- مقدمه محقق در باره شیخ صدوق و کتاب خصال] 1
- کتاب خصال 1
- مؤلف خصال 3
- شخصیت صدوق 4
- مشائخ صدوق 8
- شاگردان و راویان صدوق 13
- آثار صدوق 14
- آراء صدوق 17
- خاندان بابویه قمی 20
- [مقدمه مؤلف] 24
- اشاره 25
- (1) باب خصال یگانه 25
- [باب منشهای یگانه] 25
- [ (3) ستم سوار به پیاده] 26
- (2) رها دادن منش موجودی را به منش موعودی 26
- (4) منشی از دین دوستی 26
- (8) منشی که بهترین کارهای دین است 27
- (6) منشی به منشی 27
- (7) منشی نجات بخش 27
- (5) منشی به پنج منش 27
- (10) منشی که در آن بزرگواری دنیا و آخرت است 28
- (12) نیکبختی حقیقتی است و بدبختی حقیقتی 28
- (13) مردم به منشی ثواب داده می شوند یا به عقاب می رسند 28
- (11) داناترین مردم کسی است که منشی را با منشی جمع کند 28
- [ (9) منش بردباری با دانش] 28
- (14) منشی که بهترین جهاد است 28
- (15) دشوارترین چیزها منشی است که نمی شود از آن خودداری کرد مگر به رها دادن منشی 29
- (16) بزرگواری گرونده به خدا در منشی ست و ارجمندش در منشی 29
- (18) منشی از دادگری 30
- (22) خدا بندگان خود را به منشی آزمایش کرده که از همه آزمایشها دشوارتر است 30
- (20) کمترین حق مؤمن بر برادر خود منشی است 30
- (19) منشی که دارنده آن به داوری آن خشنود است 30
- (17) منشی که کلید هر بدیست 30
- (21) نزدیکی به خدای بزرگ به منشی 30
- (23) منشی نتیجه نیکوکاریست 30
- (29) منشی از جوانمردیست 31
- (28) منشی از جوانمردی خانواده پیامبر است 31
- (26) نیکیی که سرآمد همه نیکی هاست و حق ناشناسیی که سر آمد همه حق ناشناسی هاست 31
- (27) برای دارنده منشی ضمانت شده که تهی دست نگردد 31
- (25) منشی که سنگینی را از انسان دور می کند 31
- (24) منشی که اعتقاد بنده را به خدا پایدار می سازد و منشی که ایمان را از دل وی دور می کند 31
- (34) منشی از فروتنی است 32
- (30) منشی برای مرد بزرگوار بد است 32
- (35) منشی که به کفر کشانیده می شود و منشی که نزدیک است بر قضای خدا و قدر وی چیره گردد 32
- (31) خدا منشی را می پسندد و منشی را دشمن دارد 32
- (33) کسی که برای منشی خشمناک نگردد سپاس منش دیگری را نیز نکند 32
- (32) کسی که منشی را داشته باشد سپاس نعمت نکند 32
- (37) کشته شدن در راه خدا کفاره هر گناهی است مگر منشی که جز یکی از سه امر کفاره یی ندارد 33
- (36) منشی که توده های مردم گذشته را نابود کرده است 33
- (38) خداوند بزرگ برای محمد (ص) و پیروانش ارمغانی فرستاده که به جز پیروان او داده نشده است 33
- (39) هر که خواسته باشد نیکی سرایش افزون گردد هنگام خوراک خود منشی را انجام دهد 33
- (43) منشی که مانند ضد خود است 34
- (41) روز رستخیز عروسی پرهیزگاران است 34
- (42) برای منشی مرگ پسندیده نیست 34
- (44) نابکارترین مردمان کسانی هستند که برای منشی که در آنان است بزرگ داشت می شوند 34
- (40) هر گاه خدا بنده یی را دوست داشته باشد مورد نظر گردد و چون بدو نظر داشته باشد به یکی از سه چیز به او ارمغان دهد 34
- (45) منشی در جهان زهد است و منشی سپاس هر بهره مندیست 35
- (49) منشی است که هر کس آن را داشته باشد یا به جای آورد خداوند بزرگ او را از بیم روز رستخیز آسایش دهد 35
- (46) در جهان چیزی شایسته تر از زبان به زندان نیست 35
- (47) هر که در جهان آرزوی خود را دراز گرداند کردارش تباه گردد 35
- (48) مرد مسلمان تا خاموش است برای وی نیکی نوشته می شود 35
- (52) پشیمانی از گناه توبه است 36
- (53) آنکه از خواسته جهان بیش از روزی به دست آورد 36
- (51) پرهیزگارترین مردمان و پرستنده ترین مردمان و رنج کش ترین مردمان 36
- (54) منشی در خور وصیت 36
- (50) منشی که سرمایه خردمندیست 36
- (58) منشی چهار سود دارد 37
- (55) منشی انگیزه راندن شود و منشی سبب سازش 37
- (57) خانواده یی بزرگواری ندارد مگر به منشی و کرمی نیست مگر با منشی 37
- (56) منشی بر جهانیان سنگین است و منشی بر ایشان سبک 37
- (63) منشی است که هر کس به جای آورد یا برای او به جای آورده شود، از دین محمد بیرون رفته باشد 38
- (61) انگشتی که انگشترین آهن در آن است پاک نیست 38
- (60) منشی که درد بواسیر پدید آورد 38
- (59) خدا چون بنده یی را دوست داشته باشد به گرفتاری بزرگیش دچار سازد 38
- (64) از نمونه های پیامبران جز کلمه یی نمانده است 38
- (62) کسی که پیش از درود آغاز به گفتار کند ویرا پاسخ مدهید 38
- (68) منشی سپاس هر نعمتی است 39
- (69) دین همان مهرورزیست 39
- (65) هر گاه خدا به بنده خود نیکی خواهد او را به زودی در جهان کیفر دهد و اگر بدی خواسته باشد کیفرش را پس افکند 39
- (67) پیامبر و علی از درختی آفریده شده اند 39
- (66) بر دشمنان نعمتها شکیبا باش 39
- (70) هر گاه مؤمنی با مؤمن دست به یک دیگر دهند بی گناه از هم جدا گردند 40
- (74) نه دهم از دین در منشی ست 40
- (72) منشی که کار پیشوایان خدا را زنده می گرداند 40
- (71) منشی که دلها را زنده کند 40
- (73) خدا چیزی نیافریده که دیده را بهتر روشن کند از منشی 40
- (76) منشی ست که درازای آن اشتران سرخ موی پسندیده نیست 41
- (77) منشی که روزی را افزون می کند 41
- (79) منشی که سبب نفاق و تهی دستی گردد 41
- (78) منشی از گناه ها که آمرزیده نگردد 41
- (80) نخستین پیشکشی که به مؤمن داده می شود 41
- (75) آنکه به قضای خدا خشنود باشد یا دلتنگ 41
- (85) منشی که نیکی سرای را افزون گرداند 42
- (81) بنده یی که نیکی نکرده در قیامت برای منشی آمرزیده گردد 42
- (83) چه زشت است که بی آبرویی به بهشت در آید 42
- (84) منشی که سبب آمرزش خدا گردد 42
- (82) سر همه گناه ها منشی ست 42
- (90) مقام مؤمن از کعبه بزرگتر است 43
- (88) هیچ چیز چون منشی ایمان را تباه نمی کند 43
- (86) در کسی که تندرستی او بر بیماری آشکار باشد 43
- (89) نیکبخت کسی که جانشین خود را بیند 43
- (87) منشی که مؤمن از آن روی گردانست 43
- (94) منشی که آدمی را در قیامت تهی دست دارد 44
- (95) سرشناسان بهشت گروهی اند 44
- (96) پیامبر اکرم اجزاء دست نماز را یک بار یک بار می ساخت 44
- (91) بسنده ست مؤمن را که بیند دشمنش در معصیت خدا گرفتار است 44
- (92) ارمغان کینه را می زداید 44
- (93) خوشا به بنده ساده نما 44
- (98) پیامبر برای منشی دعای خود را ترک کرد 45
- (99) بهترین پرستش منشی ست و نیکوترین دین منشی 45
- (103) پیامبر و علی از نوری آفریده شده اند 45
- (102) نیکوترین چیزی که به مسلمان داده شده منشی ست 45
- (101) منشی نیمه یی از دین است 45
- (97) نیکوترین نیکها منشی ست 45
- (100) چیزی که آن بسیار و عمل کننده اش اندک است 45
- (104) سازش بنده در سازش عضوی از تن او است 46
- (107) پیامبر نماز خود را به سلامی پایان می داد 46
- (106) هر که از دو منش خشنود گردد به منشی کار بندد 46
- (105) آدمی به- منشی به بهشت درآید 46
- [باب منشهای دوگانه] 47
- (108) شناسایش خداوند یگانه به دو منش است 47
- (109) پیامبر گفت: دو کار نیک است که نمی خواهم کسی در آنها با من شرکت کند 48
- (111) دست نماز را چیزی تباه نمی کند مگر آنکه از پیش یا پس انسان مکلف بیرون آید 48
- (110) دو دور افتاده را پذیرایی کنید 48
- (113) دو منش است که برای بسیاری فتنه انگیزد 49
- (112) دو نعمت بر مردم پوشیده شده 49
- (116) کفر را دو بال است 49
- (115) دو تن امر به معروف می شوند 49
- (114) خاموشی و پیاده روی به خانه خدا از همه عبادات برتر است 49
- (120) پاداش کسی که دو دختر یا دو خواهر یا دو عمه یا دو خاله را نگاهداری کند 50
- (117) خداوند بزرگ مردم زمین را دو بخش کرده 50
- (121) دو مرد بوی بهشت را نمی شنوند 50
- (119) احترام خدای را در باره دو ناتوان نگاهدارید 50
- (118) از پیروان پیامبر دو دسته اند که هر گاه درست گردند مردم درست می شوند و هر گاه تباه گردند مردم نیز تباه گردند 50
- (124) مردمان دو دسته اند دانا و دانش آموز 51
- (123) مردم دو گروه اند، گروهی آسوده می کنند و گروهی آسوده می شوند 51
- (125) دو منش است یکی گناه ها را به فراموشی می سپارد و دیگری دلها را سخت می کند 51
- (122) آنچه در باره دو زبان آمده است 51
- (127) سرگرمی به دو کار بزرگ 52
- (126) دو منش رهایی از خوره است 52
- (128) همه جهان دو کلمه است و دو درم 52
- (131) در جهان خیری نیست مگر برای یکی از دو مرد 53
- (130) در زندگی نیکی تنها برای دو تن است 53
- (132) دانش دو دانش است 53
- (129) مرد فقیه نشود تا دو منش نداشته باشد 53
- (134) امر به نیکی و باز داری از بدی دو آفریده شده از خلق خداوند بزرگ است 54
- (135) بیشتر بندگی ابو ذر دو منش بود 54
- (133) دو منش شگفت انگیز 54
- (139) دینار و درهم کشنده اند 55
- (138) دست باز دو معنی دارد 55
- (137) دو دشمن که برای خدای خود جنگیدند 55
- (136) زنی که دو شوی داشته و هر دو در بهشت اند از کدام یک خواهد بود؟ 55
- (142) در شیعه دو منش است 56
- (143) روزه دار را دو شادیست 56
- (140) زر و سیم دو سنگ مسخ شده اند 56
- (141) پناه بردن به خدا از دو منش 56
- (145) دو چیز در صبح و عصر خیر می دهند 57
- (147) در کالای نیک دو آفرین است و در کالای بد دو نفرین 57
- (144) آنچه در دو سوداگر راستگوی و نیکوکار یا دروغگوی و خیانت کار رسیده است 57
- (146) دو خرید و فروش ناشایست است 57
- (150) هر که دو منش دارد انسان نیکی ست و اگر نه از نیکی دور است 58
- (151) دو چیز است که هر کدام زودتر حاصل آید مطلقه مسترابه از عده بیرون رود 58
- (148) به بنده یی که خدای را در کارها در نظر دارد دو منش داده شده 58
- (149) هر که دو منش داشته باشد او مؤمن است 58
- (153) تقرب به خدا با دو منش است 59
- (152) دو منش است که تهی دستی را از میان می برد و زندگی را دراز می کند و اگر به جای آوردند هفتاد گونه مرگ بد را دور می سازد 59
- (154) دو سنت است 59
- (155) نیکی نزد دارنده دو منش شایستگی دارد 59
- (156) برادران دو گونه اند 59
- (157) مردمان دو گروه اند 60
- (159) دو چیز است که برخی از مسلمانان نماز خود را بدان تباه می سازند 60
- (158) دو فرمانده اند که در واقع فرمانده نیستند 60
- (160) هیچ گامی نزد خدا از دو گام پسندیده تر نیست، و هیچ آشامیدنی نزد خدا از دو آشامیدن نیکوتر نیست، و هیچ قطره یی نزد خدا از دو قطره بهتر نباشد 61
- (161) دو منش که شیطان برای نوح یاد آور شد 61
- (162) ترسناک ترین چیزی که از آن بر مردمان ترسیده می شود دو منش است 62
- (163) از دو منش باز داشته شده 63
- (165) گروش گفتار با کردار است 63
- (164) دو گونه آب نوح را فرمان برداری نکردند 63
- (169) دو منش نشانه درشتی ست 64
- (168) جوانمردی دو گونه است 64
- (166) دو گرسنه یی که سیر نگردند 64
- (167) دو منش از درستی ایمان است 64
- (174) پدر و مادر نیز عاق فرزند می شوند 65
- (172) دو منش به جای دو منشی ست 65
- (170) دو منش فزاینده روزیست 65
- (171) هزینه واجب بر عیال میان دو مکروه است 65
- (173) شرم بر دو گونه است 65
- (175) گفتار پیامبر من فرزند دو ذبیح هستم 66
- (176) دو چیز برپایند و دو چیز روانند و دو چیز گوناگون اند و دو چیز با یک دیگر دشمنان اند 68
- (178) سخن درست در دو حال 69
- (177) پاداش کسی که دو حج گزارده است 69
- (180) دو منش است که دارنده آن در آسمان گرامی خدایست و در زمین گرامی مردمان 69
- (181) پیامبر را دو انگشترین بود 69
- (179) دو کشتار و دو پیکار است 69
- (184) صدقه دادن به دودمان هاشم روا نباشد جز در دو جا 70
- (185) دو منش پستی آور 70
- (182) پیشکش روزه دار دو چیز است 70
- (183) از آشکار شدن دو نشانه قیامت پدید آید 70
- (189) خواهشگری پیامبر دو کس را فرا نگیرد 71
- (190) دو گونه خلال رگ خوره را به جنبش در آورد 71
- (187) شستشوی دندان با سعد دو منش دارد 71
- (188) خوردن اشنان دو منش بار می آورد 71
- (191) دو جهان چون دو کفه ترازوست 72
- (193) پیامبر دو چیز در پیروان خود نهاد 73
- (192) خدای دو دریا را به یک دیگر آمیخت 73
- (194) در قیامت از ثقلین پرسیده می شود 74
- [ (195) برای حسن و حسین دو چشم آویز بود] 75
- (197) دو مردند که خدای بهر یک دو پر داده تا با فرشتگان در بهشت پرواز کنند 75
- (196) شب و روز دو بار گیرند 75
- (200) آزمند از دو منش نومید است و با دو منش هم آغوش 76
- (198) دو چیز مردم را نابود کند 76
- (199) گفتار علی در باره دو مرد 76
- (201) دو نمازی که پیامبر آن را ترک نکرد 77
- (202) دو گروه اند که بهره یی از اسلام ندارند 77
- (203) کینه توز با مردان خود را به یکی از دو منش گرفتار سازد 78
- (204) آدمی پیر گردد اما دو چیز از او جوان ماند 78
- (205) دو منشی که دو منش بار آورد 78
- (208) دو منش در مسلمانی فراهم نشود 79
- (207) پیامبر دو خاموشی داشت 79
- (206) آدمی دو منش را ناخوش دارد 79
- (211) پیامبر برای دو مهر عقیل را دوست می داشت 80
- (212) پیامبر بدو کار شاد شد 80
- (210) رشک شایسته نیست جز در دو چیز 80
- (209) در دل بنده دو منش سازش ندارد 80
- (215) بیشتر مردم بدو چیز به دوزخ می روند و به دو چیز به بهشت 81
- (214) بیداری پس از نماز خفتن سزاوار نیست جز برای دو مرد 81
- (213) پیامبر به حسن و حسین هر یک دو منش بخشید 81
- (216) خدا دو بیم و دو آرامش را برای بنده خود فراهم نکند 81
- (217) اصلاح اول این امت بدو منش است و تباهی پایان آنان نیز با دو منش است 82
- اشاره 83
- (219) خدای از مؤمن سه چیز را حساب نمی کشد 83
- [باب منشهای سه گانه] 83
- (218) خدای سه کس را بی حساب به بهشت برد و سه کس را بی حساب به دوزخ 83
- (222) سه چیز نشانه بر آمدن دعاست 84
- (220) هر کس سه منش یا یکی از سه منش را داشته باشد در سایه عرش خداست 84
- (221) سه تن در قیامت به خدا نزدیک تراند 84
- (225) پیامبر اکرم از خدا سه چیز خواست دو چیز بدو داد و یکی را نداد 85
- (223) مؤمن مؤمن نباشد تا سه منش در او پیدا شود 85
- (224) سه منش در گرونده نیست 85
- (226) سه چیز پایه را بلند گرداند و سه چیز گناه ها را پوشاند و سه چیز نابودکننده است و سه چیز رهایی دهنده است 87
- (227) هر که سه منش داشته باشد خدای بدو حور العین دهد 87
- (231) سه کس در خور آمرزش اند 88
- (230) بنده میان سه منش است 88
- (228) سه کس اند اگر ایشان را: باز نداری ترا ستم کنند 88
- (229) سه کس حق خود را از سه کس نستانند 88
- (233) سه جای دروغ نیکوست و در سه جای راست نارواست، همدمی سه کس دل را می میراند 89
- (236) سه منش ویژه پیامبران و فرزندان ایشان و پیروان اینان است 89
- (232) خدا سه کس را دشمن دارد 89
- (235) سه چیز نشانه پیریست 89
- (234) چیزی به سه چیز است 89
- (239) سه منش است که پیامبر و فروتر از او از آن تهی نیست 90
- (237) خدا سه منش را دشمن دارد 90
- (238) پیشکش سه گونه است 90
- (241) وام بر سه گونه است 91
- (242) دستور خواستن برای در آمدن سه بار است 91
- (240) ریشه های کفر سه چیز است 91
- (246) سه چیز روش پیامبران مرسل است 92
- (244) بهترین مردمان سه کس اند 92
- (243) به سه کس سلام پسندیده نیست 92
- (245) سه منش است که یکی نماینده توانگریست و دیگری نماینده زیبایی سه دیگر خوارکننده دشمنانست 92
- (247) سه چیز دیده را روشن می کند 92
- (250) پیامبر سه کس را نفرین کرده است 93
- (252) از سه کس تکلیف برداشته شده 93
- (249) پاشیدن در سه چیز است 93
- (248) منشهای نیکو سه است 93
- (251) در بهشت پایه یی ست که بدان نرسد مگر سه کس 93
- (253) سه تن که به لات و عزی سوگند یاد کردند که پیامبر را بکشند و علی آنان را برانداخت 95
- (254) در نیکی به برادران و کوشش در انجام نیاز ایشان سه منش است 96
- (257) اسرافگر سه نشانه دارد 97
- (256) برابر شدن با آفتاب سه بدی دارد 97
- (255) ریستن در سه جا نهی شده 97
- (258) هر دیده یی در قیامت گریانست جز سه دیده 97
- (260) سه تن که بر چهارپایی سوار شوند 98
- (261) حق مسافر بیمار بر یارانش آنست که سه روز با او بمانند 98
- (262) در پا افزار سیاه سه منش بد است و در زرد سه منش نیک 98
- (259) همه نیکیها در سه منش است 98
- (267) سه کس در پناه خدایند تا از باز خواست مردمان آسایش یابد 99
- (265) شومی در سه چیز است 99
- (263) سه منش را از کلاغ بیاموزید 99
- (266) کسانی که هر چه یاد کنند فراموش کردند سه گروه اند 99
- (264) سه چیز با سه چیز پاید 99
- (270) خرد سه پاره است 100
- (268) آنکه سه چیز بدو داده شده از سه چیز دور نمانده 100
- (269) از کنکاش سه کس خود داری شده 100
- (271) آدم از سه منش یکی را برگزید 101
- (273) شیعه سه گروه اند 101
- (274) شیعه به سه چیز آزمایش گردد 101
- (272) خرد مرد از سه چیز دانسته می شود 101
- (275) هر که سه منش داشته باشد ایمانش کامل است 102
- (276) سه کس اند که در قیامت خدا بدیشان سخن نگوید و به اینان ننگرد و ایشان را پاک نگرداند و ایشان را شکنجه دردناک است 103
- (277) بیمناک ترین جا برای مردم سه جاست 104
- (278) سه کس یاوران ستمکاراند 104
- (280) گرونده به خدا سه جای دارد: بندگاه، پناهگاه، جایگاه و کافر نیز سه جای دارد 104
- (279) سخن چین کشنده سه تن است 104
- (281) روزهای خدا سه است 105
- (282) سه کس در قیامت شکنجه شوند 105
- (283) سه منش تکبر را دور کند 105
- (284) هر که سه منش در او باشد می تواند امر به معروف و نهی از منکر کند 105
- (287) کسی دودمان پیامبر را دوست ندارد برای یکی از سه سبب است 106
- (285) سه تیره پاک گوهر نباشند 106
- (286) بسنده است برای عیب مرد که سه منش در او باشد 106
- (288) دوست ترین کارها پیش خدا سه چیز است 106
- (290) سه چیز کمر شکن است 107
- (289) دوزخ در قیامت با سه کس سخن گوید 107
- (291) خدا به سه نعمت بر بندگان منت نهاده 107
- (292) شب زنده داری تنها برای سه چیز است 108
- (294) همه راه و روش دین در سه چیز است 108
- (293) هر گاه سه چیز در فرزند آدم نبود چیزی سرش را خم نمی کرد 108
- (295) آشوب جهان سه چیز است 108
- (296) مسلمان سه دوست دارد 109
- (297) خدای به پیامبر برای علی سه کلمه وحی کرد 110
- (298) مردان سه گونه اند 110
- (299) کسی شایسته پیشوایی ست که در آن سه منش باشد 111
- (300) کسی که سه بار حج گزارده باشد 112
- (301) پاداش آنکه سه مؤمن را حج رساند 112
- (302) در جامه یوسف سه نشانه بود 113
- (304) زناشویی از سه راه حلال می گردد 113
- (305) برای پیروان اسلام امید رهایی ست مگر سه تن 113
- (303) ستمکاری سه گونه است 113
- (306) دشوارترین زمانهای فرزند آدم سه ساعت است 114
- (308) مرد کوچ نکند جز برای سه کار 114
- (307) فرزند آدم هرگز کاری نکرده که پیش خدا از سه کار بزرگتر باشد 114
- (309) جامه خواب سه گونه است 115
- (310) نشانه های سه گانه 115
- (311) خدا در سه حال به جای بنده کارهای وی را پایان می رساند 116
- (313) سه منش است که کسی در آنها بهانه یی ندارد 117
- (312) مردم سه گروه اند 117
- (315) مسلمان به سه چیز کامل گردد 118
- (314) سه منش است که دارنده آن نمیرد تا بدانها گرفتار گردد 118
- (316) سفارشهای سه گانه یی که پیامبر به علی کرده 119
- (318) آنکه عطسه زند سه بار به وی «یرحمکم اللَّه» گویند 120
- (317) سه کس را دعا به لفظ جمع بکار برند 120
- (320) سه تن مهمان خدایند و در پناه او 121
- (322) در سه چیز نیاز به اجازه خدا نیست 121
- (321) خیار حیوان تا سه روز است 121
- (319) خدا سه منش را در منافق و فاسق فراهم نکند 121
- (325) سه تن نفرین شده اند 122
- (323) خدا مؤمنی را به چیزی سخت تر از سه منش گرفتار نکرده 122
- (324) هر گاه سه دسته نبودند خدا جهانیان را به سختی شکنجه می رسانید 122
- (326) هر گاه فرزانگان و هوشمندان به یک دیگر نامه می نگاشتند سه چیز در آن بود که چارمی نداشت 123
- (327) سه منش از خوی مؤمن نیست 123
- (328) آنکه بناگزیری زیان بیند سه عوض دارد 123
- (329) خدای را بهشتی ست که در نیاید بدان جز سه گروه 124
- (330) سه منش در شیعه نیست 124
- (331) سه منش سخت ترین کردار بر بندگان است 124
- (333) شیطان گوید: هر چه فرزند آدم مرا وامانده گرداند باز در یکی از سه چیز وامانده نخواهد کرد 125
- (332) شیطان به نوح گفت مرا در سه جا به یاد آور 125
- (334) سه چیز است که مردم تاب آن را ندارند 126
- (336) سه دست است که در نیکی به کار می رود 126
- (335) نیکی شایستگی نیابد جز به سه چیز 126
- (337) سه منش پسندیده است 126
- (338) بخشایشگران سه تن اند 127
- (339) پرسش سزاوار نیست جز در سه جا 127
- (341) بنده مشرک نگردد تا یکی از سه کار را نکند 128
- (340) خدا بر فرزند آدم به سه منش منت نهاده است 128
- (342) به پیروان پیامبر اسلام کمتر از سه چیز داده نشده 128
- (343) گرفتاری تاب فرسا سه است 129
- (346) سه تن در امر به معروف و نهی از منکر شریک هستند 129
- (345) فرشتگان در سرایی که یکی از سه چیز در آن باشد در نیایند 129
- (347) خدا به مؤمن سه منش داده است 129
- (344) در این پیروان سه چیز نیست 129
- (348) از سه تن بر دین باید ترسناک بود 130
- (349) پرسش مرد دیرنشین از سه منش 131
- (350) هرگز زمین به خدا ننالیده مانند ناله کردن آن از سه چیز 131
- (352) سه تن در قیامت در سایه عرش خدایند 132
- (351) خدا از سه تن نگهبانی نکند 132
- (354) خوانندگان قرآن سه گروه اند 132
- (353) سه چیز به خدا گله کنند 132
- (355) سه چیز است که دانسته نشده که گناه کدامین بزرگ تر است 133
- (356) بار بستن نشاید مگر برای سه مسجد 133
- (358) سه چیز زیان ندارد 134
- (357) در ترب سه سود است 134
- (360) امیر المؤمنین علی (ع) به نبرد سه دسته مأمور شد 134
- (359) پیامبر ضامن سه سرای در بهشت است 134
- (362) خدای را سه آبروست 135
- (361) هر که سه چیز ندارد از خدا و فرستاده اش بیگانه است 135
- (364) کردار حج بر سه گونه است 136
- 363) نهاد ایمان سه منش است 136
- (365) از سه منش نهی شده 136
- (366) پوشش سیاه مکروه است مگر در سه چیز 137
- (368) مهمانی تا سه روز است 137
- (367) آنکه حج گزارد هر گاه سه منش نداشته باشد حجش پسند نیفتد 137
- (371) پس از مرگ پی شخص نمی رود جز سه چیز 138
- (369) سه چیز که دل مسلمان در آنها کینه توزی روا نمی دارد 138
- (370) پیامبر گفته: سوگند می خورم که سه چیز حق است 138
- (373) پدران اولین سه تن بودند 139
- (374) به مؤمن سه منش داده شده 139
- (372) خدا سه گروه را در بهشت اسکان نمی دهد 139
- (377) دزدان سه تن اند 140
- (375) شایسته ترین مردمی که سه چیز آرزو می کنند 140
- (376) کارها سه گونه است 140
- (380) پس سه تن نماز گزاردن روا نیست 141
- (378) فرشتگان سه گروه اند 141
- (379) پریان سه گروه اند، انسان نیز چنانست 141
- (381) سه نخوردنی فربه کند و سه خوردنی لاغر 141
- (384) سه تن نزد خدا میانجی گری کنند و پذیرفته شود 142
- (382) همه داوریهای مسلمانان بر سه وجه روان گردد 142
- (383) سه چیز با سه چیز همراه است 142
- (385) نخستین کسانی که قرعه برایشان افکنده شد سه تن اند 143
- (386) در به سه منش است 143
- (392) آنکه غیر حلال دست آورد سه چیز بر آن چیز چیره گردد 144
- (390) دمیدن در سه چیز بد است 144
- (388) افسون رخنه یی ندارد جز در سه چیز 144
- (389) سه چیز نشانه بینایی در دین است 144
- (391) دارنده سه منش در دوزخ است 144
- (387) در پیاز سه خاصیت است 144
- (394) خوشی مرد در سه چیز است 145
- (393) آسایش مؤمن در سه چیز است 145
- (395) دعای سه تن برآورده نگردد 145
- (396) روزه سالانه از هر ماهی سه روز است 146
- (398) آنکه سه چیز دارد گویا همه جهان را بدو داده اند 146
- (397) سرگرمی مرد خدا در سه چیز است 146
- (399) پیامبر سه کلنگ در خندق زد و سه تکبیر گفت 147
- (400) پسندیده ترین کارها نزد خدا سه چیز است 147
- (401) بیمناک ترین چیزها بر پیروان سه چیز است 147
- (402) آنکه به خدا و آخرت ایمان دارد سه کار مکند 148
- (403) از سه چیز بر این پیروان بیمناک باید بود 148
- (405) امام صادق هرگز از یکی از سه چیز فارغ نبود 149
- (404) سه چیز از جهان پسندیده پیامبر بود 149
- (407) کردارها سه گونه است 150
- (406) زیارت کننده امام رضا در سه جا از آن سود می برد 150
- (408) امام محمد باقر فرزند خود امام صادق را به سه چیز دستور داد و از سه چیز نهی کرد 151
- (410) پیامبر به سلمان فارسی گفته: در بیماری سه منش است 152
- (409) قائم سه حکم کند که هیچ کس نکرده است 152
- (411) عمر از سه منش به خدا بازگشت 153
- (412) سخن ابی بکر بر چیزی از جهان اندوه نمی خورم جز بر سه کار خود که کاش آنها را به جای نمی آوردم و بر سه کار که نکردم کاش به جای آورده بودم و بر سه چیز که کاش از پیامبر پرسیده بودم 154
- (416) سه چیز در قیامت نزد خدا گله می کنند 155
- (414) سه تن هیچ گاه به وحی خدا کافر نشدند 155
- (415) پاداش کسی که سه دختر داشته و بر زندگی آنان شکیبا باشد 155
- (413) ابن مسعود گفته: دانایان زمین سه تن اند 155
- (418) از چشم تنگی سه منش خیزد 156
- (419) آغاز کار پیامبر سه چیز بود 156
- (417) تکلیف از سه تن برداشته شده 156
- (421) سه چیز است که هر کدام از آنها یک چهل و پنجم از پیامبریست 157
- (420) سه منش است که هر که بدان کار بندد در سود و زیان با مسلمانان شریک است 157
- (422) گروش سه چیز است 157
- (426) سه برادر که هر کدام از دیگری ده سال کوچک تر بودند 158
- (423) سه تن به بهشت نروند 158
- (424) آنکه سه فرزندش مرده باشد 158
- (425) پاداش سه چیز 158
- (427) مردم پس از سه تن خوار شدند 159
- (429) بیش از سه روز کناره گیری از برادر دینی روا نیست 159
- (428) در پرسش سه اثر است و بدترین مردم سه اند 159
- (430) سه چیز از خوبی مسلمانی ست 160
- (432) راست نهادان سه تن اند 160
- (431) خدا با سه تن سخن نگوید 160
- (433) یاران کوه سه تن بودند 161
- (434) دوست ترین کارها پیش خدای سه چیز است 162
- (435) مردم جهان سه گروه اند 162
- (437) مردمان خدای را به سه روی می پرستند 164
- (438) کسی علی را به مهمانی خواست پذیرفت به سه شرط 164
- (436) فروغی که سه بخش شده 164
- (440) در بریره آزاده عائشه سه دستور روان شد 165
- (439) سه چیز که در علی بود 165
- (442) پیش کشی و راننده یی و سواری نفرین شده اند 166
- (443) سه تن دانسته نشد گناه کدام بزرگتر است 166
- (441) سه تن بر پیامبر دروغ می بستند 166
- (445) در صفوان جمحی سه دستور روان شد 167
- (444) در براء پور معرور انصاری سه دستور اسلامی روان شد 167
- (447) دانایان سه گروه اند 168
- (446) برای سعد پور معاذ در اسلام سه مقام است 168
- (448) هر که با سه کس ستیزد خوار گردد 169
- (449) مردمان در قضا و قدر سه گروه اند 169
- اشاره 170
- [باب منشهای چهارگانه] 170
- (451) شکنجه آنکه در چهار چیز همسر خود را فرمان برداری کند 170
- (450) پیامبر چهار کس را در قیامت شفاعت می کند 170
- (452) دعای چهار تن رد نشود 171
- (453) ثبات دین به چهار تن است 171
- (456) بنده مؤمن نباشد تا به چهار چیز باور داشته باشد 172
- (455) خواست مردم در این جهان چهار است 172
- (454) آنکه در چهار جای سخت گیر نباشد خدای او را بیامرزاد 172
- (457) علی را چهار انگشترین بود 173
- (459) پیامبر پس از هجرت چهار عمره گزارد 173
- (458) چهار سوره پیامبر را شکسته کرد 173
- (460) پیشوا به چهار چیز شناخته می شود 173
- (461) پیامبر به چهار چیز بر پیامبران دیگر برتری یافت 174
- (463) به هر که چهار چیز دهند از چهار چیز نومید نگردد 174
- (462) نیکوترین اندازه یاران بسیج چهار است و بهترین اندازه سپاه های فرستادنی چهار صد تن و خوب ترین لشکر چهار هزار است 174
- (464) به چهار چیز گوشی داده شده که گفتار آدمی را می شنوند 175
- (465) خدا به چهار کس در قیامت ننگرد 175
- (466) سواران رستخیز چهاراند 176
- (468) زال بنی اسرائیل از موسی چهار چیز خواست 177
- (470) چهار چیز کمرشکن اند 178
- (471) خدای چهار بررسی از جهان کرد 178
- (469) نیکوترین زنان بهشت چهاراند 178
- (472) پیامبر نام علی را در چهار جای با نام خود یافته بود 179
- (473) سخنان خانواده پیامبر را جز چهار کس در نیابد 179
- (474) معاشر با مردم از سه منش کناره کند تا برای وی به گردن ایشان چهار چیز واجب گردد 180
- (476) خدا چهار چیز را در چهار چیز نهفته 181
- (475) اشعار دیو در پاسخ شعر آدم 181
- (477) پیامبر گفت: چهار چیز را برای چهار چیز بد مدارید 182
- (478) امیر المؤمنین علی را چهار بزرگی بود که هیچ تازیی آنها را نداشت 182
- (479) معاویه به ابن عباس گفت: من ترا برای چهار منش دوست دارم و از چهار منش تو در می گذرم 183
- (481) پاداش آنکه چهار بار حج گزارده 186
- (480) گناه ها چهارگونه است 186
- (482) زنازاده چهار نشانی دارد 187
- (483) خدا به موسی چهار سفارش کرد 187
- (484) هر گاه علی به نبردی می رفت چهار منش داشت 188
- (485) شگفتا از آنکه از چهار چیز می ترسد به چهار چیز پناه نمی برد 188
- (486) چهار تنی که برای علی گواهی ندادند بد فرجام شدند 189
- (488) چهار کار اندیشه بد است 191
- (487) چهار منش برای جهان است و چهار برای جاویدان 191
- (490) چهار چیز است که دارنده آن در نور بزرگ خدا ماند 192
- (489) چهار چیز از چهار چیز سیرابی ندارد 192
- (491) دارنده چهار منش اسلام وی کامل است 192
- (492) چهار واژه حکمت 192
- (493) چهار منش به چهار سرای در بهشت 193
- (494) خدا به دارنده چهار منش سرایی در بهشت دهد 193
- (496) در قیامت چهار تن مورد توجه خدایند 193
- (495) هر که از چهار منش بر کنار باشد به بهشت رود 193
- (497) پیرو علی به چهار منش دچار نگردد 194
- (499) خدای از چند چیز چهار را برگزید 194
- (498) هر که چهار منش داشته باشد در پناه خداست 194
- (501) چهار منش در پیروان محمد تا قیامت خواهد بود 195
- (502) دستگاه تن از چهار چیز است 195
- (500) چهار چیز اندوه زاست 195
- (504) چهار منش است که دل را تباه کند و نفاق پدید آورد 196
- (503) مایه زندگی آدمی و دوام آن به چهار چیز است و آتش چهار گونه است 196
- (506) چهار منش دل را می میراند 197
- (505) پیامبر چهار تیره را دوست داشتی و چهار دیگر را دشمن 197
- (507) زمین از چهار گرونده تهی نماند 197
- (509) چهار چیز در گرونده نیست 198
- (508) به چهار چیز از طب بی نیاز توان شد 198
- (510) خدای از مؤمن چهار پیمان گرفته 198
- (511) مؤمن از چهار چیز برکنار نباشد 198
- (513) چهار چیز است که هر گاه یکی از آنها در سرایی یافت شود آن را ویران سازد 199
- (512) کیفر چهار چیز زودتر است 199
- (514) منشهایی که هر کدام بر چهار پایه استوار است 200
- (515) نجده خارجی چهار سؤال از ابن عباس کرد 202
- (516) موی سپید پیری در چهار جای باشد 203
- (518) میان حق و باطل چهار انگشت است 203
- (519) گنج دو یتیم چهار پند بود 203
- (517) مردم چهار گروه اند 203
- (523) در قیامت آتش بر چهار تن روا نیست 204
- (522) دوست داشته ترین یاران نزد خدا چهاراند 204
- (521) چهار چیز روی را روشنی دهد 204
- (520) به چهار تن درود مفرستید 204
- (526) همه دانش مردمان در چهار چیز است 205
- (527) برای مردم در چهار چیز حق لازم می شود 205
- (525) به چهار چیز پیش از چهار چیز پیشی گیر 205
- (524) چهار چیز اندک آنها بسیار است 205
- (529) برای بنده چهار دیده است 206
- (528) جهاد چهار گونه است 206
- (530) چهار منش از هر چه نیکوتر باشد 207
- (532) چهار چیز از رسم پیامبران مرسل است 207
- (533) چهار تن اند که نماز ایشان پذیرفته نیست 207
- (531) زنان چهار گروه اند 207
- (534) چهار گناه که سبب چهار شکنجه گردد 208
- (536) خدا همه سخنها را برای آدم در چهار کلمه گرد کرد 208
- (535) چهار چیز نشان بدبختی ست 208
- (538) از دانش چهار تن پاداش می برند 209
- (537) از دوستی با چهار تن باز داشت شده 209
- (541) بهترین خواسته چهار چیز است 210
- (540) چهار خرده در بنده حق خیار سالانه دارد 210
- (539) در نرخ چهار چیز خودداری نگردد 210
- (542) چهار نماز است که هر گاه توان گزارد 211
- (545) پیامبرانی که پادشاه بودند چهار تن اند 212
- (543) داوران چهار گونه اند 212
- (544) مرد را وامی دارند تا هزینه چهار کس را بپردازد 212
- (549) تره چهار سود دارد 213
- (547) دارو چهار چیز است 213
- (548) چهار چیز است که مزاج را میانه کند 213
- (546) در آفتاب چهار چیز است 213
- (554) از چهار چیز و از چهار ظرف منع شده 214
- (551) چهار رود از بهشت است 214
- (550) نشان فشار خون چهار چیز است 214
- (552) از چهار کنیه منع شده 214
- (553) بهترین نامها و بدترین نامها 214
- (558) نماز تمام گزاردن در چهار مکان از دانش نهفته خداست! 215
- (557) چهار تن نماز را در سفر و حضر باید تمام گزارند 215
- (555) دستور پوشانیدن چهار چیز داده شده 215
- (556) چهار چیز خوی پیامبران است 215
- (561) به پیامبر فرمان رسید چهار تن را دوست بدارد 216
- (560) هیچ بنده یی در قیامت گام از کام بر ندارد تا از چهار چیز از او پرسند 216
- (559) چهار سوره قرآن سجده دارد 216
- (564) چهار تن پادشاهی روی زمین یافتند 217
- (563) چهار چیز است که در هر که باشد منافق است 217
- (562) نخستین کسانی که به بهشت در آیند 217
- (565) از چهار راه حدیث پیامبر به مردمان رسید که پنجمی ندارد 218
- (566) امام علی بن ابی طالب گفته: «هر که به اندازه آنچه به وی نیکی شده نیکی کند عوض داده 220
- [ (567) جهان در گردش است] 221
- [ (568) تازی را فرا گیرید] 221
- (569) چهار منش است که در رمضان کسی از آن بی نیاز نیست 222
- (572) بادهای جهان چهار است 223
- (570) چهار پایان به چهار چیز نادان نباشند 223
- (571) خدای اسبان را از چهار چیز آفریده 223
- (573) مردمان چهار گروه اند 224
- (574) خواب چهار گونه است 224
- (575) دیو چهار بار ناله کرد 224
- (576) چهار چیز تباه گردد 225
- (577) مسلمانان چهار عید دارند 225
- (578) خدای گفت: ای ابراهیم چهار پرنده را بستان و به سوی خویش بکش 227
- (579) هر که در او چهار منش باشد خدا وی را دشمن دارد 228
- [باب منشهای پنج گانه] 229
- (580) پنج چیز میزان کردار را سنگین گرداند 229
- (581) خدای به پیامبری دستور داد به پنج چیز عمل کند 230
- (583) نشانه های مؤمن پنج چیز است 231
- (582) در شانه پنج سود است 231
- (584) پنج چیز از پنج تن ناشدنی ست 231
- (585) پنجی که پنجاه در شمار است 231
- (588) پنج چیز چنانست که گویم 232
- (586) سخنانی که توبه آدم بدان پذیرفته شد پنج بود 232
- (589) در هر یک از سر و بدن پنج منش است 232
- (587) پنج چیز پیسی آورد 232
- (590) پنج چیز را تا هنگام مرگ از دست ندهم 233
- (591) پنج چیز بر مسافر ناخجسته است 233
- (592) گریه کنندگان پنج تن بودند 234
- (593) پنج گناه بزرگ است 235
- (594) پیامبر با پنج شمشیر مبعوث شد 236
- (596) مؤمن در موجهای پنج روشنی می غلتد 238
- (595) شرطهای دوستی پنج است 238
- (597) ستونهای اسلام پنج است 239
- [ (598) مکه پنج نام دارد] 239
- (599) خدا در شبانه روز پنج نماز را واجب گردانیده 239
- (600) ریشخندکنندگان پیامبر پنج تن بودند 240
- (601) نماز مرده پنج تکبیر دارد 241
- (602) بیمها پنج گونه است: خوف، خشیه، و جل، رهبت، هیبت 242
- (603) پنج صفت که خدا و پیامبرش آنها را دوست دارند 242
- (605) پاداش آنکه پنج حج گزارده 243
- (604) خواسته به پنج چیز فراهم گردد 243
- (606) خدا در قیامت از پنج گروه دلیل می خواهد 243
- (609) نماز اعاده نگردد مگر از پنج چیز 244
- (608) هر که پنج منش نداشته باشد از او بهره درستی نبرند 244
- (607) خوردن پنج اندام از گوسفند بد است 244
- (613) روزه را پنج چیز تباه می کند 245
- (611) پنج تن اند که دیو در ایشان راه نیابد 245
- (610) کمترین چیزی که میان مردمان قسمت شده پنج منش است 245
- (612) بازرگان از پنج چیز کناره گیرد 245
- (615) پنج گروه سرشت آتشین دارند 246
- (617) دانش دارای پنج پایه است 246
- (614) علی گفته پنج چیز ویژه ماست 246
- (616) از پنج تن بهر حال دوری شود 246
- (621) پنج میوه جهان از میوه های بهشتی ست 247
- (618) پنج پیشه نارواست 247
- (619) به پنج تن زکات ندهند 247
- (620) نماز جماعت با کمتر از پنج تن بر پا نگردد 247
- (624) کمال دین مسلمان از پنج چیز شناخته می شود 248
- (622) پیامبر از پنج چیز منع کرده 248
- (623) پنج چیز است که خلق از آن آگاهی ندارند 248
- (626) فرخ سروش پنج رود را با پای خود روان ساخت 249
- (625) آنچه خمس در آن ها واجب می گردد 249
- (628) به پیامبر پنج چیز داده شده که به کسی پیش از وی داده نشده 250
- (627) گاوی برای قربانی از پنج تن کفایت است 250
- (630) برای خدا در پنج چیز شرم داشته باشید 251
- (629) خدا به پیامبر پنج چیز داد، به علی نیز پنج چیز 251
- (632)- پیامبر گفت هر که پنج چیز را گردن گیرد بهشت را برای او گردن گیرم 252
- (633) در پنج چیز از علی یاری می گیرم 252
- (631) خدای خواهشگری پیامبر را در باره پنج تن می پذیرد 252
- (634)- خرم آنکه در او پنج منش باشد 253
- (636)- پنج تن نمی خوابند 253
- (635) پیرو جعفر پور محمد کسی ست که در وی پنج چیز باشد 253
- (637) به دوزخ آسیایی ست که پنج تن را خرد سازد 253
- (638) از کشتن پنج جانور منع شده و به پنج دیگر فرمان شده 254
- (640) در جشن قربان کاری نیکوتر از پنج کار نیست 254
- (639) پنج تن نفرین شده اند 254
- (643) پنج تن دعای ایشان بر آورده نشود 255
- (642) در خروس سفید پنج منش است 255
- (641) آنکه پنج منش ندارد از او بهره یی برده نشود 255
- (644) دستور بزرگ داشت خدا در پنج جمله 256
- (645) پیامبران صاحب شریعت پنج اند 256
- (646) پنج تن را دفن نمی کنند تا تغییر حالت دهند 256
- (647) در کوفه پنج مسجد خجسته است و پنج مسجد نفرین شده 257
- (649) بر پنج تن واجب است در سفر نماز را تمام گزارند 257
- (648) نماز گزاردن در پنج مسجد از مساجد کوفه نهی شده 257
- (650) مرد می تواند پنج جای نامحرم را ببیند 258
- (651) درهای آسمان در پنج زمان گشوده می شود 258
- (654) نشانه های پدیداری امام غائب پنج است 258
- (653) زن را در پنج حال می توان طلاق داد 258
- (652) بهشت خواهان پنج تن است 258
- (655) میان پنج زن و شوهر ملاعنه واقع نشود 259
- (656) کلماتی که خدا ابراهیم را با آنها آزمایش کرد 260
- (657) امیر المؤمنین به کارمندان خود پنج دستور داد 264
- (658) پنج چیز از جهت فطرت است 265
- (659) برای علی پنج کرامت است 265
- (660) قاضی در پنج چیز باید ظاهر را رعایت کند 266
- (661) پیش گیران پنج تن اند 266
- (662) پنج قانون عبد المطلب در اسلام پذیرفته شد 267
- (663) سور دادن در پنج مورد است 267
- (664) پیامبر برای علی از خدا پنج چیز خواست 268
- (666) در روز آدینه پنج چیز است 269
- (665) پنج پند پسندیده 269
- (667) ازدواج با پنج گروه از زنان نیکو نیست 270
- (669) در گفتار نیک پنج سود است 270
- (668) نیکوترین بندگان خدا کسانی هستند که پنج کار می کنند 270
- (672) پنج تن از پیامبران به تازی سخن می گفتند 271
- (671) روز رستاخیز پنج تن از پنج تن گریزان اند 271
- (670) در رمضان به پیروان پیامبر پنج چیز داده شده 271
- (673) پنج تن بدترین مخلوق خدایند 272
- [باب منشهای ششگانه] 273
- (674) در این امت شش چیز است 273
- اشاره 273
- (675) در زنا شش چیز است 274
- (676) شش چیز را بپذیرید تا بهشت را برای شما عهده گیرند 274
- (677) شش چیز سبب بهشت رفتن شود 274
- (679) شش چیز که در شکم مادر نبودند 275
- (680) شش چیز پس از مرگ نیز سودمند است 275
- (678) شش پیامبر دو نامه هستند 275
- (684) شش چیز بی اختیاریست 276
- (682) شش چیز از جوانمردیست 276
- (681) بر در بهشت شش چیز نوشته بود 276
- (683) خمس شش بخش می گردد 276
- (685) خدا شش گروه را به شش چیز شکنجه کند 277
- (686) شش چیز در مؤمن نیست 277
- (688) شش چیز شگفت انگیز است 277
- (687) به شش تن سلام مکنید 277
- (689) از کشتن شش جانور منع شده 278
- (691) دین آسان محمدی شش چیز دارد 279
- (690) خدا شش چیز را برای پیامبر و پیروان او بد دانسته 279
- (695) باید از شش چیز به خدا پناه برد 280
- (692) شش گروه پاک گروه نباشند 280
- (693) انبار سازی در شش چیز است 280
- (694) در شش جا بیرون ریختن از زن جائز است 280
- (696) شش چیز نارواست 280
- (697) دوستی شش چیز سبب گناهکاریست 281
- (698) چهار پا شش حق بردارنده خود دارد 281
- (699) به شش تن نباید درود گفت، شش تن شایسته پیش نمازی نیستند، شش چیز از کارهای قوم لوط است 281
- (700) تفسیر واژه های ابجد 282
- (701) دیوانه کسی ست که در او شش چیز باشد 283
- (704) مردم شش گروه اند 284
- (703) از شهید شش چیز را بیرون می آورند و با جامه های دیگر وی به خاک دفن می شود 284
- (705) با دوست خود شش چیز روا مدار 284
- (702) در ابتدای شش نماز توجه مستحب است 284
- (706) خدا انگشتری به ابراهیم داد در آن شش کلمه بود 285
- (708) امیر المؤمنین به شش چیز بر دیگران مقدم شد 286
- (707) خدا شیعه را از شش چیز دور داشت 286
- (709) شش تن خواهش ایشان برآورده نمی شود 287
- (710) شش گروه نفرین شده اند 288
- (711) کمال مرد به شش چیز است 288
- (712) مردمان شش گروه اند 288
- (713) دستور دفن هفت چیز 290
- باب منشهای هفتگانه 290
- (714) پیامبر از هفت چیز منع کرده و به هفت چیز دستور داد 290
- (715) هفت اندام از گوسفند حرام است 291
- (716) به علی هفت چیز داده شده 291
- (717) پیامبر هفت بار گفت خوشا کسی که ندیده به من گرود 292
- (718) هفت تن در زیر عرش خدا باشند 292
- (721) نام و رنگ آسمانهای هفت گانه 293
- (719) در کشمش هفت چیز است 293
- (720) در روزگار موسی هفت کوه جا به جا شدند 293
- (723) هر که هفت صفت داشته باشد ایمانش کامل است 294
- (722) پیامبر هفت سفارش به ابو ذر کرد 294
- (726) تکبیرات افتتاح نماز هفت است 295
- (725) در قیامت شکنجه هفت تن دردناک تر باشد 295
- (724) هر که رمضان را روزه بدارد هفت چیز برایش ثابت شود 295
- (727) در هفت جا پس از حمد نماز در رکعت اولی سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و در رکعت دوم سوره قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ را بخوانند 296
- (728) فرزانه یی برای دانستن هفت کلمه هفتصد فرسنگ راه پیمایید 296
- (729) هفت تن کار خویشتن را تباه می سازند 297
- (731) پیامبر هفت گروه را نفرین کرده است 297
- (730) سجده بر هفت اندام است 297
- (732) مؤمن بر مؤمن هفت حق دارد 298
- (733) کافر با هفت روده می خورد 299
- (735) مؤمنان در هفت درجه از ایمان هستند 299
- (734) مؤمن کسی ست که هفت چیز داشته باشد 299
- (736) حلاوت ایمان در هفت دل نباشد 300
- (737) هفت گروه از دانایان در دوزخ اند 300
- (738) خدا هفت جانور را آفرید که از شکم مادر بیرون نیامده بودند 301
- (739) اسلام بر هفت رسد قرار داده شده 302
- (740) خدا به پیامبر خود هفت چیز داده 304
- (743) جهان هفت اقلیم است 305
- (742) آفتاب هفت طبقه دارد و ماهتاب هفت طبقه 305
- (741) قربانی گاوی و اشتری از هفت تن بسنده است 305
- (745) باید هفت تن قرآن مخوانند 306
- (744) در هفت جا از عبادات دعای مخصوص نرسیده 306
- (746) قرآن خدا بر هفت حرف نازل شده 307
- (747) خدا از روزی که زمین را آفرید تا کنون هفت دسته از دانایان پدید آورده 307
- (749) چون نجاشی پادشاه حبشه مرد پیامبر هفت بار بر او تکبیر گفت 308
- (748) در آسمان و زمین چیزی نباشد مگر به هفت مطلب 308
- (750) هر گاه خدا بر امتی خشم کند و به شکنجه یی ایشان را نابود نکرد هفت بلا بر آنان گمارد 308
- (752) از عامر روایت شده که زمین برای هفت تن آفریده شده 309
- (751) دوستی پیامبر و دودمانش در هفت جای سودمند است 309
- (753) دوزخ را هفت در است 310
- (754) علی (ع) در قیامت با هفت چیز بر خلق محاجه می کند 311
- (755) هفت بانوی بهشتی خواهران یک دیگرند 312
- (756) گناه های کلان هفت است 312
- اشاره 313
- (757) آزمایش اوصیاء پیامبران در زندگی پیامبران در هفت مقام است و بعد از مرگ ایشان نیز در هفت مقام 313
- (758) [ادامه روایت] 315
- (759) [ادامه روایت] 317
- (760) [ادامه روایت] 319
- (761) [ادامه روایت] 321
- (762) [ادامه روایت] 323
- (763) [ادامه روایت] 325
- (764) [ادامه روایت] 327
- (765) [ادامه روایت] 329
- (766) [ادامه روایت] 332
- (767) آنچه راجع به ایام هفته است 333
- (768) آنچه در خصوص هفته آمده است 334
- (769) آنچه در دوشنبه آمده 335
- (770) آنچه در روز سه شنبه آمده 336
- (771) آنچه در چهارشنبه آمده 337
- (772) آنچه در باره پنجشنبه آمده 339
- (773) آنچه در باره آدینه آمده 340
- (774) آنچه در باره شنبه آمده 342
- (775) معنی با ایام دشمنی مکنید تا با شما دشمنی نکنند 344
- (776) آدم و حوا هفت ساعت در بهشت بودند سپس رانده شدند 345
- (777) در پیروان هفت منش است 345
- (778) پیمبر در هفت جا ابو سفیان را نفرین کرد 346
- (779) سخن از هفت صندوقی که در دوزخ است 347
- (780) ایوب با بی گناهی هفت سال رنج کشید 348
- (781) فرشتگان هفت گروه اند و حجابها نیز هفت 349
- (782) علی هفت سال پیش از مردمان نماز گزارد 350
- (784) خدا به پیروان علی هفت چیز داده است 351
- (785) کسی روایت کرده خاندان پیامبر هفت اند 351
- (783) دیوان بر هفت تن از غالیان فرود آمدند 351
- (788) پیامبر را هفت فرزند بود 352
- (787) یاد آوری خدا به هفت اندام پخش شده 352
- (786) هفت تن نماز را کوتاه نخوانند 352
مقدمه محقق در باره شیخ صدوق و کتاب خصال]
کتاب خصال
کتاب خصال صدوق که شامل: موضوعات اجتماعی و اخلاقی و دینی ست، یکی از آثار مهم شیخ صدوق قمی ست که از پیشروان مذهب جعفریست، وی در آن ملتزم شده منشهایی را که با عدد و شماره مخصوصی در اخبار و آثار آمده است نقل کند. مثلا در خبر گفته است که دو خصلت است که دارنده آن چنین است یا سه منش است که صاحب آن چنان است. خواننده در بادی امر می پندارد که این نوع تألیف شاید از ابتکارات صدوق است، لیک چنین نیست، بلکه این التزام به شمار خصلتی یا منشی در دانایان اسلام سابقه دارد، برای مثال یکی از لغویین بنام محمد بن مستینر معروف به قطرب که به سال 206 هجری در گذشته وی را کتابی ست بنام کتاب مثلث که در آن چیزهایی را می آورد که به سه وجه خوانده می شود. و نیز ابن فارس متوفی به سال 372 هجری که از لغویین بزرگ است وی را کتابی ست بنام کتاب الثلاثه در لغت، در آن یادآور شده کلماتی را که تعریف آن بر سه وجه آمده است. و نیز از نحات و لغویین ابو
عبد اللّه حسین بن احمد بن خالویه نحوی که به سال 372 هجری درگذشته، وی را کتابی ست در اعراب سی سوره از سوره های قرآن کریم و کتاب عشرات که در آن ذکر کرده کلماتی را که هر یکی را ده معنی در لغت عرب است. و از پیشوایان فن حدیث: عبد بن حمید محدث متوفی به سال 249 هجری وی را کتابی ست که اسناد آن به سه واسطه می رسد و نیز امام أحمد بن حنبل مؤلف مستند در اخبار صحاح که ثلاثیاتی دارد و نیز امام اسماعیل بخاری مؤلف کتاب صحیح بخاری که رباعیاتی دارد یعنی اخباری که به چهار واسطه می رسد و نیز مسلم از پیشوایان حدیث و ترمذی که چنین کتابهایی نوشته اند.