- مقدمه مؤلّف 1
- سوره حمد 3
- سوره بقره 4
- سوره آل عمران 31
- سوره نساء 39
- سوره مائده 46
- سوره انعام 58
- سوره اعراف 71
- سوره انفال 76
- سوره توبه 79
- سوره یونس علیه السلام 85
- سوره هود 87
- سوره یوسف علیه السلام 90
- سوره رعد 94
- سوره ابراهیم علیه السلام 98
- سوره حجر 99
- سوره اسراء 101
- سوره کهف 111
- سوره مریم علیها السلام 124
- سوره طاها 128
- سوره انبیاء 136
- سوره حج 144
- سوره مؤمنون 151
- سوره نور 158
- سوره فرقان 166
- سوره شعراء 172
- سوره نمل 174
- سوره نحل 179
- سوره قصص 187
- سوره عنکبوت 194
- سوره روم 198
- سوره لقمان 202
- سوره سجده 205
- سوره احزاب 208
- سوره سبأ 212
- سوره فاطر (ملائکه) 214
- سوره نمل 218
- سوره صافات 220
- سوره یس 223
- سوره زمر 229
- سوره مؤمن 232
- سوره فصلت 234
- سوره شوری 236
- سوره محمد صلی الله علیه و آله و سلم 240
- سوره ق 244
- سوره های ذاریات و طور 247
- سوره الرحمن 249
- سوره های واقعه و حدید 251
- سوره های طلاق و تحریم 254
- سوره معارج 256
- سوره های نوح علیه السلام و مدّثر 258
- سوره قیامت 260
- سوره های دهر و نازعات 262
- سوره تکویر 264
- سوره های مطففین و انشقاق 267
- سوره های بروج و طارق 268
- سوره های اعلی و زلزال 270
- سوره های ضحی و تین 273
- سوره های فجر و شمس 275
- سوره های علق و عادیات 277
- سوره های قارعه و تکاثر 279
- سوره های همزه و توحید و ناس 281
سوره های همزه و توحید و ناس
«نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ» همزه/6 و 7
520. چرا آتش به خدا اضافه شده و چگونه آتش بر دل و جان می افتد؟
جواب: اضافه آتش به خدا (نارالله) به جهت آن است که معلوم می شود که آن آتش مانند آتشهای دیگر نیست. هر چه قوه ادراک قوی تر باشد، از دردها بیشتر متأثر می گردد و چون ادراک از عالم روحانی و مجّرد است، در اعضای مادی انسانی قرار گرفته است وگرنه ماده که جماد است، ادراک ندارد و هرگاه این قوّه مجرد شود از اختلاط با ماده این عالم، البته آلام را قوی تر ادراک می کند، بلکه ادراک او به غایت شدت خواهد رسید و آتش خدایی که علت آتش دنیوی است، البته بسیار قوی تر و دردناک تر است، چنانکه هر علت قوی تر از معلول است و نسبت قوی ترین آتش دنیوی نسبت به آتش آخرت مانند نسبت ضعیف ترین نور زمین است به سرچشمه خورشید و اگر آتش این جهان ظاهر را می سوزاند، آن آتش بر جان انسان می افتد.(1)
«قل هو الله احد» توحید/1
521. احد با واحد چه فرقی دارد؟
جواب: در نظر اهل تحقیق، وجود، حقیقت خارجی است نه مفهوم اعتباری ذهنی، بلکه غیر از وجود حقیقت دیگری نیست، الاّ آنکه وجود خالص که به هیچ حیثی مقید نیست ذات واجب الوجود است که ما آن را ادراک نمی کنیم و هر چه ما درک کنیم وجود مقید است و مقید مخلوق و ممکن، بلکه غیر مستقل و ربط محض است. عرفا اصطلاح کرده اند احد را بر ذات اطلاق کنند با قطع نظر از صفات
1- منهج الصادقین، ج10، ص342.
کمال و واحد را اطلاق کنند بر ذات به اعتبار آنکه جامع صفات کمال است.(1)
«الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ» ناس/5
522. شیطان چگونه وسوسه در قلب انسان می کند؟
جواب: شیطان خیالات و اوهام فاسد را مزّین و آراسته می گرداند و مانند قوه وهمیه است که در مقدمات به کمک عقل می آید، ولی در نتیجه موجب شک می گردد. مثلاً عقل می گوید: از جمادات نباید ترسید. وَهْمْ قبول می کند. باز عقل می گوید: میت جماد است. وَهْمْ قبول می کند. عقل نتیجه می گیرد که از میت نباید ترسید. وهم قبول نمی کند، شیطان نظیر این وسوسه دارد و انسان را از تصدیق باز می دارد.(2)
«مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» ناس/6
523. چرا قرآن به کلمه ناس ختم شده است؟
جواب: در عالم مشهود ما، آخرین موجود کامل، که حرکت موالید، بدان منتهی می شود، انسان است، بلکه در قوس صعود، انسان کامل آخرین مرحله است مطلقا. پس انسان غایت همه حرکات در عالم ملک و شهادت است.
قرآن نیز به ناس منتهی گشت، چون غایت همه حرکات انسان است و موجودی کامل تر از انسان نیست. از این جهت غایت است، چون باید غایت حرکت، بهتر از مبدأ باشد. اگر حکیم چیزی را تغییر دهد، برای حالی تغییر می دهد که بهتر از حال سابق باشد، پس اگر انسان به سبب مرگ فانی شود، همه حرکات موجودات عبث (بی فایده) است، یعنی هیچ غایت ندارد و چون غایت است، باید باقی ماند یا به موجودی بهتر تبدیل شود.
و خداوند در قرآن به ما خبر داد که خلقت او عبث نیست و البته انسان در میعاد به خداوند تعالی باز می گردد. بالجمله، خداوند به ناس ختم فرمود و غایت سیر صعودی هم به ناس است.(3)
1- منهج الصادقین، ج10، ص395.
2- منهج الصادقین، ج10، ص409.
3- منهج الصادقین، ج10، ص412.