَکُن مِن قَبل ذلک کائناً، و لو کانَ قَدیماً لَکان إلهاً ثانیاً؛ لایُقالُ: کانَ بَعد أنْ لَم یَکُن، فَتَجْری عَلیه الصِّفات المُحْدَثات، و لایَکُون بَینها و بَینه فَصلٌ و لا لَه عَلیها فَضلٌ؛ فَیَسْتَوی الصَّانعُ و المَصنُوعُ، و یَتَکافأ المُبْتَدع و البَدیع؛

پیش از آن، هستی ای نبود؛ و اگر قدیمی می بود خدای دیگری می شد. نمی توان گفت او (همانند کائنات) پس از نبودن هستی یافت؛ زیرا [با این سخن] صفات آفریده ها بر خدا جریان می یابد و میان آنها و خدا فصل [و تمایزی] پدیدار نمی گردد و خدا را بر مخلوقاتش برتری نبود، و در نتیجه صانع و مصنوع برابر و آفریده شده و آفریننده در یک سطح قرار می گرفت.

بسیاری از این جملات به نوعی تقریر و با (نحوه ای از تبیین) مُثبِت حضرت حق، و انیکه: (ازلیّت خاص ذات اقدس اوست) می باشند.

تبیین اول مدعا:

امام فرمود: «و بِمُحدَث خَلْقِه عَلی اَزلیَّتِه».

حدوثِ خلق، بیانگر ازلیّت حضرت حق است. این مطلب، که موجودات، حادث اند مفروغ عنه است.

البته آنچه در روایات مطرح است، همان حدوث حقیقی است، به معنای مسبوق به عدم واقعی خودش، نه حدوث ذاتی که در کتب فلسفی مطرح است و اصطلاحی است که تاریخ پیدایش آن مشخص می باشد. این حدوث ذاتی - که در فلسفه مطرح است - بحث جدیدی است که در منابع گذشته، یافت نمی شود. و با آوردن چند جمله از قدما و توجیهاتی می خواهند آن را به گونه ای بر حدوثی که در روایات آمده است تطبیق بدهند، که بحث مفصل و خاص خودش را دارد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه