تحفه الحفاظ( گنجینه بهارستان 1) صفحه 9

صفحه 9

ده بود مدّات امّا ما به شش مکتفی خواهیم شد بی غلّ و غشّ متّصل یا منفصل و اشباع نیز عدل و عارض باز لازم ای عزیز

متّصل چون «سوء»، «لمّا آمنوا» منفصل دان یاد گیر این روبرو

بعد «وای» ار همزه تشدید و سکون هست، شد معلوم کان چون است چون گر بیابی غیر از این سه بعد «وای» یک «الف» باید کشید ای پیشوای مدّ اشباع این بود ای بی نظیر لیک این تعلیم از استاد گیر

باز باشد عدل چون «الضّالّین» مدّ عارض هست همچون «نستعین»

آن حروف هفت مذکوره تمام کو در اوّل سوره باشد از کلام مدّ لازم آن بود باید کشید تا نیاید اندرو نقصان بدید

باب فی کیفیه النون الساکن و التنوین و حکم القلب و الإظهار و الإدغام و الإخفاء

اشاره

باب فی کیفیه النون الساکن و التنوین و حکم القلب و الإظهار و الإدغام و الإخفاء

هست نون ساکن و تنوین دگر با حروفش چار احوال ای پسر

پیش «با» قلب است و حلق اظهار هات یرملون ادغام و اخفا باقیات قلب آن باشد که در تنوین و نون پیش «با» ظاهر نگردانی تو نون بلک نون با میم گردانی بدل زانکه قرّا آورند این در عمل مثل «أنبئهم» [و] «سمیع بصیر» ای پسر بی منّتی این یاد گیر

بیان الإظهار

بیان الإظهار

هست اظهار آن که در تنوین و نون پیش حلق اظهار گردانی تو نون شش بود قاری حروف حلق را همزه و ها، عین و حا و غین و خا

یک مثالی با تو گویم ای حکیم هست «عنه»، «و انحر» و «عرش عظیم» ص: 93

باب الإدغام و حروف یرملون

اشاره

باب الإدغام و حروف یرملون باز آیم با حروف یرملون حال آن با تو بگویم من که چون نون و تنوین گر رسد جایی به «لر» تو مر آن ادغام بی غنّه شمر

مثل «ان لو کانوا» و «من ربّهم» کاندرو اظهار نبود نون به فم نزد «یمنو» گر رسد این هر دو باز تو چنین ادغام را با غنّه ساز

مثل «من نار» و «قوم یؤمنون» با تو گفتم من طریق یرملون لیک در «یس» و «نون و القلم» پیش قرّا اختلاف است ای حکم پیش بعضی واجب است اظهار آن پیش بعضی واجب الادغام دان غنّه آن صوتیست کاید از دماغ با تو گفتم حال ای چشم و چراغ

بیان الإخفاء

بیان الإخفاء

نون تنوین گر رسد بر باقیات قاری آن را می نهد اخفا صفات یعنی آن نون را درو پوشیده دار مخفی آن را گوی و در ظاهر میار

حاصل از اخفا بگویم مر تو را یعنی از بینی کند نون را ادا

یک مثال «إن تبتم»، «خلق جدید» باز چون «قولا سدیدا» ای سعید

فائده فی الإظهار

فائده فی الإظهار

«واو» و «یا» گر بعد نون است ای حکم وین چنین واقع شود در یک کلم نون ساکن واجب الاظهار دان مثل «دنیا» باز «قنوان» ای جوان تا نگردد با مضاعف مشتبه زین نگوید هیچ کس را با تو به

باب فی کیفیه الإدغام إذا تلاقی المثلان

باب فی کیفیه الإدغام إذا تلاقی المثلان گر رسد مثلین در قرآن به هم خواه در یک، خواه اندر دو کلم ص: 94

چون که اوّل حرف از آن ساکن بود اندرو مثلین مدغم می شود

مثل «یدرککم» و «قل لا»، «هم مبین «1»» که اتفاقند جمله قرّا در این باز در «فی یوم» و «قالوا و اقبلوا» نیست جای هیچ ادغام اندرو

زانک «واو» و «یا» همی حرف مداند مدّ و ادغام ای پسر ضدّ هم اند

باب فی إدغام ذال إذ و دال قد و تاء تأنیث الساکنه و لام بل و هل و قل

باب فی إدغام ذال إذ و دال قد و تاء تأنیث الساکنه و لام بل و هل و قل باز بشنو ای پسر حرفی شگرف ذال «إذ» ادغام باشد در دو حرف آن دو حرف است اندر آنجا «ظاء ذال» «إذ ظلمتم» و «إذ ذهب» می دان مثال دال «قد» هم در دو حرف ادغام دان آن دو حرفش «دال» و «تا» را نام دان «قد دخلتم» یک مثال است ای عزیز «قد تبیّن» شد دگر ای با تمیز

تاء تأنیث است مدغم با سه حرف «طا» و «دال» و «تا» بود آن حرف ژرف مثل «قالت طائفه» دان ای قاریا باز «اجیبت دع» نکو بشنو ز ما

باز در «طلعت تزاور» ای پسر هر دو تا ادغام کن در یکدگر

باز لام «قل» و «بل» با لام «هل» با دو حرف ادغام آور در عمل «لام» و «را» چون «قل لئن» با «هل لنا» «بل رفع»، «قل ربّ»، «بل لا» کن ادا

لیک لام «هل» نباشد در کلام مدغم اندر «را» نگهدار این تمام «دال»

و «طا» در «تا» دگر مدغم شود «قاف» اندر «کاف» مدغم هم شود

چون «شهدتم» باز «فرّطت» ای پسر باز «نخلقکم» ازین معنی شمر

فصل فی حکم میم الساکن إذا کان بعده «و» أو «ف»

فصل فی حکم میم الساکن إذا کان بعده «و» أو «ف»

میم ساکن چون رسد با «واو» و «فا» با رعایت گو، نکو «2» کن تو ادا __________________________________________________


(1) س: ببین.
(2) س: نیکو.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه