سلسله مباحث اعتقادی (الهیات در نهج البلاغه) صفحه 44

صفحه 44

و تقریر سومی هم در ارتباط با این جمله در شروح آمده است، و آن این است که: «و مَن حَدَّه فَقد عَدَّه» ؛ أی جعله وسیلهً للعدِّ، یعنی این محدود ساختن وسیله می شود برای اینکه معدودات به او شمرده شود، و این تقریر دوری است.

به نظر می رسد تقریر اول که از ابن میثم است برای تثبیت مطلب روشن تر باشد از تقریر دوم که از ابن ابی الحدید است.

هر دو تقریر به نظر درست می رسد، وقتی خدا در شمار معدودات قرار گرفت با بقیه معدودات فرقی ندارد و حادث می شود، پس نمی تواند ازلی باشد. تقریر دیگر این بود که خودش معدود شد، چون محدود شد، واحد عددی گشت که لازمه واحد عددی این است که حادث و معلول باشد. و با ازلیّت سازگار نیست. هر دو با حدوث ملازم است و در نتیجه هر دو با ازلیّت تضاد دارد.

تبیین سوم:

امام علیه السلام در این جمله که: «لیس لاوّلیته ابتداء» می فرماید:

(برای اولیّتش ابتداء نیست) یعنی وقتی گفته می شود «هو الاول» معنایش این نیست که نسبت به بقیه چیزها مقدم است، بلکه معنایش این است که ابتداء ندارد و ازلی است.

و جمله «و لا لازلیّته انقضاء» ، بیانِ خود مدّعاست؛ یعنی اینکه ذات مقدس ازلی است، این ازلیّتش، انتهاء ندارد.

تعبیر اول به این جهت توجه می دهد که «اول» به معنای اوّلِ اول ها نیست، بلکه یعنی اوّل ندارد. «و لا لازلیّته انقضاء» (و برای ازلیّتش نهایتی و انقضائی نیست) یعنی این وصف ازلیّت، برای اوست؛ «هو الاول و لم یزل، و الباقی بلا أجل» (اوست که اول است و لم یزل است وباقی است و انتهایی برای او نیست).

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه