الاربعین الحسینیه صفحه 100

صفحه 100

الحدیث 11

اشاره

و بسندی المتصل الی الشیخ الجلیل محمد بن الحسن الصفار فی کتاب «بصائر الدرجات» رفعه الی أبی جعفر الباقر (ع) قال: لما قدم بابنه یزدجرد علی عمر، و أدخلت المدینه، أشرف لها عذاری المدینه و أشرق المسجد بضوء وجهها فلما دخلت المسجد و رأت عمر غطت وجهها و قالت: «آه بیروج بادا هرمز» قال: فغضب عمر، أتشمنی هذا العلجه؟ و هم بها، فقال له أمیرالمؤمین (ع): لیس لک ذلک. أعرض عنها، انها تختار رجلا من المسلمین، ثم أحسبها بفیئه علیه، فقال عمر: اختاری! قال فجاءت حتی وضعت یدها علی رأس الحسین بن علی (ع)، فقال امیرالمؤمنین (ع): ما اسمک؟ فقالت: «جهان شاه» فقال: بل «شهربانویه»، ثم نظر الی الحسین (ع): یا أبا عبدالله لیلدن لک منها غلام خیر أهل الارض (1) .

ترجمه

امام باقرالعلوم (ع) گفت: چون آوردند دختر یزدجرد را نزد عمر، و درآمد شهر مدینه را، گردن کشیدند برای تماشای او دختران مدینه و روشن شد نمازگاه به روشنی روی او. و چون درآمد نمازگاه را و دید عمر را، پوشانید روی خود را و گفت: «بیروز بادا هرمز!» پس خشمناک شد عمرو گفت: دشنام داد مرا این دختر گبر، و خواست کیفر دهد او را. پس گفت او را امیرالمؤمنین (ع): رو گردان از وی! نیست تو را آن کار، تا برگزیند مردی را از مسلمانان و به شمار آور او را در رسد او. (2) . پس گفت عمر او را که: برگزین هر که را خواهی. پس آمد تا نهاد دست خود را بر سر حسین (ع) و گفت امیرالمؤمنین (ع) او را که نام تو چیست؟ گفت:


1- 353. صفار: بصائرالدرجات، ص 335، چاپ شرکت چاپ کتاب، 1380؛ مجلسی: بحارالأنوار، ج 46، ص 9.
2- 354. به اندازه ی ارج و احترام او.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه