زیبایی های اخلاق صفحه 23

صفحه 23

آن مؤمن پاک دل و عالم خاضع و خاشع با دیدن این منظره اشکش بر چهره ی نورانی اش جاری شد،عمامه از سر برداشت و روی تخت در حالی که به مصلّا نرسیده بود و نمازی اقامه نکرده بود توجهی به حضرت محبوب نمود،عرض کرد:

مولای من ! محاسنم را درب خانه ی تو سپید کرده ام،آبروی مرا نزد این یهودیان و مسیحیان مبر.

هنوز کلامش تمام نشده بود که آسمان شهر و حومه را ابر گرفت و باران رحمت الهی به سبب همان چند کلمه به مردم رسید و آنان را از بلای قحطی و خشکسالی نجات داد !!

قناعت عالم ربّانی

چهره ی والایی که پدرش در زمان مرجع بزرگ،مؤسّس حوزه ی قم آیت حق حاج شیخ عبد الکریم حائری به شغل نجّاری اشتغال داشت،برای من این حکایت کم نظیر را از پدرش نقل کرد که:

هر زمان مرحوم حائری نیاز به نجّاری و اصلاح درب و پنجره و تخت چوبی داشت،پدرم را برای نجاری دعوت می کرد؛زیرا پدرم از محترمین و مقدّسین و متدیّنین بود،و سحرهای هر شب به تهجّد و عبادت برمی خاست،و آن مرجع بزرگ علاقه داشت کارهای نجّاری خانه اش با آن دست پاک صورت بگیرد.

((آری،هر دستی نباید برای انسان کار انجام دهد،هر دستی نباید برای مؤمن نان بپزد،خانه بسازد،خیاطی کند،زراعت نماید،دست موسوی و دم عیسوی لازم است که از هر دو برای زندگی انسان نور ببارد !

قصاب محل از امیر المؤمنین علیه السلام درخواست کرد برای خانه گوشت ببرد، حضرت نپذیرفت.یعنی سراغ هر گوشتی،هر مرغی،هر نانی،هر عسلی،هر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه