لمعة من بلاغة الحسین علیه‌السلام‌ صفحه 29

صفحه 29

ايه! يا منتحلة دين الاسلام، و يا اتباع شر الانام، هذا آخر مقام اقرع به اسماعكم، و احتج به عليكم، زعمتم انكم بعد قتلي تتنعمون في دنياكم، و تستظلون قصوركم، هيهات هيهات، ستحاطون عن قريب بما ترتعد به فرائصكم، و ترجف منه افئدتكم، حتي لا يؤويكم مكان، و لا يظلكم امان، و حتي تكونوا اذل من فرام الامة، و كيف لا تكونوا كذلك، و قد اليتم علي انفسكم ان تسفكوا دم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و تقتلوا ذريته، و تظمئوا صبيته و تأسروا نسوته، و لقد خيرتكم بين خلال ثلاث فابيتم، و منتكم شوكتكم، اني انقاد لطاغيتكم الملحد معاذ الله، نفوس ابية و انوف حمية، تقعدنا عن الدنية و تنهض بنا في العز الي ورود حياض المنية و ما اشوقني الي اللحوق بهذه الفتية.(و اشار بيده الي مصارع الاحبة)و الوفاء بعهدي لربي فخذوا حذركم ثم كيدوني جميعا و لا تنظرون [90] .الي هنا ما وقفت عليه من الخطب و كلامه عليه‌السلام و هو آخرالباب الاول من الكتاب فلنشرع في الباب الثانيفي كتبه و رسائله الي اوليائه و اعدائه.

خطبه‌ي حضرت خطاب به لشكر عمر بن سعد

كه البته اين خطبه منسوب به حضرت استفرمودند:واي بر شما اي كساني كه دين اسلام را به خود نسبت مي‌دهيد، و اي پيروان بدترين مردمان! اين آخرين كلامي است كه به گوش شما مي‌رسانم و حجت را بر شما تمام مي‌كنم. آيا فكر مي‌كنيد كه بعد از مرگ من، از دنياي خود بهره خواهيد گرفت و در كاخ‌هاي خود، به استراحت خواهيد پرداخت؟ هرگز، هرگز؛ به زودي توسط كساني محاصره خواهيد شد كه بند بند بدنتان را بلرزاند و قلبتان از جا كنده شود، تا جايي براي فرار پيدا نكنيد، و سايه‌ي امنيت را بالاي سر خود نبينيد.به نحوي كه ذليل‌ترين انسان‌ها شويد، و چرا چنين نشويد كه مصمم شديد تا خون رسول الله را بريزيد، و فرزندان او را بكشيد و فرزندان او را تشنه نگاه داريد و زنان او را به اسارت ببريد، و بدانيد من شما را بين سه چيز مخير كردم، ولي شما امتناع ورزيديد، و فريب اين شوكت ظاهري را خورديد، و من هرگز با يزيد ظالم بيعت نخواهم كرد. پناه به خدا كه اين ارواح منيع و جان‌هاي باغيرت به ما اجازه دهد، از عزت دست بكشيم، و من چه قدر مشتاقم كه به اين جوانمردان ملحق شوم (و اشاره به بدن‌هاي غرقه به خون بني‌هاشم و ياران خود نمودند) و به عهد و پيمان خود با پروردگارم وفا كنم، پس به دنبال نيرنگ خود باشيد و براي كشتن من مهيا شويد و درنگ نكنيد!

رسائل الامام ابي‌عبدالله الحسين (نامه هاي سالار شهيدان حسين بن علي)

كتابه جوابا عن كتاب اهل البصرة اليه، يسألونه عن الصمد

اشاره

بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد، فلا تخوضوا في القرآن، و لا تجادلوا فيه، و لا تتكلموا فيه بغير علم، فقد سمعت جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول: «من قال في القرآن بغير علم، فليتبوأ مقعده من النار». و ان الله سبحانه قد فسر الصمد فقال: «الله احد. الله الصمد) ثم فسره فقال: (لم يلد و لم يولد، و لم يكن له كفوا احد).(لم يلد) لم يخرج منه شي‌ء كثيف كالولد، و سائر الاشيآء الكثيفة التي تخرج من المخلوقين، و لا شي‌ء لطيف كالنفس، و لا يتشعب منه البدوات كالسنة و النوم و الخطرة و الهم و الحزن و البهجة و الضحك و البكآء و الخوف و الرجآء و الرغبة و السأمة و الجوع و الشبع، تعالي ان يخرج منه شي‌ء، و ان يتولد منه شي‌ء كثيف، او لطيف. (و لم يولد) لم يتولد من شي‌ء، و لم يخرج من شي‌ء كما يخرج الاشياء الكثيفة من عناصرها، كالشي‌ء من الشي‌ء، و الدابة من الدابة، و النبات من الارض، و المآء من الينابيع، و الثمار من الاشجار، و لا كما يخرج الاشيآء اللطيفة من مراكزها، كالبصر من العين، و السمع من الاذن، و الشم من الانف، و الذوق من الفم، و الكلام من اللسان، و المعرفة و التميز من القلب، و كالنار من الحجر، لا بل هو (الله الصمد)، الذي لا من شي‌ء، و لا في شي‌ء و لا علي شي‌ء، مبدع الاشيآء، و خالقها، و منشي‌ء الاشيآء بقدرته، يتلاشي ما خلق للفنآء بمشيته، و يبقي ما خلق للبقآء بعلمه، فذلكم (الله الصمد)، الذي (لم يلد و لم يولد) (عالم الغيب و الشهادة الكبير المتعال) (و لم يكن له كفوا احد) [91] .

نامه‌ي حضرت در جواب نامه‌ي مردم بصره كه از معناي «صمد» سؤال كردند

به نام خداوند بخشنده‌ي مهربانبدون دانش در مفاهيم قرآني وارد نشده و در آن بحث و مجادله ننماييد؛ زيرا، من از جدم پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: كسي كه در مورد قرآن بدون فهم و علم، نظر دهد خداوند وجودش را از آتش جهنم آكنده مي‌سازد، و همانا خداوند واژه‌ي «صمد» را تفسير نموده و در قرآن مي‌فرمايد: خدا، احد است و خدا صمد است و سپس در تفسيرش مي‌فرمايد:«لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد».«لم يلد»يعني از او خارج نمي‌شود هيچ گونه از عوارض انساني؛ مانند فرزند و... و نه عوارض غير جسماني؛ مانند جان و روح و از او حالت‌هايي، مانند: خواب، خيال، بيداري، غم، شادي، خنده، گريه، ترس، اميد، علاقه، ناراحتي، گرسنگي و تشنگي ديده نمي‌شود، او مقامش عالي‌تر از اين است كه چيزي از وي زاييده شود و از او چيزي جسماني يا روحاني و لطيف متولد گردد.«و لم يولد» از چيزي متولد نشده.و مانند اشياي ديگر نيست كه از عناصر اوليه‌ي خود، نشأت گرفته باشد، مثل: اشياء از اشياء يا حيوانات از حيوانات و گياهان از زمين، و آب از چشمه‌ها، و ميوه‌ها از درختان، و نه مانند اشياي روحاني كه از مراكز خود آغاز مي‌گردند؛ مانند: بينايي از چشم و شنوايي از گوش و بويايي از بيني و چشايي از دهان، و سخن گفتن از زبان، و شناخت و فهم از قلب و آتش از جهش سنگ چخماق.آري، او «الله الصمد»است، كسي كه نه از چيزي است و نه در چيزي و نه فوق چيزي، آغاز همه‌ي اشياء از اوست و آفريدگار آنها است و با اراده و قدرتش، همه چيز آفريده شده و هر چيز كه متلاشي مي‌شود، اراده‌ي او بدان تعلق گرفته است، و باقي ماندن اشيا، جز با اراده‌ي او امكان ندارد، پس اوست «الله الصمد» كه «لم يلد و لم يولد» از نهان و آشكار آگاه و بزرگ و بزرگوار است. «و لم يكن له كفوا احد» و نيست براي او همتايي.

كتابه جوابا لما كتب اليه الحسن البصري يسأله عن القدر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه