4904 حدیث از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله صفحه 2336

صفحه 2336

سنگ ، شکافته شد و آنان ، بدان نگریستند .

نفر دوم گفت : بار خدایا! تو می دانی که من ، گروهی را برای کشاورزی به کارگری گرفتم که به هر کدام ، نصف درهم پرداخت کنم . وقتی از کار ، دست کشیدند ، مزدشان را پرداختم .

یکی از آنان گفت : من به اندازه دو نفر کار کردم . به خدا سوگند ، کمتر از یک درهم نمی گیرم و نصفِ درهم را نزد من انداخت . من هم آن را خرج بذر

زمین کردم و خداوند ، از آن ، روزیِ بسیار نصیب کرد . روزی آن مرد آمد و نصف درهم خود را طلب کرد . من هم هجده هزار درهم به وی دادم . خدایا! اگر آن کار را از ترس تو انجام دادم ، این سنگ را از درِ غار بردار .

سنگ ، کمی کنار رفت ، به اندازه ای که یکدیگر را می دیدند .

سومی گفت : بار خدایا! تو می دانی که پدر و مادرم در خواب بودند و من برای آنان ، کاسه ای بزرگ ، شیر آوردم . ترسیدم اگر ظرف شیر را بگذارم ، حشره ای یا گزنده ای در آن بیفتد و نخواستم آنان را از خواب ، بیدار کنم و آنان را ناراحت سازم . پس خودم همان جا ایستادم تا بیدار شدند و شیر را نوشیدند . بار خدایا! اگر این کار را برای تو انجام دادم ، این سنگ را از جلوی ما بردار .

آن گاه ، سنگ ، کاملاً به کنار رفت و راه آنان باز شد .

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : هر که با خداوند راستی کند ، پیروز می شود .

فی المصدر : «ثمان عشرة آلاف» ، والصحیح ما أثبتناه .

حدیث4591

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه