سلسله مباحث اعتقادی (الهیات در نهج البلاغه) صفحه 62

صفحه 62

آنچه در روایات و خطب و مدارک وحیانی آمده است به همان معنای لغوی متفاهمی است که همه عقلا داشته اند و اصطلاحات فلاسفه بعدها پدید آمد و بر مدارک وحیانی تحمیل شد.

باری، امام علی علیه السلام در خطبه 101 می فرماید:

الأوَّل قَبل کُلِّ أوَّل و الآخر بَعدَ کُلِّ آخر؛

(یعنی حضرت حق ازلی و ابدی است) اول است قبل از هر اولی؛ یعنی ابتدایی برای او نیست و ازلی است.

و الآخر بَعدَ کُلِّ آخر؛ هرچیزی که غیر ذات مقدس حضرت حق است، برای او آخری است و فناپذیر است. موجودات پس از خلقت، اگر ابدی هم باشند، ولی قابلیّت فنا را دارند و فنای آنها ممکن است. با توجه به این فرض، دارای آخر می شوند ولی ذات مقدس حضرت حق آخر است، بارها یادآوری شد که: هو الأوّل و الاخر ؛ یعنی اول و آخر ندارد. اول و آخری که در غیرذات مقدس حضرت حق مطرح است، درباره خدا مطرح نیست؛ او اول است، یعنی ابتداء ندارد و ازلی است، و آخر است یعنی ابدی است.

آن گاه می فرماید: «بأوَّلیَّتِه وَجبَ اَن لا أوَّل له و بآخریَّتِه وَجبَ اَن لاآخر له» به اینکه حضرت حق اول است، ایجاب می کند که اول نداشته باشد؛ زیرا وقتی که فرض شده او اول است یعنی معلول نیست، و هر آنچه که هست وابسته به اوست و او خود وابسته به چیزی نیست. معلول که نشد ابتدا ندارد و اولی برای او نیست. چون اگر ابتداء داشته باشد باید معلول باشد. (پدیده، بدون پدیدآورنده، امکان ندارد) هر ممکنی، ابتداء دارد ولی حضرت حق که اول است ابتداء ندارد. بنابراین اولیت حضرت حق، یعنی همان ازلیّت او، لازمه مصنوع نبودنش وجوبِ وجود است؛ یعنی وجود بی ابتدا و بی انتها که در جمله بعد بیان می شود.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه