‏‌آیینه ی زیبایی ها :شناخت شناسی مهدویت صفحه 1

صفحه 1

ولادت، مکان تولد و نگهداری

ظهور و امامت آن حضرت، مسئله ای است اساسی که نقش سرنوشت ساز و جهت بخشی را به زندگی و رفتاردین باوران، بویژه ولادت و زندگی مهدی موعود(عج)، از رخدادهای مهم است و ریشه در باور دینی مسلمانان دارد. اعتقاد به تولد، حیات طولانی،شیعیان داده است.احادیث فراوانی از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از طریق سنّی و شیعه رسیده که بیانگر ویژگیهای شخصی امام زمان(عج) استاز خاندان رسالت، از فرزندان فاطمه(ع)، نهمین فرزند امام حسین(ع)، دوازدهمین پیشوای شیعیان و... [1] گزارشگران تاریخ نیز، چه آنان که پیش از ولادت وی می زیسته اند و چه آنان که در زمان ولادت و پس از آن بوده اند، از این ولادت پر برکت خبر داده اند و برخی از آنان که توفیق دیدار و مشاهده مهدی(عج) را داشته اند از شمایل و اوصاف آن امام سخن گفته اند. [2] با وجود این شواهد و قراین، که در درستی آنها تردیدی نیست، هنوز درباره زندگی و شخص آن حضرت، مسایل و مطالبی مطرح است که بحث و بررسی بیشتر و دقیق تری را می طلبد. در این نوشتار، بر آنیم که ضمن اشاره گذرا به سیر طبیعی زندگی امام عصر(عج)، از آغاز تولد تا عصر ظهور، به اندازه توان و مجال، به برخی از پرسشها پاسخ بدهیم.حضرت مهدی(عج)، ولادت استثنایی داشته و این برای بسیاری سؤال انگیز بوده و هست. از این روی ،ترسیم و تصویر و شرح مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بیت(ع)، در برابر این پدیده، ضرور می نماد.جریان امامت پیشوایان معصوم(ع)، پس از رسول خدا(ص) فراز و فرودهای گوناگونی پیدا کرد. امامان(ع)، با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی امامت، در رابطه با حفظ مکتب و ارزشهای آن، تاکتیکها و روشهای گوناگونی را در برابر ستم پیشگان، در پیش گرفتند. این فراز و نشیبها، تا زمان امامت علی بن موسی الرضا(ع)، استمرار داشت و امامان اهل بیت هر یک به تناسب زمان و مکان و ارزیابی شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی، موضعی خاص انتخاب می کردند. پس از امام رضا(ع)، جریان امامت شکل دیگری یافت.امام جواد، و امام هادی و امام حسن عسگری(ع)، در برابر دستگاه حاکم و خلفای عباسی موضعی یگانه برگزیدند. از آن جا که این بزرگواران، زیر نظر مستقیم و مراقبت شدید خلیفه وقت، در حصر و حبس به سر می بردند، حرکتها، هدایتها و رهبریهای آنان محدود شد وفرصت هرگونه حرکت سیاسی، از آنان سلب گردید. این محاصره و سخت گیری، نسبت به امامان سه گانه، از تزویج دختر خلیفه به امام جواد(ع) آغاز شد [3] و با فراخوانی امام هادی(ع) و فرزندش امام حسن(ع) به مرکز خلافت (سامراء) و سکونت دادن آنان در محله (عسکر) ادامه یافت. [4] گزارشهای جاسوسان خلیفه از مدینه به وی رسید که امام هادی(ع) محور و ملجائ شیعیان و دوستداران اهل بیت گردیده است. اگر این مرز و بوم را می خواهی اقدام کن. متوکل عباسی، پیامی به والی مدینه نوشت وافرادی را برای آوردن امام، به سامراء گسیل داشت. به این اقدام هم بسنده نکرد، پس از اقامت امام در سامرا، گاه و بی گاه ماموران خود را به خانه امام می فرستاد. بارها و بارها آن حضرت را به پیش خلیفه بردند، و مورد آزار و اذیت قرار دادند. [5] روز به روز،حلقه محاصره تنگ تر می شد. و ملاقات شیعیان با امام دشوارتر. البته علت اصلی این سخت گیریها، از ناحیه حکومت، بیم از انقلاب و شورش مردم علیه آنان وجلوگیری از رسیدن وجوه شرعی و اموال به امام(ع) و مسائلی از این دست بود. پس از امام هادی(ع) و در زمان امامت امام حسن(ع)، این فشارها به اوج رسید و دشمن، با تمام توان و تلاش، در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شیعیان با امام (ع) را به پایین ترین حدّ رساند. آزار و شکنجه و زندانهای مکرّر آن حضرت، گویای این حقیقت است، بویژه این که دشمن احساس کرده بود آنچه را که از آن نگران است، در شرف تکوین و وقوع قرار گرفته از این روی، می کوشید تا واقعه را پیش از وقوع آن علاج کند. تولد مهدی موعود(عج)، به عنوان دوازدهمین پیشوای شیعیان، با نشانه هایی چوننهمین فرزند امام حسین(ع)، چهارمین فرزند امام رضا(ع) و... مشهور شده بود و مسلمانان حتی حاکمان، آن را بارها از زبان راویان و محدثان شنیده بودند و می دانستند که تولد این نوزاد با این ویژگیها، از این خانواده، بویژه خانواده امام حسن عسکری(ع) بیرون نیست و روزی فرزندی از آن خانواده به دنیا خواهد آمد که حکومت عدل و داد بر پا خواهد کرد و ضمن فرمانروایی بر شرق و غرب، بنیاد ظلم را بر خواهد انداخت. از این روی بر فشارها و سخت گیری های خود نسبت به امام حسن عسکری(ع)، می افزودند، مگر بتوانند با نابودی ایشان از تولد مهدی(عج) و تداوم امامت جلو بگیرند [6] اما برخلاف برنامه ریزیها و پیشگیریهای دقیق و پی در پی آنان، مقدمات ولادت امام زمان(عج) آماده شد و توطئه های دشمنان، راه به جایی نبرد. امام هادی(ع)، در زمان حیات خویش می دانست که آخرین حجت خدا در زمین از نسل اوست. از این روی در مساله ازدواج فرزند برومند خود، حسن بن علی اهتمام تام داشت و برای روییدن و رشد آن شجره طیّبه، به دنبال سرزمینی طیّب و طاهر می گشت. داستان ازدواج امام حسن(ع) به دو گونه روایت شده است، لکن آنچه با قرائن و روند طبیعی مساله سازگارتر می آید آن است کهخواهر امام هادی(ع)، حکیمه خاتون، کنیزان فراوان داشت. امام هادی(ع) یکی از آنان را به نام (نرجس)، که از آغاز زیر نظر وی فرائض و معارف دینی را به درستی فرا گرفته بود، به نامزدی فرزندش در آورد وبا مقدماتی که در کتابهای تاریخی آمده است، به عقد ازدواج امام حسن(ع) در آورد. [7] مدتی از این ازدواج مبارک گذشت دوستان و شیعیان در انتظار ولادت آخرین ستاره امامت، روز شماری می کردند و نگران آینده بودند. امام حسن(ع) ، گه گاه، نوید مولودش را به یاران می داد(... سیرزقنی الله ولداً بمنّه ولطفه). [8] .به زودی خداوند به من فرزندی خواهد داد و لطف و عنایتش را شامل من خواهد کرد. با تلاوت مکرر آیه شریفه(یریدون لیطفئوا نوراللّه بائفواههم واللّه متمّ نوره ولو کره الکافرون). [9] به یاران امید و بشارت می داد که هیچ نقشه و مکری نمی تواند جلو این قدرت و حکمت خداوندی را بگیرد وروزی این وعده به تحقق می رسد. از آن سو، دشمن نیز،آنچه در توان داشت به کار گرفت، تا این وعده بزرگ الهی، تحقق نیابدقابله های فراوانی در خانواده های منسوب به امام حسن(ع)، بویژه در منزل امام(ع) گمارد، امام را بارها به زندان افکند، مامورانی را گمارد که اگر فرزند پسری در خانه امام دیدند،نابودش کنند و... [10] اما بر خلاف این تلاشها، نرجس خاتون حامل نور امامت شد و جز امام حسن(ع) و افراد خاصی از وابستگان و شیعیان آن حضرت، از این امر، آگاه نشدند. [11] تقدیر الهی بر تدبیر شیطانی ستمگران پیروز شد و درشب نیمه شعبان سال 255 ه.ق. آن مولود مسعود، قدم به عرصه وجود نهاد و نوید امامت مستضعفان و حاکمیت صالحان را داد. [12] امام حسن(ع) که آرزوی خود را بر آورده دید، فرمود(زعمت الظلمة انّهم یقتلونی لیقطعوا هذا النسل فکیف راوا قدرة اللّه)... [13] ستمگران بر این پندار بودند که مرا بکشند، تا نسل امامت منقطع گردد، اما از قدرت خداوند غافل بودند. بدین ترتیب، در آن شرایط رعب و وحشت و در آن فضای اختناق و حاکمیت خلفای جور، دوازدهمین ستاره فروزان امامت و ولایت طلوع کرد و با تولدش، غروب و افول ستمگران و حاکمیت ستمدیدگان را اعلام کرد. [14] .یاد آوری دو نکته1. ولادت پنهانیمعمولاً کسی که دارای فرزند می شود، خویشان، دوستان و همسایگان از آن آگاه می شوند، بویژه اگر شخص دارای موقعیت اجتماعی باشد، این مساله از کسی پوشیده نمی ماند. چگونه می توان تصور کرد که برای امام حسن(ع) نوزادی به دنیا بیاید و مخالفان، با آن همه دقت و حساسیّت و گماردن جاسوسهای فراوان در منزل امام و وابستگان آن حضرت، از تولد نوزاد آگاه نگردند. آیا این مساله عادی و طبیعی بود، یا اعجاز و خرق عادت؟ پاسخامام حسن(ع)، از پیش گوییها آگاه بود و اهمیّت و عظمت آن مولود را نیز به درستی می دانست و از حساسیت دشمنان درباره تولد این نوزاد، غافل نبود و اوضاع سیاسی و شرایط اجتماعی را کاملاً می شناخت، از این روی، به گونه ای،مقدمات و پیش زمینه های ولادت فرزندش را فراهم ساخت که نه تنها دشمنان، بلکه بسیاری از دوستان هم از این امر آگاه نشدند. بنابراین، می توان گفتتدبیر و کیاست و حزم و دور اندیشی امام حسن(ع) ایجاب می کرد تا آن حضرت به گونه ای این ماموریت را به انجام رساند که دشمنان در هدفهای شوم خود، ناکام بمانند و چنین هم شد. به همین جهت، شیخ طوسی، ولادت پنهانی امام زمان(ع) را امری عادی و معمولی دانسته و می نویسد(این نخستین و آخرین حادثه نبوده است و در طول تاریخ بشری، نمونه های فراوان داشته است.) [15] اشاره دارد، بهولادت پنهانی ابراهیم(ع)، به دور از چشم نمرودیان [16] و ولادت پنهانی موسی(ع) به دور از چشم فرعونیان. [17] .2. مکان تولد و نگهداریدر این باره، چند احتمال وجود داردالف. در سامرا به دنیا آمد و تا آخر عمر پدر بزرگوارش، در آن جا زیست. ب. در سامرا متولد شد و پیش از درگذشت پدر، به مکه فرستاده شد. ج. در سامرا قدم به عرصه وجود نهاد و برای حفاظت و رشد، او را به مدینه بردند. د. در مدینه زاده شد و در همان جا ادامه حیات داد. برای هر یک از این احتمالها شواهد و قرائنی است که به نقد و بررسی آنها می پردازیم.دلایل احتمال اول1. برای احتمال اول، دسته ای از روایات را که بیانگر تبریک و تهنیت شیعیان،بر امام حسن(ع) است، شاهد آورده اند، از جملهابوالفضل الحسین بن الحسن العلوی گوید(دخلت علی ابی محمد(ع) بسرّ من رای فهناته بسیّدنا صاحب الز مان علیه السلام لما ولد). [18] در سامرا، به منزل امام حسن(ع) رفتم و ولادت سرورمان، صاحب الزمان(ع) را به وی تبریک گفتم. این گونه روایات، می رساندگروهی از شیعیان سامرا که از تولد فرزند امام حسن(ع) با خبر شده اند، برای عرض تبریک، به خدمت ایشان رسیده اند. به نظر ما، این گونه روایات، دلالتی ندارند بر این که مهدی(ع)، در منزل امام (ع) به دنیا آمده، یاخیر، زیرا امکان دارد، درمحلّ دیگری به دنیا آمده و خبر ولادت وی، به اصحاب و یاران خاص رسیده است و آنان برای تبریک، به منزل امام(ع) در سامرا رفته اند. 2. روایاتی که به عبارات گوناگون، از زبان حکیمه خاتون، نقل شده است، از جملهدعوت امام حسن(ع)، از ایشان در شب ولادت مهدی(ع)، برای کمک به نرجس خاتون و مشاهده وی، امام زمان(ع) را به هنگام ولادت و پس از آن، در سامرا. [19] به این دسته از روایات هم نمی توان اعتماد کرد،زیرا، در برابر این دسته از روایات، روایت دیگری است که تعارض دارد با آنها. نقل کرده اند(شخصی پس از وفات امام حسن(ع) در مدینه به خدمت حکیمه خاتون می رسد و از ایشان می پرسدامام ِپس از امام حسن(ع) کیست؟ ایشان پاسخ می دهدزمین خالی از حجت نیست و فرزند امام حسن(ع) جانشین اوست. راوی می پرسدکه شما فرزند ایشان را دیده اید یا شنیده اید. می گویدشنیده ام) [20] اصولاً، روایاتی که از طریق حکیمه در این باره رسیده است، اضطراب دارند و روشن نیستند. و نمی توان برآنها برای اثبات این احتمال، استدلال کرد. 3. روایاتی که بیانگر دیدن امام زمان، توسط گروهی از اصحاب، در منزل امام حسن عسکری(ع) است. - امام، در پاسخ آنان که درخواست دیدن جانشین وی را دارند، می فرماید(... هذا امامکم من بعدی وخلیفتی علیکم، اطیعوه ولاتتفرقوا من بعدی فتهلکوا فی ادیانکم، اما ا…نکم لاترونه بعد یومکم هذا. قالوافخرجنا من عنده فما مضت الاایام قلائل حتی مضی ابومحمد(ع).) [21] پس از من، این پسر، امام شماست و خلیفه من است در میان شما. امر او را اطاعت کنید از گرد رهبری او پراکنده نشوید که هلاک می گردید و دینتان تباه می شود. این را هم بدانید که شما او را پس از امروز، نخواهید دید. آن جمع گفتنداز نزد امام بیرون آمدیم، و روزی چند نگذشت تا اینکه امام حسن(ع) درگذشت. - از این قبیل است ملاقات احمد بن اسحاق و سعد با امام حسن(ع). احمدبن اسحاق می گویدبرای آن حضرت مقداری وجوه شرعی از طرف مردم بردم. در پایان خواستم پرسشهایی مطرح کنم.امام حسن (ع) فرمود(... والمسائل التی اردت ان تساله فاسال قرة عینی واوما الی الغلام فسال سعد الغلام المسائل، وردّ علیه باحسن اجوبة، ثم قال مولانا الحسن بن علی الی الصلاة مع الغلام وجعلنا نختلف بعد ذلک الی منزل مولانا(ع) فلا نری الغلام بین یدیه.) [22] پرسشهایی که داری از نور چشم من (اشاره فرمود به مهدی(ع)) بپرس. سعد آنچه خواست پرسید و آن پسر، با بهترین شیوه پاسخ داد. سپس امام یازدهم فرمودنماز را با وی بخوانید. از آن پس به خانه امام رفت و آمد داشتیم،لکن آن حضرت را ندیدیم. - مردی از شیعیان از اهل فارس می گوید(به سامرا رفتم. جلو منزل امام حسن(ع) رسیدم، بدون این که اذن بطلبم،امام (ع) مرا به داخل خانه فرا خواند. هنگامی که وارد شدم و بر وی سلام کردم از افرادی احوال پرسی کرد. سپس فرمودبنشین و پرسید به چه انگیزه ای به این جا آمدی؟ عرض کردمبرای خدمت به شما. فرموددر خانه ما باش. از آن روز به بعد، با سایر خدمتگزاران در خدمت امام(ع) بودم. گاهی مسؤولیت بازار و خرید اجناس و لوازم، به عهده من بود. مدتی گذشت که با افراد، اُنس گرفتم. روزی از روزها، برامام حسن(ع) وارد شدم و ایشان در اتاق مردان بودند. صدایی شنیدم که به من فرمودسرجایت بایست. ایستادم. ناگهان کنیزی را دیدم که چیزی خدمت امام(ع) آورد وروی آن پوشیده بود. امام(ع) مرا به نزدیک فرا خواند،به خدمتش رفتم. سپس آن کنیز را صدا زد و او برگشت. به او فرمودروپوش را کنار بزن و او چنین کرد. پسر بچه ای را دیدم زیبا صورت گندمگون و... آن گاه فرمودهذا صاحبکم. سپس دستور داد، وی رابردند و دیگر آن مولود را ندیدم تا امام یازدهم از دنیا رفت.) [23] در این نمونه از روایات چند نکته است1. اشخاصی که حضرت را در خانه امام یازدهم دیده اند، بیش ازیکمرتبه دیدار نداشته اند و در رفت و آمدهای بعدی، آن حضرت را ندیده اند. احتمال دارد که امام حسن(ع)، برای اتمام حجت و این که بعد از ایشان، حضرت مهدی(ع) امام شیعیان است، دستور داده آن حضرت را به سامرا بیاورند و سپس به محلّی که در آن زندگی می کرد و نگهداری می شد، برگرداندند. 2. اگر امام مهدی(ع) در سامرا می زیست و اصحاب مورد وثوق هم رفت و آمد داشتند، چه مانعی داشت که آن حضرت را بار دیگر ببینند و اطمینان بیشتری بیابند. 3. در روایت اولی آمده است که آن چهل نفر گفتند چند روزی از ملاقات ما با امام زمان(ع) نگذشت که امام حسن(ع) در گذشت. معلوم می شود آن ملاقات در آخر عمر امام یازدهم صورت گرفته است و این، منافات ندارد که در هنگام ولادت و یا بعد از آن، در سامرا نمی زیسته و اواخر عمر امام حسن(ع)، برای تحویل امور امامت و خلافت و نیز اتمام حجت، به سامرا آمده باشد.دلایل احتمال دومبرخی بر این باورند که حضرت مهدی(ع)، مدتی پس از ولادت، از سامرا هجرت کرد، و تا رحلت پدر بزرگوارشان در مکه مکرّمه زندگی می کرد. مسعودی در اثبات الوصیة، از حمیری و او از احمدبن اسحاق نقل می کند که گفت(دخلت علی ابی محمد(ع) فقال لیما کان حالکم فیما کان الناس فیه من الشک والارتیاب؟ قلت یا سیدی لما ورد الکتاب بخبر سیدنا ومولده لم یبق لنا رجل ولا امراة ولا غلام بلغ الفهم ا…لاّ قال بالحق، فقال اما علمتم ان الارض لاتخلو من حجة اللّه ثم امر ابو محمد(ع) والدته بالحج فی سنة تسع وخمسین وماتین وعرّفها مایناله فغ سنة الستین، واحضر الصاحب(ع) فاوصی الیه وسلم الاسم الاعظم والمواریث والسلاح الیه وخرجت ام ابی محمد مع الصاحب جمیعاً الی مکة و...) [24] بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم. فرمودچگونه اید در مساله ای که مردم در آن تردید دارند؟ گفتم سرور من! وقتی خبر ولادت سید و مولای ما، به ما رسید مرد و زن و کوچک و بزرگ ما، آن را پذیرفتند. امام فرمودآیانمی دانید که زمین از حجت خدا هرگز خالی نمی ماند. پس از این، امام حسن(ع) در سال 259 امام مهدی(ع) را همراه با مادر خود [مادر امام حسن] به سوی مکه و حج فرستاد و سفارشهای لازم را کرد و امور مربوط به امامت را به وی واگذاشت و به مادرش از حوادث سال آینده [سال] 260خبر داد. از این روایت چندنکته به دست می آید1. خبر ولادت حضرت مهدی(ع)، به بسیاری از شیعیان داده شده بود و آنان به وسیله نامه و یاافراد مطمئن، از این مساله خبردار شده بودند. 2. شیعیان درباره تولد حضرت مهدی(ع) در حیرت و تردید بودند و بسیاری به واسطه همین مساله دچار لغزش و انحراف شدند. 3. مدتی پس از ولادت، امام مهدی(ع) در سامرا بوده است. 4. امام مهدی(ع) برابر این نقل، چهارسالگی و یک سال پیش از درگذشت پدر بزرگوارشان، شهر سامرا را ترک کرده و سفارشها و اسرار امامت را در همان زمان از پدر دریافت کرده و از آن پس، امام حسن(ع) را ملاقات نکرده است. 5. آن حضرت، به همراهی جدّه خود، به سوی مکه رفته اند و در آن وادی امن، رحل اقامت افکنده اند. مؤید این احتمال، روایاتی است که مکان ومسکن حضرت مهدی(ع) را (ذی طوی)، محلی در نزدیکی مکه، دانسته اند.دلایل احتمال سوّم و چهارمحضرت مهدی(ع) یا در سامرا به دنیا آمد و به مدینه فرستاده شد و یا در مدینه به دنیا قدم نهاد و درهمانجا ماندگار شد. بر این دو احتمال، می توان روایات و گزارشات تاریخی اقامه کرد که به برخی از آنها اشاره می کنیمابی هاشم جعفری می گوید(قلت لابی محمد(ع) جلالتک تمنعنی من مسالتک فتاذن لی ان اسالک؟ فقالسل. قلتیا سیدی هل لک ولد؟ فقال نعم، فقلت فان حدث بک حدث فاین اسال عنه؟ قالبالمدینة.) [25] به امام حسن عسکری(ع) عرض کردمپرسشی دارم،ولی بزرگواری شما مانع پرسیدن من است. اجازه می دهید آن را مطرح سازم؟ امام (ع) فرمودبپرس. گفتمسرورم، آیا شما را فرزندی هست؟ فرمودآری. گفتماگر پیش آمدی شد کجا می توان او را یافت؟ فرمودمدینه. ظاهر این صحیحه آن است که در زمان حیات امام حسن(ع)، مهدی (عج) به دنیا آمده و در سامرا نبوده است. ابی هاشم هم از کسانی نبوده است که امام(ع) از او تقیه کند. این که امام(ع) فرموددر مدینه است، به این معنی نیست که بعد از درگذشت من سراغ او را در مدینه بگیرید؛ زیرا سؤال کننده می دانست که زمین خالی از حجت نیست و وجود حجت بعد از امام یازدهم ضروری است، امام (ع) هم در جواب فرمودآن حجت، در مدینه نگهداری می شود و نگران آینده نباشید. شاید این اشکال به ذهن بیاید که از کلمه (المدینه) نمی توان فهمید که همان مدینه رسول اللّه (ص) است که پیش از آن، یثرب نام داشت، بلکه هر شهری را شامل می شود. در نتیجه، با وجود این احتمال، استدلال به روایت ناتمام خواهد بود؟ پاسخگرچه بعضی از بزرگان نیز این احتمال را داده اند، ولی برخی دیگر، مدینه را به همان مدینه منوّره معنی کرده اند. مؤیدات دیگری هم از روایات بر این احتمال می توان اقامه کرد. علامه مجلسی می نویسد(قال بالمدینة ای الطیبة المعروفة او لعله علم انه یدرکه او خبراً منه فی المدینة، وقیل اللام للعهد والمراد بها سرّ من رای یعنی ان سفراءه من اهل سر من رای یعرفونه فسلهم عنه). [26] مقصود امام(ع) از مدینه، همان مدینه طیبه است. شاید امام(ع) می دانست که شخص سؤال کننده، مهدی(ع) و یا خبر او را درمدینه خواهد یافت. برخی گفته اندالف و لام کلمه (المدینه) برای عهد است و مقصود سامراست. به این معنی که سفیران و نمایندگان خاص حضرت حجت(ع) که در سامرا هستند، او را می شناسند. از آنان راجع به فرزند من، بپرس. علامه مجلسی، در آغاز نظر خود را نسبت به این روایت، به صراحت اعلام می دارد و مدینه را به همان مدینه معروف و مشهور تفسیر می کند و قول دیگر را با تعبیر (قیل) می آورد که حکایت از آن دارد که مورد تایید وی نیست. مؤید این احتمال (که مدینه همان مدینه طیّبه باشد) روایتی است که از امام جواد(ع) رسیده. راوی می گوید از ایشان پرسیدم(... مَنِ الخلف بعدک؟ فقالابنی علی وابنا علی، ثم اطرق ملیّاً، ثم رفع راسه، ثم قالانها ستکون حیرة، قلتفاذا کان ذلک فالی اَین؟ فسکت، ثم قاللا این ـ حتی قالها ثلاثاً فاعدت علیه، فقالالی المدینة، فقلتای المُدُن؟ فقالمدیتنا هذه وهل مدینة غیرها.) [27] جانشین شما کیست؟ امام (ع) فرمودفرزندم علی و فرزند او [حسن بن علی] سپس چند لحظه ای ساکت شد و بعد فرمودبه زودی شما دچار حیرت خواهید شد. گفتمدر این دوران حیرت چه کنیم و کجا برویم؟ امام(ع) ساکت شد، سپس سه مرتبه فرمودجایی نیست. باز از ایشان پرسیدم. در پایان فرمودمدینه. گفتم کدام مدینه؟ فرمود همین مدینه [طیّبه] و آیا غیر از این مدینه ای هست؟ قرائن و شواهد تاریخی آن زمان نیز، این احتمال را تایید می کند. نمونه زیر، بیانگر آن است که شیعیان، امام مهدی را در مدینه طیّبه می جستند. محمد بن حسن (236ـ 316) از کسانی است که برای تحقیق و بررسی مساله غیبت به مدینه رسول رفت.در این باره نوشته اند(وکان من محله فی الشیعة انه کان الوافد عنهم الی المدینة عند وقوع الغیبة سنة ستّین وماتین واقام بها سنة، وعاد وقد ظهر له من امر الصاحب علیه السلام ما احتاج الیه) [28] محمد بن حسن، در میان شیعیان، موقعیت ویژه ای داشت. در سال 260 هجری به عنوان تحقیق و بررسی مساله غیبت امام مهدی(ع) وارد مدینه شد و یک سال در آن جا، بماند و سپس برگشت و آنچه درباره امام زمان(ع) بدان نیاز بود، بر وی، روشن شد [و شیعیان را در جریان قرار داد] در این نقل تاریخی، هیچ اشاره ای به سامرا نشده، معلوم می شود که درنزد گروهی از شیعیان آن زمان، مسلّم بوده است که امام(ع) در مدینه زندگی می کند، یا از آن جهت که حضرت در آن جا به دنیا آمده و بزرگ شده است، و یا این که پس از ولادت در سامرا، به مدینه آورده شده، تا از دست ماموران خونخوار خلیفه در امان باشد. اگر قرار بر این بود که حضرت حجت(ع) از دست توطئه گران و مخالفان در امان بماند و به گونه طبیعی دوران کودکی و رشد خود را پشت سر بگذارد، بهترین جا برای این دوران، مدینه بوده است؛ زیرا هم از مرکز خلافت (سامراء) به دور بوده و هم خانواده بنی هاشم، در مدینه از پایگاه و موقعیّت ویژه ای برخوردار بودند و می توانستند از این مولود مسعود، به بهترین وجه محافظت کنند، تا از گزند حوادث و آفات مصون بماند. و این، با اصل این که آن حضرت (خفی الولادة والمنشا) [29] است نیز، سازگاری دارد. از سوی دیگر، حضور حضرت در سامرا، به گونه عادی و معمولی، با توجه به کنترل شدید دشمن نسبت به خانه امام(ع)، غیر ممکن بوده و لزومی هم ندارد که همه چیز را با اصل معجزه و کرامت حلّ کنیم. پذیرفتن این نکته که امام(ع) در مدینه متولد شده و یا دست کم، پس از ولادت، به آن جا انتقال یافته و در آن جا دوران رشد و کودکی را پشت سر نهاده، با اصول امنیتی، بیشتر سازگار است.

پنهان بودن میلاد امام

تاریخ دوران بنی امیّه و بنی عبّاس، به ویژه از زمان امام ششم حضرت صادق علیه السلام به بعد، گواه آنست که خلفاء نسبت به امامان معصوم بسیار حسّاس شده بودند، و هر چه زمان پیش می رفت نفوذ آنان بیشتر و علاقه مردم به آن بزرگواران افزونتر می شد، تا آنجا که خلفاء عباسی حکومت خود را درمعرض خطر می دیدند، به ویژه که شهرت داشت مهدی موعود(ع) از نسل پیامبر و از دودمان امامان معصوم و حضرت عسکری بوجود خواهد آمد و دنیا را از عدل و داد پر می سازد؛ از این رو امام عسکری(ع) سخت مورد مراقبت بود و همانند پدر و جدّ و جدّ اعلای خویش در مرکز حکومت عباسی«سامرّاء» زیر نظر قرار داشت، و از سوی عباسیان کوشش می شد تا از به وجود آمدن و پرورش کودک موعود جلوگیری شود، ولی مشیت الهی بر حتمیت این تولد قرار گرفته بود و تلاش آنان بی ثمر ماند، و خدای متعال ولادت او را همانند موسی مخفی قرار داد، در عین حال اصحاب خاص امام عسکری(ع) بارها امام موعود را در زمان حیات پدرش دیدند، و به هنگام درگذشت حضرت عسکری(ع) نیز امام عصر(عج) ظاهر شد و بر جنازه پدر نماز گزارد و مردم او را مشاهده کردند و پس از آن غایب گردید. از هنگام تولد امام قائم(ع) تا شهادت پدرش حضرت عسکری(ع) بسیاری از بستگان و یاران ویژه امام یازدهم موفق به دیدار او شدند یا از وجود او در خانه امام آگاه گشتند؛ اصولاً روش امام عسکری(ع) چنین بود که در عین پنهان داشتن فرزند ارجمند خویش، در فرصتهای مناسب یاران مورد اطمینان را از وجود او آگاه می فرمود تا آنان به شیعیان برسانند و پس از او در گمراهی نمانند؛ برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم1ـ «احمد بن اسحاق» که از بزرگان شیعه و پیروان ویژه امام عسکری(ع) است می گوید«خدمت امام عسکری(ع) شرفیاب شدم، و می خواستم در مورد جانشین پس از او پرسش کنم، و آن گرامی بدون آنکه سؤال کنم فرمودای احمد، همانا خدای متعال از آن هنگام که آدم را آفرید زمین را از حجت خدا خالی نگذاشته و نیز تا قیامت خالی نخواهد گذاشت، به جهت حجت خدا از اهل زمین رفع بلا می شود و باران می بارد و برکات زمین خارج می گردد. عرض کردمای پس رسول خدا، امام و جانشین پس از شما کسیت؟ آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالیکه پسری سه ساله که رویی همانند ماه تمام داشت بر دوش خویش حمل می کرد و فرمودای احمد بن اسحاق، اگر نزد خدای متعال و حجتهای او گرامی نبودی ای پسرم را به تو نشان نمی دادم، همانا او همنام رسول خدا و هم کنیه اوست، او کسی است که زمین را از عدل و داد پر می سازد همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. ای احمد بن اسحاق مَثَل او در این امّت مثل «خضر» علیه السلام و «ذوالقرنین» است، سوگند به خدا غایب می شود بطوریکه در زمان غیبت او از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خداوند او را بر اعتراف به امامت وی ثابت قدم بدارد و موفق سازد که برای تعجیل فرج او دعا کند. عرض کردمسرور من، آیا نشانه ای دارد که دل من به آن اطمینان (بیشتری) پیدا کند؟ (در این هنگام) آن پسر به عربی فصیح گفت«منم بقیة الّله در زمین، همانکه از دشمنان خدا انتقام می گیرد، ای احمد بن اسحاق پس از مشاهده عینی دنبال اثر نگرد...» مرحوم صدوق می فرماید این روایت را به خط «سعد بن عبداللّه» و او از «احمد بن اسحاق» نقل کرد.اعتقد به حضرت مهدی موعود در سایر ادایاناعتقاد به امام مهدی موعود علیه السلام که مصلحی الهی و جهانی است در بسیاری از مذاهب و ادیان وجود دارد، و نه تنها شیعه که اهل تسنّن و حتی پیروان ادیان دیگر مانند یهود و نصاری و زردشتیان و هندویان به ظهور یک مصلح بزرگ الهی اذعان و اعتراف دارند و آنرا انتظار می برند. در کتاب «دید» که نزد هندویان از کتب آسمانی است آمدهپس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او منصور باشد، و تمام عالم را بگیرد و بدین خود در آورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد برآید. و در کتاب «جاماسب» شاگرد زردشت ذکر شدهمردی بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر دین جدّ خویش بود با سپاه بسیاری و روی به ایران نهد و آبادان کند و زمین پرداد کند و از داد وی باشد گرگ با میش آب خورد. در کتاب «زند» که از کتابهای مذهبی زردشتیان است آمدهآنگاه فیروزی بزرگ از طرف ایزدان می شود، و اهریمنان را منقرض می سازد و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارد، و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهند نشست. و در تورات، در سفر تکوین از دوازده امام که از نسل اسماعیل پیامبر بوجود می آیند سخن گفته شده است«و در حق اسماعیل ترا شنیدم اینکه او را برکت داده ام و او را بارور گردانیده به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیم خواهم نمود» و در مزامیر حضرت داود علیه السلام نوشته است«.. و اما صالحان را خداوند تأیید می کند...صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا همیشه ساکن خواهند بود» و در قرآن کریم نیز ذکر شده است«وَلَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ أَ نَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصالِحونَ» ما در زبور (داود) بدنبال ذکر(یعنی تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ماوارث زمین خواهند شد. و باز قرآن می فرماید«وعد الله الذین آمنوا منکم و عملو الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً» خداوند به کسانی از شمایان که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند و عده داده است که آنان را در زمین خلیفه و جانشین سازد چنانکه گذشتگان را خلافت و جانشینی بخشید و دینی را که خدا بر ایشان پسندیده است برقرار نماید و ترس آنان را به ایمنی تبدیل کند که مرا عبادت می کنند و چیزی را شریک من قرار نمی دهند. و نیز می فرماید«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» اراده کرده ایم که بر مستعفان (خداپرستانی که زیر بار ستم ستمگران ناتوان شده اند) منت نهیم و آنان را پیشوا و وارث زمین سازیم. این گونه آیات که نمونه ای از آن ذکر شد گواه آنست که سرانجام، جهان در درست بندگان شایسته الهی قرار خواهد گرفت و این میراث به آنان خواهد رسید و به مقام رهبری و پیشوایی جهانیان نائل خواهند آمد. اگر بشر از مسیر صحیح و راه خدا منحرف مانده و تا عمق پرتگاههای انحراف و پستی سقوط و نزول کرده است، در واقع به حدّ نهائی این قوس نزولی چیزی نمانده است و به زودی وجدان بشریت بیدار می شود و درمی یابد که با تکیه بر زور و توانائی، یا خرد و اندیشه خود و تکنیک و علوم مادی نمی تواند نظم و عدالت و سعادت فراگیر را در جهان مستقر سازد، و راهی جز این ندارد که مناسبات خود را بر اساس ایمان و وحی و پذیرش ولایت الهی استوار سازد و با رهبری مصلحی الهی و جهانی خود را از گرداب خطرها نجات بخشد و راه کمال را بپیماید تا حکومتی جهانی بر اساس عدالت همراه با امنیت، صفا و صمیمیت برقرار گردد.

راه شناخت مهدی

برای شناخت حضرت مهدی (علیه السلام) و ویژگی های شخصی و کیفیت غیبت و ظهور او هیچ وسیله ای بهتر از آیات شریفه قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام)نیست.با اینکه در این زمینه و با اتکای به همین آیات و روایات، بیش از هزار کتاب و رساله نوشته شده است بازهم به طور یقین می توان گفت که در تمامی آنها، جز بخش کوچکی از معارف مربوط به این آخرین ذخیره الهی، تبیین نشده است.زیرا ابعاد وجودی او را ـ همچنان که در باره امیرالمؤمنین (علیه السلام)فرموده اند ـ کسی جز خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)به تمام و کمال نشناسد.و باز کلام خدا و پیامبر و اهلبیت را هرکسی به درستی فهم نتواند کرد.علاوه بر این، خاصیت دوران غیبت است که نمی توان مطمئن بود که همه فرمایشات آنان به ما رسیده باشد.با این همه، آنچه در پی می آید تنها مروری بر پاره ای عناوین و ذکر نمونه هایی در هر باب است. بسان بر گرفتن قطره هایی از دریایی بی کرانه، که گفته اند:آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید

مهدی موعود اسلام از عرب است

بر اساس روایات «متواتر»، مهدی موعود اسلام از «عرب» است. تمام روایاتی که درباره نسب آن حضرت رسیده است، دلالت دارد که حضرت از «عرب» می باشد؛ ولی در عین حال برای اثبات این مطلب، روایتی نقل می کنیم. مردی حضور امیرمؤمنان(علیه السلام) شرفیاب گردید و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! ما را از مهدی خودتان آگاه کنید!حضرت فرمود: هنگامی که رفتنی ها رفتند و منقرض شدند، و مؤمنین اندک گردیدند و طرفداران حق؟ از میان رفتند، پس آن وقت است آن وقت. عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! مهدی(علیه السلام) از چه طایفه ای است؟ فرمود: مهدی(علیه السلام) از «بنی هاشم، قلّه شامخ نژاد عرب است...»

مهدی از بنی هاشم است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه