الاربعین الحسینیه صفحه 46

صفحه 46

الحدیث 05

اشاره

و بالسند المتصل الی الشیخ الأجل ثقه الاسلام الکلینی عن الحسین بن أحمد، قال: حدثنی أبو کریب و أبو سعید الأشجع، قالا: حدثنا عبدالله بن ادریس، عن أبیه ادریس بن عبدالله الأودی، قال: «لما قتل الحسین (ع) أراد القوم أن یوطئوه الخیل، فقالت فضه لزینب: یا سیدتی ان سفینه کسر به فی البحر فخرج الی جزیره فاذا هو بأسد، فقال: یا أبا الحارث! أنا مولی رسول الله، فهمهم بین یدیه حتی وقفه علی الطریق و الأسد رابض فی ناحیه، فدعینی أمضی الیه فاعلمه ما هم صانعون غدا، قال: فمضت الیه فقالت: یا ابا الحارث! فرفع رأسه، ثم قالت: أتدری ما یریدون أن یعملوا غدا بابی عبدالله (ع)؟ یریدون أن یوطنوا الخیل ظهره، قال: فمشی حتی وضع یدیه جسد الحسین، فاقبلت الخیل، فلما نظروا الیه قال لهم عمر بن سعد لعنه الله: فتنه لا تثیروها، انصرفوا. فانصرفوا» (1) .

ترجمه

عبدالله پسر ادریس گفت: هنگامی که کشته شد حسین (ع)، خواستند گروه مردم پایمال کنند او را اسبها، پس گفت فضه مر زینب را که: ای خاتون من! سفینه آزاد کرده ی پیغمبر خدا شکسته شد کشتی او، و بیرون رفت به سوی بیشه ای، پس ناگاه برخورد به شیری، پس به وی گفت: ای شیر! من آزاد کرده ی پیغمبر خدایم. پس آواز کرد شیر برابر او، و به راه شد، تا واداشت او را به راه، و در این بیابان شیری در کناری است، بگذار بروم به سوی او و آگاهش کنم به آنچه این گروه کردار می نمایند فردا، و رفت فضه به سوی شیر و گفت: ای شیر! و شیر سر خود را برداشت پس گفت: می دانی چه می خواهند بکنند فردا با تن حسین؟ خواهند لگد


1- 135. سید هاشم بحرانی: مدینه المعاجز، ص 240، تهران 1291 ه؛ کلینی: کافی، ج 1، ص 645، چاپ دار الشعب - دار التعارف، بیروت.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه