نقدی بر حدیث اصحابی کالنجوم‌ صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

اهل سنّت بر اين اعتقادند كه خداي سبحان و رسول گرامي او، اصحاب را تزكيه و پاك گردانده و همه آنها را عادل قرار داده اند و بايد بر همين مبنا حركت كرد و هر آنچه را كه صحابه مخالف و منافي نصوص صريح قرآن و سنّت انجام داده اند، به تأويل برد و توجيه كرد. آنان در اين ادعا، به آياتي از قرآن كريم و رواياتي كه در كتب خود از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در فضيلت صحابه نقل كرده اند، استناد جسته اند و يكي از معروفترين احاديثي كه بدان متمسك شده اند، حديث «اَصحابِي كَالنُّجوم، بِايّهم اِقتَدَيتُم اِهتَدَيتُم» است. در اين مقاله، نخست، ديدگاههاي رجال نامي و علماي معروف اهل سنت را درباره حديث «نجوم» يادآور مي شويم و سپس به ذكر نقدهاي آن پرداخته و آنگاه راويان آن را مورد ارزيابي قرار مي دهيم؛ و در پايان، مروري گذرا بر شرح حالات صحابه اي كه مشمول حديث مزبور هستند، خواهيم داشت.

معناي لغوي «اصحاب»

در آغاز و براي ورود به بحث، معناي لغوي «صُحبة» را يادآور مي شويم؛ صُحبه در لغت، معاشرت و ملازمت است [1] و جمع اسم فاعل آن، صَحْب و اصحاب و صحابه مي آيد. راغب، در «مفردات» مي گويد: «در عرف، جز به كسي كه ملازمت او زياد باشد، صاحب گفته نمي شود». [2] بنابراين، صاحب و يار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آنگونه كه اقتضاي كلمه، از نظر لغت است، كسي است كه با آن حضرت معاشرت و ملازمت داشته است. چنين شخصي، مسلمان بوده يا كافر، شايسته يا تبهكار، مؤمن يا منافق، تفاوتي ندارد؛ زيرا اصلِ در اين اطلاق، آنگونه كه فيّومي نيز گفته است، «كسي است كه با او [يعني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم] مجالستي داشته و يا او را ديده است». [3] .

معناي اصطلاحي «صحابي»

اصوليان و محدّثان اتفاق نظر دارند كه نام «صحابي» تنها بر فرد مسلمان اطلاق مي شود. در تعريف صحابي گفته هاي متفاوتي وجود دارد؛ آنچه اصوليان معتبر مي دانند اين است كه: «صحابي كسي است كه با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مجالستي طولاني داشته و از او پيروي كرده و اوامر و دستورات الهي را از او أخذ نموده است؛ بر خلاف كسي كه تنها آهنگ وي نموده، بي آنكه فضيلت مجالست و ملازمت و پيروي از آن حضرت را دارا باشد». غالب محدّثان بر اين عقيده اند كه: «هر مسلماني كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را ديده باشد» صحابي است. [4] . و گفته شده: «كسي كه زمان آن حضرت را درك كند، صحابي است؛ هر چند او را نبيند». [5] . و برخي گفته اند: «صحابي كسي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را در حالي كه بدو ايمان داشته، ملاقات مي نموده و سرانجام نيز بر ايمان و اسلام از دنيا رفته است؛ هر چند در اين ميان از دين برگشته باشد». [6] البته در اين خصوص، نظرات ديگري نيز وجود دارد كه از اهميّت چنداني برخوردار نيست. بحث درباره حديثِ «نجوم» را پي مي گيريم؛ اين حديث به عبارات گوناگوني نقل شده است كه در اينجا تنها به دو مورد آن اشاره مي كنيم: 1 ـ قال الحافظ شمس الدين محمد السخاوي، قال البيهقي في كتابه (المدخل) عن حديث سليمان بن أبي كريمة، عن جويبر، عن ضحاك، عن ابن عباس، قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: «مهما أوتيتم من كتاب الله فالعلم به لاعذر لأحد في تركه، فان لم يكن في كتاب الله فبسنةٍ منّي ماضية، فإن لم تكن سنّة منّي، فما قال اصحابي، إن أصحابي بمنزلة النجوم في السماء، فايّما أخذتم به اهتديتم، واختلاف امّتي رحمة». [7] . 2 ـ رواه القضاعي في «مسند شهاب» و قال أنبأنا ابوالفتح منصور بن علي الأنماطي، أنبأ أبومحمد الحسن بن وثيق، أنبأ وهب بن جرير بن حازم عن أبيه عن الأعمش، عن أبي صالح، عن أبي هريرة، عن النبي صلي الله عليه وسلم، قال: «مثل أصحابي مثل النجوم، من اقتدي بشي ءٍ منها اهتدي». قبل از اينكه حديث «نجوم» را مورد بررسي قرار دهيم، يادآوري مي كنيم كه مسلمانان، در ديدگاهشان نسبت به صحابه، و ويژگيهاي آنان از جنبه عدالت و غير عدالت، بر سه دسته اند: گروه نخست، كساني اند كه همه صحابه را كافر مي دانند؛ مانند فرقه «كامليه» و نيز كساني كه در مسئله غلوّ، انديشه اي مانند آنان دارند [8] . گروه دوم، كساني هستند كه همه صحابه را عادل مي شمرند و جايز نمي دانند كه كسي روايات آنها را تكذيب كند، و معتقدند كه اين لياقت، به سبب همنشيني با رسول خدا ـ ص ـ در ايشان پديد آمده است... مُزَني مي گويد: «كلهم ثقة مؤتمن» [9] خطيب مي گويد: «عدالة الصحابة ثابتة معلومة...» [10] ابن حزم گفته است: «الصحابة كلهم من اهل الجنّة قطعاً» [11] و ابن عبدالبر [12] وابن اثير [13] و غزالي [14] و ديگران نيز به اين موضوع تصريح كرده اند. برخي مانند ابن حجر _در «الاصابة»_، بر اين معنا ادعاي اجماع كرده اند، ولي آنچه كه جمعي از بزرگان آنان بدان تصريح كرده اند، اين گفته را رد مي كند. حاجب گفته است: «اكثريت، به عدالت صحابه اعتقاد دارند؛ و گفته شده آنان مانند غير صحابه اند؛ و معتزله گفته اند صحابه عادلند مگر كساني كه با علي عليه السلام سرجنگ داشته اند» [15] . اما گروه سوم؛ جمعي از بزرگان اهل سنّت مانند سعد تفتازاني [16] و مازري _شارح «برهان»_، [17] و ابن عماد حنبلي [18] و شوكاني [19] و ديگران... و از متأخّران، شيخ محمود ابوريّه [20] ، و شيخ محمد عبده [21] ، و سيد محمد بن عقيل العلوي [22] و سيد محمد رشيد رضا [23] ، و شيخ مقبلي [24] ، و شيخ مصطفي صادق الرافعي [25] و... بر اين عقيده اند كه صحابه بر كنارِ از خطا و اشتباه نيستند و در ميان آنان افرادي عادل و غير عادل وجود دارد، و اين دقيقاً همان ديدگاه شيعه است. پس دسته اخير، گروهي ميانه رو هستند و اتفاق نظر دارند كه صحابه نيز مانند ساير مردم، داراي افرادي عادل و فاسق و مؤمن و منافق اند و همنشيني و مصاحبت با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، هر چند براي آنان افتخار است، ولي به تنهايي نمي تواند موجب بر كناري آنان از خطا و اشتباه شود و زشتيها را از آنان نفي كند. قرآن مجيد نيز در موارد زيادي از صحابه اي كه جنبه نفاق داشته اند، ياد كرده است و همچنين روايات زيادي از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در مذمّت و نكوهش آنان وجود دارد كه در مبحث بررسي حالات صحابه به آن خواهيم پرداخت.

حديث نجوم، در نگاه پيشوايان اهل سنت

اينك ببينم ائمه حديث اهل سنّت و بزرگان آنان در خصوص حديث «نجوم» چه مي گويند: احمد بن حنبل (م 241 ه.): وي رئيس مذهب حنبلي است كه ذهبي درباره او مي گويد: «شيخ الاسلام، سيد المسلمين في عصره، الحافظ الحجة...». حالات وي در معاجم رجالي مانند تاريخ بغداد، حلية الاولياء، طبقات شافعيه، تذكرة الحفاظ، وفيات الأعيان، شذرات الذهب، والنجوم الزاهرة آمده است. وي، حديث «نجوم» را حديثي غير صحيح مي داند و عده اي، از جمله ابن اميرالحاج در كتاب خود "التقرير و التحبير" و ابن قدامه در «المنتخب» و صاحب «التيسير في شرح التحرير» [26] ، نظر او _احمد بن حنبل_ را آورده اند. المزني، شاگرد شافعي، (م 264 ه.): ارباب معاجم، از جمله صاحبان وفيات الأعيان، مرآة الجنان، طبقات شافعيّه، العبر و حسن المحاضرة، از او ياد كرده اند. يافعي درباره او مي گويد: «الفقيه ابوابراهيم... كان زاهداً عابداً مجتهداً...» و شافعي او را ناصردين خود تلقي كرده است. مزني، حديث «نجوم» را صحيح نمي داند. ما نظريه او را درباره حديث ياد شده، از اين سخن ابن عبدالبرّ دريافته ايم كه مي گويد: قال المزني،رحمه الله في قول رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم «اصحابي كالنجوم»: «ان صحّ هذا الخبر [أي حديث النجوم] فمعناه في مانقلوا عنه و شهدوا به عليه...» و جمله «إن صحّ هذا الخبر» در اين كلام، نقطه مورد نظر ماست و اين مطلب، حاكي از آن است كه مزني در صحت حديث «نجوم» ترديد داشته و صحت آن براي وي محرز نبوده است. شاگرد نامدار شافعي در ادامه مي افزايد: «وامّا ما قالوا فيه برأيهم، فلو كان عند انفسهم كذلك، ما خطّأ بعضهم بعضاً ولا أنكر بعضهم علي بعضٍ ولارجع منهم احد الي قول صاحبه... فتدبّر» [27] . ناصرالدين آلباني (معاصر)، ضمن ردّ معنايي كه مزني در اين جمله از الفاظِ حديث عنوان كرده است، مي گويد: «الظاهر من الفاظ الحديث خلاف المعني الذي حمله عليه المزني، بل المراد ما قالوا برأيهم و عليه يكون معني الحديث دليلاً آخر علي أن الحديث موضوع، وليس من كلامه صلي الله عليه و آله و سلم اذاً كيف يسوغ لنا ان نتصور ان النبي صلي الله عليه و آله و سلم يجيز لنا ان نقتدي بكل رجلٍ من الصحابة، مع ان فيهم العالم، والمتوسط في العلم، ومن هو دون ذلك...». ابوبكر بزّار (م 292 ه.): در ميان معاجم رجالي كه شرح حال بزار را آورده اند مي توان به تاريخ الخطيب، تذكرة الحفاظ، شذرات الذهب، تاريخ اصبهان و ميزان الاعتدال اشاره كرد. بزّار، حديث «نجوم» را مورد قدح و خدشه قرار داده و وجوه ضعف آن را بيان داشته است. عين عبارت ابن عبدالبر در اين زمينه اين است: حدثنا ابوالحسن بن محمد بن ايوب الرقي؛ قال قال لنا ابوبكر احمد بن عمرو بن عبدالخالق البزّار: سألتم عما يروي عن النبي ـ ص ـ مما في ايدي العامة يروونه عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم أنه قال: «اصحابي كمثل النجوم ـ أو كالنجوم ـ فبأيها اقتدوا اهتدوا». قال: «وهذا كلام لايصح عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم، رواه عبدالرحيم بن زيد العمّي عن ابيه عن سعد بن مسيّب عن ابي عمر عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم و ربما رواه عبدالرحيم عن ابيه عن ابن عمر، وانما اتي ضعف هذالحديث من قبل عبدالرحيم بن زيد، لأن اهل العلم قدسكتوا عن الرواية لحديثه» [28] . و بدين سان، وجه قدح «حديث نجوم» در سخن بزّار، به وضوح به چشم مي خورد. ابن عدي (م 365 ه.): او مورد مدح و ستايش بسيار ارباب معاجم است؛ از آن جمله: تذكرة الحفاظ، شذرات الذهب و مرآة الجنان. سمعاني درباره وي مي گويد: «كان حافظاً متقناً لم يكن في زمنه مثله» و حمزة بن يوسف سهمي مي گويد: «از دارقطني خواستم تا كتابي درباره محدّثان ضعيف بنگارد، وي در پاسخ من گفت: مگر كتاب ابن عدي در اختيار تو نيست؟». ابن عدي، معروف به ابن قطان، حديث «نجوم» را در كتاب خود (الكامل) كه موضوع آن كتاب معرفي محدثان ضعيف و جعليات آنهاست، در شرح حال «جعفر بن عبدالواحد هاشمي قاضي» و «حمزه جَزَري نصيبي» آورده است كه در مباحث آينده، در سخنان زين عراقي بدان اشاره خواهيم كرد. وي با خدشه در رجال اسانيد حديث «نجوم» از جمله «حمزه نصيبي» كه در زمره ضعفاي محدّثان است، سند اين حديث را مورد قدح قرار داده است. ابوالحسن دارقطني (م 385 ه.): وي از بزرگان محدثان است و در تذكرة الحفاظ، وفيات الأعيان، المختصر، تاريخ الخطيب و كتب ديگر از او ياد شده؛ از جمله، ابن كثير درباره او مي گويد: «وكان فريد عصره و نسيج وحده و امام دهره». دارقطني، حديث «اصحابي كالنجوم» را در كتاب خود (غرائب مالك) نقل كرده و آن را روايتي ضعيف دانسته است؛ و اين مطلب را ابن حجر عسقلاني از وي نقل كرده است [29] . ابن حزم (م 456 ه.): شرح حال وي در كتابهاي نفح الطيب، العبر، وفيات الأعيان، تاج العروس ولسان الميزان آمده است. او (ابن حزم) حديث «نجوم» را تكذيب نموده و حكم به بطلان آن كرده است و آن را حديثي جعلي تلقي نموده است؛ اين موضوع را گروهي از جمله ابوحيّان از وي آورده اند. ابوحيّان هنگامي كه به نقل حديث مي پردازد، چنين مي گويد: «قال الحافظ ابو محمد علي بن احمد بن حزم في رسالته (ابطال الرأي والقياس والاستحسان والتعليل والتقليد)، وهذا [أي حديث النجوم] خبر مكذوبٌ موضوعٌ باطلٌ لم يصح قط» [30] . بيهقي (م 458 ه.): حالات وي در شذرات الذهب، طبقات الشافعية، العبر، النجوم الزاهرة، وفيات الأعيان و تذكرة الحفاظ نقل شده؛ ابن تغري بردي [31] ، درباره او گفته است: «احمد بن حسين بن علي بن عبدالله الحافظ ابوبكر البيهقي كان أوحد زمانه في الحديث والفقه». آنگونه كه ابن حجر عسقلاني از او نقل كرده است، وي در كتاب خود (المدخل) حديث «اصحابي كالنجوم» را حديثي ضعيف دانسته است. [32] . ابن عبدالبر (م 463 ه.): شرح حالات وي در اغلب كتب تراجم مانند وفيات الأعيان، مرآة الجنان، المختصر، تذكرة الحفاظ و... وجود دارد. ذهبي، در ميزان الاعتدال درباره او گفته است: «الامام شيخ الاسلام حافظ المغرب» وابن حزم مي گويد: «لا اعلم في الكلام علي فقه الحديث مثله اصلاً». وي درباره حديث «نجوم» چنين مي گويد: قدروي ابوشهاب الحناط، عن حمزة الجزري، عن نافع، عن ابن عمر، قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «اصحابي مثل النجوم فايهم اخذتم بقوله اهتديتم» وهذا إسناد لايصح، ولايرويه عن نافع، من يحتج به. وي در اين روايت، إسنادي غير از آنچه كه بزّار از سلام بن سليم نقل كرده، آورده است به اين عبارت: «حدثنا الحارث بن غصين، عن الأعمش، عن ابي سفيان، عن جابر؛ قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم». قال ابوعمرو: هذا إسناد لاتقوم به حجّة، لأن الحارث بن غصين مجهولٌ» [33] . بنابراين، وي با ايراد خدشه در حارث بن غصين به عنوان يكي از رجال سند، جنبه سندي روايت را مخدوش دانسته است. ابن عساكر (م 571 ه.): در كتب رجال از وي با احترام فراوان ياد شده است؛ از جمله در معجم الادباء، وفيات الأعيان، تذكرة الحفاظ، دول الاسلام، مرآة الجنان، طبقات الشافعية، المختصر في اخبار البشرو جامع مسانيد ابي حنيفة. يافعي درباره ابن عساكر مي گويد: «الفقيه الامام المحدث البارع». وي (ابن عساكر) آنگونه كه در گفته مناوي آمده و بعداً نقل خواهد شد، با صراحت كامل، ضعف حديث «اصحابي كالنجوم» را يادآور شده است. ابن جوزي (م 597 ه): حالات او با مدح و ثنا در تاريخ ابن كثير، وفيات الأعيان، تتمة المختصر، الاعلام و... آمده است. ابن خلكان درباره وي گفته است: «ابوالفرج عبدالرحمان بن ابي الحسن... بن محمد بن جعفر الجوزي الفقيه الحنبلي كان علامة عصره». ابن جوزي در زمينه حديث «نجوم» مي گويد: روي نعيم بن حماد؛ قال: حدثنا عبدالرحيم بن زيدالعمّي عن ابيه عن سعيد بن المسيب، عن عمر بن الخطاب، قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «سألت ربي فيما يختلف فيه اصحابي من بعدي، فأوحي اليّ يا محمد، ان اصحابك عندي بمنزلة النجوم في السماء بعضها أضوأ من بعض، فمن اخذ بشي ءٍ مما عليه من اختلافهم فهو علي هدي». و در ادامه مي افزايد: صحت اين روايت، از ناحيه دو راوي، محل ترديد است و لذا قابل اعتنا نيست؛ يكي نعيم بن حماد كه مورد قدح و خدش است، و ديگري عبدالرحيم بن زيد عمّي كه يحيي بن معين درباره او گفته است: «عبدالرحيم فردي كذّاب و دروغگو است» [34] . ابن دحيه (م 632 ه.): حالات وي در كتب تراجم مانند بغية الوعاة، شرح المواهب الّلدنية، وفيات الاعيان، حسن المحاضرة و نفح الطيب با احترام ياد شده است. سيوطي در «حسن المحاضرة» درباره او گفته است: «الامام العلامة الحافظ الكبير كان بصيراً بالحديث و...». ابن دحيه، در حديث «نجوم» خدشه وارد ساخته و صحت آن را نفي كرده است. عين عبارات او به نقل زين عراقي در اين خصوص، اين گونه است: قال ابن دحية: «وقد ذكرت حديث اصحابي كالنجوم، حديث لايصح» [35] . ابو حيان اندلسي (م 745 ه.): او در كتبي مانند الدرر الكامنة في اعيان المأة الثامنة، الوافي بالوفيات، بغية الوعاة، البدر الطالع، طبقات القراء، نفح الطيب، طبقات الشافعية، النجوم الزاهرة و... مورد ستايش قرار گرفته است. ابن عماد، درباره او مي گويد: «الامام اثير الدين ابو حيّان، نحوي عصره، و لغويه و مفسره و محدّثه و...». وي درباره حديث «نجوم» تحقيقي جالب دارد كه به سبب سودمند بودن آن، به نقل گوشه هايي از آن مي پردازيم. او ابتدا مطلب زير را از زمخشري نقل مي كند: قال الزمخشري: فان قلت، كيف كان القرآن تبياناً لكل شي ء؟ قلت: المعني انه بين كل من امور الدين حيث كان نصاً علي بعضها و إحالة علي السنة، حيث امر باتباع رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و طاعته، وقال: «ماينطق عن الهوي» و قد رضي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم لامته اتباع اصحابه والاقتداء بآثاره في قوله: «اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم» قد اجتهدوا وقاسوا، ووطئوا طريق القياس والاجتهاد. و سپس در نقد گفته زمخشري مي افزايد: وقوله: «وقد رضي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم إلي قوله... اهتديتم» لم يقل ذلك رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و هو حديث لايصح بوجه عن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم. وي نقل مي كند كه حافظ ابو محمد بن احمد بن حزم نيز در رساله اش (ابطال الرأي والقياس) گفته است: وهذا [أي حديث النجوم] خبر مكذوب علي النبي صلي الله عليه و آله و سلم مما في ايدي العامة ترويه عن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم أنه قال: «انما مثل اصحابي كمثل النجوم ـ او كالنجوم ـ بايها اقتدوا اهتدوا» و هذا كلام لم يصح عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم و رواه عبدالرحيم بن زيد العمّي عن ابيه عن سعيد بن المسيّب عن ابن عمر عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم وانما اتي ضعف هذا الحديث من قبل عبدالرحيم، لأن اهل العلم سكتوا عن رواية حديثه. گفتني است كه ابن معين، رجاليِ معروف، درباره عبدالرحيم بن زيد عمّي، يكي از كساني كه در حديث فوق از راويان بوده، در «الموضوعات» چنين مي گويد: «عبدالرحيم بن زيد كذاب ليس بشي» و بخاري در «العفاء» گفته: «وهو [أي عبدالرحيم] متروك» و درباره حمزه جزري، راوي ديگري كه او نيز حديث را نقل كرده مي گويد: «وحمزة هذا ساقط متروك». شمس الدين ذهبي (م 748 ه.): كتب تراجم از جمله الدرر الكامنة، طبقات الشافعية، فوات الوفيات، البدر الطالع، شذرات الذهب، النجوم الزاهره، طبقات القراء و... وي را ستوده اند. ابن تغري بردي، درباره او مي گويد: «الشيخ الامام الحافظ المؤرخ صاحب التصانيف المفيدة». ذهبي، در كتاب «ميزان الاعتدال في نقد الرجال» در موارد متعددي حديث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است. از جمله در شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمي قاضي، پس از نقل گفته علماء درباره او، مي افزايد: و من بلاياه، عن وهب بن جرير عن ابيه عن الأعمش، عن ابي صالح، عن ابي هريرة، عن النبي ـ ص ـ «اصحابي كالنجوم من اقتدي بشي ءٍ منها اهتدي» [36] . و در جاي ديگر در ذكر حالات «زيد العمي» پس از نقل حديث مي گويد: «فهذا باطل [37] . تاج الدين، ابن مكتوم (م 749 ه.): ذكر حالات وي در الدرر الكامنة، حسن المحاضرة، طبقات القراء، الجوهر المضيئة في طبقات الحنفية و... با ستايش آمده است. سيوطي درباره او مي گويد: «ابن مكتوم تاج الدين ابو محمد القيسي جَمَع الفقه واللغة». وي (ابن مكتوم) نيز با استشهاد به سخنان استادش ابو حيّان كه قبلاً از او سخن به ميان آورديم، عين گفته او را درباره حديث «نجوم» از «البحر المحيط» در كتاب خود (الدرر اللقيط من البحر المحيط) نقل كرده است [38] . محيي الدين، ابن قيم جوزيه (م 751 ه.): كتب تراجم غالباً از وي ياد كرده اند؛ مانند اعلام الموقعين، الدرر الكامنة، البدر الطالع، الوافي بالوفيات، بغية الوعاة و تاريخ ابن كثير. ابن كثير درباره وي مي گويد: «في ليلة الخميس... توفي صاحبنا الشيخ الامام العلامة شمس الدين امام الجوزية و قيّمها». ايشان، حديث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است و در ردّ «مقلدين» و دلائل آنان چنين گفته است: الوجه الخامس والاربعون قولهم: يكفي في صحة التقليد الحديث المشهور: «اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم». جوابه من وجوه: احدها، أن هذا الحديث قد روي من طريق الأعمش عن ابي سفيان بن جابر، و من حديث سعيد بن المسيب عن ابن عمر، و من طريق حمزة الجزري عن نافع عن ابن عمر، ولا يثبت منها شي ءٍ. و در ادامه مي افزايد: قال ابن عبدالبر: حدثنا محمد بن ابراهيم بن سعيد، ان اباعبدالله بن مفرح حدثهم ثنا محمد بن ايوب الصموت قال، قال البزار: وامّا ما يروي عن النبي ـ ص ـ «اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم» فهذا الكلام لايصح عن النبي صلي الله عليه وسلم [39] . زين الدين عراقي (م 806 ه.): ذكر حالات وي را مي توان در همه كتب تراجم ملاحظه نمود؛ از جمله در طبقات القراء، الضّوء اللامع، البدر الطالع و شذرات الذهب. ابن عماد در حوادث سال 806 درباره وي مي گويد: «وفيها: الحافظ زين الدين عبدالرحيم بن... العراقي الشافعي حافظ العصر...». زين عراقي درباره حديث «نجوم» مي گويد: حديث «اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم» رواه الدارقطني في «الفضائل» و ابن عبدالبر في «العلم» من طريقه من حديث جابر و قال: «هذا إسناد لاتقوم به حجّة، لأن الحارث بن غصين مجهولٌ». وي، همچنين نقل مي كند كه: عبد بن حميد در «مسند» خود، آن را از روايت عبدالرحيم بن زيد عمّي از پدرش از ابن مسيّب از ابن عمر آورده است، و اظهار داشته كه بزّار درباره حديث گفته است: «منكرٌ لايصح». و ابن عدي آن را در «الكامل» از روايت حمزة بن أبي حمزة نصيبي از نافع از ابن عمر به لفظ «فايهم اخذتم بقوله، اهتديتم» آورده و گفته است: «وإسناده ضعيف من أجل حمزة فقد اتهم بالكذب». و نيز بيهقي آن را در «المدخل» از حديث عمرو، از حديث ابن عباس و به همين گونه از طريق ديگر به نحو ارسال آورده و گفته است: «متنه مشهور و أسانيده ضعيفة لم يثبت في هذا إسناد». ابن حجر عسقلاني (م 852 ه.): در تمام كتب تراجم از ابن حجر به شايستگي ياد شده است؛ از جمله در حسن المحاضرة، البدر الطالع، الضوء اللامع و شذرات الذهب. سيوطي درباره او مي گويد: «امام الحفاظ في زمانه، قاضي القضاة و...». عبارت ابن حجر در خصوص حديث «نجوم» چنين است: حديث «اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم» رواه عبد بن حميد في مسنده من طريق حمزة النصيبي عن نافع عن ابن عمر؛ و حمزة ضعيف جداً». و نيز مي گويد: حديث «اصحابي كالنجوم فبايهم اقتديتم اهتديتم» را دار قطني در «المؤلف» از روايت سلام بن سليم از حارث بن غصين از اعمش، از ابي سفيان از جابر، مرفوعاً نقل كرده و گفته است: «سلامٌ ضعيفٌ» و آن را از طريق حميد بن زيد در «غرائب مالك» از مالك، از جعفر بن محمد، از پدرش، از جابر، در اثناي حديثي نقل كرده كه در آن آمده است: «فبايّ قول اصحابي اخذتم اهتديتم، انما مثل اصحابي مثل النجوم من اخذ بنجم منها اهتدي» و گفته است: «لايثبت عن مالك، و رواته دون مالك مجهولون». و خطيب آن را در «الرواة» از مالك از طريق حسن بن مهدي عن عبدة المروزي از محمد بن احمد السكوني، از بكر بن عيسي المروزي از ابو يحيي از جميل نقل كرده و راويان آن را ضعيف دانسته است. و عبد بن حميد و دار قطني آن را در «الفضائل» از حديث حمزه جزري از نافع از ابن حمزه نقل كرده و گفته اند: «و حمزة اتّهموه بالوضع». و ابن طاهر [صاحب «قانون الموضوعات»]، آن را از روايت بشر بن حسن از زبيري، از أنس، روايت كرده است: «وبشرٌ كان متهماً ايضاً». و بيهقي آن را در «المدخل» از روايتِ جويبر از ضحاك، از ابن عباس نقل كرده است «وجويبر متروك». و نيز از روايتِ جويبر از جوّاب بن عبيدالله آن را مرفوعاً آورده است «وهو مرسل». همچنين در «المدخل» از ابن عمر روايت كرده است كه: «سألت ربي فيما يختلف فيه اصحابي من بعدي، فاوحي اليّ يا محمد، اصحابك عندي بمنزلة النجوم في السماء بعضها أضوء من بعض فمن اخذ بشي ء مما هم عليه من اختلافهم فهو عندي علي هدي» و «في اسناده عبدالرحيم بن زيد العمّي و هو متروك» [40] . ابن همام (م 861 ه.): شرح حالات وي در البدر الطالع، حسن المحاضرة، بغية الوعاة، هدية العارفين، التيسير في شرح التحرير، شذرات الذهب و... آمده است. ابن عماد، در حوادث سال 861 درباره او گفته است: «وفيها... ابن الهمام الحنفي الامام العلّامة». وي از جمله علماي بزرگ حنفي است؛ او در مبحث اجماع و در پاسخ به حديث «اقتداء» و حديث «عليكم بسنتي» آورده است: «واجيب: يفيدان اهلية الاقتداء، لامنع الاجتهاد، و عليه ان ذلك مع ايجابه، إلّا أن يدفع بأنه آحاد، و بمعارضته بأصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم، و خذوا شطر دينكم عن الحميراء؛ الّا انّ الاوّل [أي حديث النجوم] لم يعرف». [41] . ابن امير الحاج (م 879 ه.): حالات او در الضوء اللامع، شذرات الذهب و البدر الطالع آمده است. ابن عماد، درباره او گفته است: «شمس الدين محمد بن... المعروف بابن امير الحاج الحلبي الحنفي عالم الحنفية بحلب و صدرهم». او، وهن و پوچي حديث «نجوم» را به وضوح و روشني بيان كرده و مي گويد: وأجيب ايضاً بمعارضة كل منهما: «أصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم» و «خذوا شطر دينكم عن الحميراء [العائشه]»، و إن خالف قول الشيخين او الاربعة إلّا ان الأوّل [أي حديث النجوم] لم يعرف. و نيز مي گويد: بنا به گفته ابن حزم در رساله مهم او حديثي است باطل و جعلي، با اينكه داراي طرقي است از روايت عمرو بن عمر، و جابر و ابن عباس و أنس، به الفاظ گوناگون، كه نزديكترين آنها به لفظ مذكور، حديثي است كه ابن عدي آن را در «الكامل» و ابن عبدالبر در «بيان العلم» از ابن عمر آورده است كه: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «مثل اصحابي مثل النجوم يهتدي بها، فأيهم اخذتم بقوله اهتديتم». و روايتي كه دار قطني و ابن عبدالبر از جابر نقل كرده اند، اين است: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «مثل اصحابي في امتّي مثل النجوم فبايهم اقتديتم اهتديتم». نعم لم يصح منها شي ء و من ثمة قال احمد: «حديث لايصح» و قال البزار: «لايصح هذا الكلام عن النبي صلي الله عليه وسلم». در حالي كه بيهقي در كتاب «الاعتقاد» گفته است: رويناه في حديث موصول باسناد «غير قوي» و في حديث آخر «منقطع». و ابوذر الحلبي (شارح شفا)، درباره حديث نجوم به عنوان اعتراض به قاضي عياض گفته است: «وكان ينبغي للقاضي ان لايذكره [أي حديث النجوم] بصيغة جزم لما عرف عند اهل الصناعة وقد سبق له مثله مراراً». سخاوي (م 902 ه.): حالات او در اكثر كتب رجالي و تاريخي مانند شذرات الذهب، مفاكهة الخلّان، الضوء اللامع، البدر الطالع و النور السافر آمده است. ابن عماد در حوادث سال 902 درباره او مي گويد: «وفيها الحافظ شمس الدين... محمد السخاوي برع في الفقه والعربية والقرآن...». سخاوي، مي گويد: بيهقي در كتاب «المدخل»، درباره حديث «اختلاف امتي رحمة» و حديث «اقتداء» سخن به بيان آورده است. وي پس از ذكر حديث «نجوم»، درباره رجال اسانيد و راويان آن مي گويد: از اين رو، طبراني و ديلمي در مسند خود به يك لفظ آورده اند كه: «و جويبر ضعيف، و الضحاك عن ابن عباس منقطع» [42] . ابن أبي شريف (م 906 ه.): ذكر حالات او در الضوء اللامع، البدر الطالع، و الأنس الجليل، و... آمده است. ابن عماد، درباره او گفته است: «هو الشيخ الامام شيخ الاسلام ملك العلماء الأعلام». وي با نقل سخن استادش ابن حجر عسقلاني، در حديث «نجوم» خدشه وارد ساخته كه در مباحث آتي، در سخنان مناوي به گفته وي برمي خوريم. جلال الدين سيوطي (م 911 ه.): شرح حالات وي در كتبي چون حسن المحاضرة، البدر الطالع، شذرات الذهب، مفاكهة الخلّان و... آمده است. ابن عماد در حوادث سال 911 درباره او گفته است: «و فيها، الحافظ جلال الدين السيوطي... صاحب المؤلفات الفائقة النافعة». سيوطي، در كتاب «الجامع الصغير من احاديث البشير النذير»، حديث «نجوم» را آورده و در پايان آن، حرف «ض» را كه نزد او رمز ضعيف بودنِ روايت است، بر آن نهاده است [43] . علي متقي هندي (م 975 ه.): حالات وي به شايستگي در النور السافر، سبحة المرجان، شذرات الذهب و ابجد العلوم، وارد شده است. ابن عماد درباره او گفته: «علي المتقي... كان من العلماء العالمين و عباد الله الصالحين». وي (متقي) در كتاب معروف خود «كنز العمال» و نيز در «منتخب كنز»، حديث نجوم را ذكر كرده و به همان نحو و شيوه حافظ سيوطي (استادش) آن حديث را تضعيف نموده است. علي قاري (م 1014 ه.): شرح زندگي و حالات او در خلاصة الاثر، البدر الطالع و كشف الظنون آمده است. محبّي درباره او مي گويد: «علي بن محمد... المعروف بالقاري نزيل مكة و أحد صدور العلم، فرد عصره». وي درباره حديث «نجوم» مي گويد: ابن الديبع گفته است كه حديث «اصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم» را ابن ماجه نقل كرده است و همچنين جلال الدين سيوطي در «تخريج احاديث الشفاء» آن را آورده است. و ابن حجر آن را در «تخريج احاديث الرافعي» در باب ادب القضاء، نقل كرده و در خصوص آن، به طور مستوفي سخن گفته و افزوده است: «انه ضعيف واه»؛ بلكه از ابن حزم نقل كرده است كه «إنه أي حديث النجوم موضوع باطل». المناوي (م 1029 ه.): شرح حال او در كتب خلاصة الاثر، البدر الطالع، الأعلام و... آمده است. محبّي درباره او گفته است: «... زين الدين الحدادي ثم المناوي الامام الكبير الحجة الثبت القدوة». مناوي در شرح حديث «سألت ربي فيما يختلف فيه اصحابي...» مي گويد: ابن جوزي در «العلل» آورده كه: «هذا لا يصح» و نُعَيم مخدوش است، و ابن معين عبدالرحيم را كذّاب و دروغگو دانسته است، و در «الميزان» آورده كه: «هذا الحديث باطل» [44] و ابن حجر در «تخريج المختصر» گفته است: [حديث نجوم] حديثي غريب است كه درباره آن از بزار سؤال شد و او در پاسخ گفت: «لا يصح هذا الكلام عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم». و كمال بن ابي شريف مي گويد: «سخن استادِ ما (ابن حجر) اقتضا دارد كه اين حديث [نجوم] مضطرب باشد». ابن سعد مي گويد: «زيد العمي ابوالحواري كان ضعيفاً في الحديث...» و ابن عدي گفته است: «عامة ما يرويه عنه ضعفاء» [45] . و نيز سندي، پس از بيان حديث ثقلين و دلالتِ آن مي گويد: «فان قلت قد ورد: اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم، و ورد: اقتدوا بالذين من بعدي [الشيخين]، و ورد: عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين؛ فقد ثبت الحث باقتداء غيرهم و اهتداء من اقتدي بهم، قلت: الحديث الاول [أي حديث النجوم] موضوع، و الّا لكان قوله: اهتديتم فيه خاصة مما يدل علي عدم خطئهم...» [46] . شهاب خفاجي (م 1096 ه.): مصادر رجالي مانند خلاصة الاثر، ريحانة الألباء والأعلام، حالات او را يادآور شده اند. محبي درباره او گفته است: «الشيخ احمد بن محمد... شهاب الدين الخفاجي صاحب التصانيف الكثيرة». وي در كتاب «شرح الشفاء» به ضعف حديث «نجوم» اذعان كرده است [47] . قاضي بهاري (م 1119 ه.): حالات وي در سبحة المرجان (در زمره علماي هندوستان)، الاعلام، ابجد العلوم، كشف الظنون، هدية العارفين، ايضاح المكنون و... آمده است. زركلي مي گويد: «محب الدين عبدالشكور البهاري الهندي قاضٍ، من الأعيان». وي حجيّتِ اجماع شيخين و يا خلفاي چهارگانه را نفي مي كند و مي گويد: «قالوا: اقتدوا باللذين من بعدي ابي بكر و عمر، و عليكم بسنّتي... [الحديث]. قلنا: خطاب للمقلدين و بيان لأهلية الاتباع، لأن المجتهدين كانوا يخالفونهم و المقلدون قد يقلدون غيرهم، و امّا المعارضه بـ «أصحابي كالنجوم» و «خذوا شطر دينكم عن الحميراء» كما في «المختصر» فتدفع، بانّهما [أي حديث النجوم و حديث شطر دينكم] ضعيفان» [48] . قاضي شوكاني (م 1250 ه.): شرح حالات وي در البدر الطالع، ابجد العلوم، الأعلام و... آمده است. زركلي درباره او مي گويد: «محمد بن... الشوكاني فقيه مجتهد من كبار علماء اليمن». وي در مبحث اجماع مي گويد: و هكذا حديث «اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم» يفيد حجيّة قول كل واحدٍ منهم و فيه مقال معروف: «لأن في رجاله عبدالرحيم العمّي عن ابيه، و هما ضعيفان جدّاً». و بلكه ابن معين گفته: «ان عبدالرحيم كذاب» و بخاري گفته: «متروك» و ابوحاتم نيز به همين گفته، تصريح كرده است. اين حديث از طريق ديگري هم نقل شده كه در آن حمزه نصيبي است؛ قال: «و هو ضعيف جدّاً». بخاري مي گويد: «منكر الحديث» است و ابن معين گفته: «لا يساوي فلساً» و ابن عدي اظهار داشته كه: «عامة مروياته موضوعة». و نيز از طريق جميل بن زيد نقل شده است كه درباره اش گفته اند: «و هو مجهول» [49] . و نظام الدين سهالوي نيز در مبحث اجماع و در احتجاج به حديث «اقتداء»، و حديث «عليكم بسنتي» مي گويد: و اجيب ايضاً بانهما معارضان بقوله صلي الله عليه و آله و سلم: «اصحابي كالنجوم، بايهم اقتديتم اهتديتم» و قوله «خذوا شطر دينكم عن هذه الحميراء» و اجيب بان الحديث الاوّل [أي حديث النجوم] ـ و ان روي عن المعتبرات ـ لم يُعرف [50] . صديق حسن خان (م 1307 ه.): حالات وي در كتبي چون الأعلام، ابجد العلوم، ايضاح المكنون و... آمده است. زركلي درباره او گفته است: «محمد صديق خان بن حسن... من رجال النهضة الاسلامية المجدّدين». وي در مسئله «عدالة الصحابة» به ذكر اين حديث اكتفا كرده و گفته است: و قوله «اصحابي كالنجوم» علي مقال فيه معروف. [51] . يادآوري اين نكته لازم است كه علما و شخصيتهايي كه در خصوص حديث «نجوم» چنين نظرياتي داشته اند، منحصر به اين افراد نيستند. انديشمندان بسياري غير از اين افراد به ضعف حديث «نجوم» تصريح كرده اند كه به جهت اختصار از شرح مطالب آنان خوداري مي شود. از جمله: ابن ملقن، ابن تيميه، جلال المحلي، ابونصر سجزي، ابوذر الحلبي، احمد بن قاسم العبادي، السبكي، صاحب منهاج الاصول، عبدالعلي بحرالعلوم صاحب شرح مسلم الثبوت، و (از علماي متأخر) محمد ناصرالدين آلباني و سيد محمد بن عقيل العلوي. به هر حال، از نظرات اين بزرگان مي توان نتيجه گرفت كه اين، ديدگاه غالب علماي متقدم و متأخر اهل سنّت در زمينه حديث «نجوم» است. آنان، اشتباه و خطاي صحابه را جايز مي شمرند و همه آنها را عادل تلقي نمي كنند، و قائل به مصونيّت آنها از خطا و معصيت نيستند. و مقصود از بيان حالات رجال نامي اهل سنت به نقل از كتب رجالي ايشان، [52] اين بود كه خوانندگان منصف بدانند بي اعتباري و واهي بودن حديث «نجوم»، بر زبان اهل فن و بزرگان اهل سنّت جاري شده است. و نيز همانگونه كه قبلاً يادآور شديم، حديث «نجوم» داراي اسانيد متعددي است كه هيچ يك از آنها از طعن علماي رجال و ارباب جرح و تعديل اهل سنّت، مصون نمانده است؛ اينك مروري گذرا بر احوال راويان و ناقلان اين حديث:

راويان و ناقلان حديث «نجوم»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه